eitaa logo
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
271 فایل
"به‌نام‌عشق‌،‌به‌نام‌شہیدوشہادت(:" • #کپی_آزاد مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه ‌نمےگیریم✌️🏿✨ #شہید‌جھادمغنیھ..🎙 ارتباط با ادمین : @ya_gadimalehsan جهت تبادل به ایدی زیر پیام دهید : @sarb_z_313. خواستندخاکت‌کنند،جوانه‌‌زدی! #برادرم♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
😞 🔥 🔥 🔴دختر خانم ها 🔵آقا پسرها 💠به قول ☝️🏻حاج حسین یڪتا: 🌏دنیا ، دنیای !👠👔 فقط مهم اینه که👇🏻 کی🧕🏻👱🏻‍♂، برای کی 🧕🏼👱🏽‍♂تیپ میزنه! ✅بله این شهدا بودند که یه جوری تیپ میزدند که نگاهشون ڪنه هر ❌ 🔷اما فقط یه ☝️🏻چیزی: آقا پسر🤔الگوت ✨حضرت علی(ع) بود، ؟🤨 ⭕️ آیا تو از حضرت علی است که با هر نامحرمی اون هم در فضای مجازی 📱و یا غیره ارتباط میگیری و از اون حد مجازش هم میگذری 😠و باعث و و هزاران و میشوی⁉️ ✴️مگه قرار نبود با نامحرم در حد باشه⁉️ 💥 پس این 📲 ڪردنا و... چی میگه؟؟🤔 🔵دختر خانوم؟! 🌸 وارث ارثیه حضرت زهرا (س) 🌸! شما چی🤨 🔻 خود حضرت فاطمه جلوی یه مرد 😑 حجابشو 🧕🏻رعایت میڪرد؛...✔️ 💜چشمات👀 قشنگه، صورتت زیباعه😇، ✅میدونم همه ی اینارو.... 🔴ولی قرار نبود زیبایی هاتو بزاری برای هر ڪسی؛...👥 پس این و اینا چی میگه؟؟؟🤨 جایی ڪه با چند تا لمس صفحه ی گوشی📱 👱🏻‍♂👨🏻میتونن ببیننش... 🌷قرار بود باشیم...✔️ 🌹قرار بود باشیم...✔️ 🌻قراربود روادامه‌بدیم..✔️ 🌺قرار بود برای 🥀مرام بزاریم...✔️ 🔻ولی به مجازی📱 بدیم...✖️🤦🏻‍♂️ 💢اومدیم تو صحنه‌ی جنگ⚔ دشمن تا 💪🏻 ڪنیم، گفتیم ؛ ⚠️ولی نرم نرم خودمون داریم 😔 ♨️ و در آخر ⛓ دامهای 😈میشویم و و خسته 🤕وامیمونیم و به بر میگردیم‼️😥 ⬅️بیایید بخاطر دل♥️ امام زمان گناه نکنید❌ ⬅️ بیایید بیخودی ☝️🏻 امام زمانی نکنید❌ ⬅️بیایید رعایت کنید و با هر ارتباط نگیرید✖️ و خود را 🌫 به هر گناهی😈 نکنید ، ❌ ☝️🏻که اگر این شد چیزی جزء و برایتان ، به ارمغان نمیگذارد پس 💢لطفا .
🌹🕊 بسم الله القاصم الجبارین🌹🕊 🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۳۴ تا حتی را به رویم ببندد. تاکسی دقایقی میشد از مسیر زینبیه فاصله گرفته.. و من هنوز پیش زینب جا مانده بود که دلم سمت حرم پرید و .. 🌟اگر از دست سعد شوم، دوباره شوم! اگر حرفهای مادرم حقیقت داشت،.. اگر اینها خرافه نبود.. و این شیطان رهایم میکرد، دوباره به تمام مقدسات میشدم و ظاهراً خبری از اجابت نبود.. که تاکسی مقابل ویلایی زیبا در محلهای سرسبز متوقف شد تا خانه جدید من و سعد باشد... خیابانها و کوچه های این شهر همه سبز و اصلاً شبیه درعا نبود.. و من دیگر نوری به نگاهم برای لذت بردن نمانده بود که مثل پشت سعد کشیده میشدم.. تا مقابل در ویلا رسیدیم... دیگر از فشار انگشتانش دستم ضعف میرفت.. و حتی به شانه مجروحم نمیکرد که لحظهای دستم را رها کند و میخواست همیشه باشم. درِ ویلا را که باز کرد.. به رویم خندید و انگار در دلش آب از آب تکان نخورده بود که شیرین زبانی کرد _به بهشت داریا خوش اومدی عزیزم! و اینبار دستم را نکشید و با فشار دست هلم داد تا وارد خانه شوم و همچنان برایم زبان میریخت _اینجا ییلاق دمشق حساب میشه! خوش آب و هواترین منطقه سوریه! و من جز در 🔥چشمان شیطانی سعد نمیدیدم..که به صورتم چشمک زد و با خنده خواهش کرد _دیگه بخند نازنینم! هر چی بود تموم شد، دیگه نمیذارم آب تو دلت تکون بخوره! یاد دیشب افتادم که به صورتم دست میکشید و دلداری ام میداد تا به .. و چه راحت دروغ میگفت و آدم میکشت و حالا.... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir