سفر پر ماجرا 01.mp3
7.63M
#سفر_پرماجرا ۱
✍راهی طولانی درپیــش است...
تا راهِ پیـــشِ رو
و منزلی که قرار است در آن فرود آیی؛ نشــناسی...
چگونه برایش توشه خواهی چید؟
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
✍️رسول اکرم (ص):
_علی سِیفُ اللّه عَلی اَعْدائِهِ
_علی، شمشیر خدا است که بر روی دشمنان خدا کشیده میشود.
📚شیخ صدوق، الامالی ص ۶۱
#یازده_روز_تا_غدیر
#پویش_غدیر
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است♥️
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
📚 وضو با بدن خیس
💠 سؤال:
اگر اعضای وضو خیس باشد وضو صحیح است؟
✅ جواب:
مانعی ندارد البته جای مسح در سر و پا باید خشک باشد یا به قدری تر نباشد که رطوبت دست بر آن اثر نکند.
#احکام_وضو
#وضو_با_اعضای_خیس
------------------
📚 پینوشت:
پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه جایی از دعای عرفه ؛ امام حسین (ع) از خدا تشکر میکنه و میگه :
ممنون که به ابراهیم رحم کردی ، نذاشتی بچه اش جلوی چشماش ذبح شه ...
#روز_عرفه
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
#سلامامامزمانم 🕊💔
هرچند که غم سرآمده در جانم...
تا آخر عمـر منـتظر می مانم...
بی صبرم و هر لحظه برايش يارب...
عجّل لوليک الفرج می خوانم...
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوسی_وپنج
با تمام قامتم روی سنگ راه پله زمین خوردم...
احساس کردم تمام استخوان هایم در هم شکست و دیگر #ذکری جز نام #حضرت_زینب(س) به لب هایم نمیآمد😖🤲😭
که حضرت را با #نفسهایم صدا میزدم
و میدیدم خون دهانم روی زمین خط انداخته است...
دلم میخواست خودم از جا بلند شوم.. و #امانم_نمیدادند که از پشت پیراهنم را کشیدند و بلندم کردند...
شانه ام را وحشیانه فشار میدادند..
تا زودتر پایین روم، برای دیدن هر پله به چشمانم التماس میکردم.. 😖😭🤲
و باز پایم برای رفتن به حجله ابوجعده پیش نمیرفت..
که از پیچ پله دیدم روی مبل کنار اتاق نشسته و با موبایلش با کسی حرف میزند...
مسیر حمله به سمت حرم را بررسی میکردند..
و تا نگاهش به من افتاد، چشمانش مثل دو چاه از آتش شعله کشید و از جا بلند شد...👿😡😈
کریه تر از آن شب نگاهم میکرد👁👹 و به گمانم در همین یک سال به قدری خون خورده بود که صورتش از پشت همان ریش و سبیل خاکستری مثل سگ شده
بود...
تماسش را قطع کرد..
و انگار برای جویدن حنجره ام آماده میشد..
که دندانهایش را به هم میسایید و با نعره ای سرم خراب شد
_پس از وهابیهای افغانستانی؟!😈😡😏👿
جریان خون به زحمت خودش را در رگهایم میکشاند، قلبم از تپش ایستاده و نفسم بیصدا در سینه مانده بود..😰😖😭
و او طوری عربده کشید که روح از بدنم رفت
_یا حرف میزنی یا همینجا ریز ریزت میکنم!👿😡😡😈
و همان تهدیدش برای کشتن دل من کافی بود..
که چاقوی کوچکی را از جیب شلوارش بیرون کشید، هنوز چند پله مانده بود تا به قتلگاهم برسم..
و او از همانجا با تیزی زبان جهنمی اش
جانم را گرفت
_آخرین جایی که میبرّم زبونته! کاری باهات میکنم به حرف بیای!😈😡😏😈👿
قلبم از وحشت...😰😰😰😭😭😭😭
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
سفر پر ماجرا 02.mp3
8.12M
#سفر_پرماجرا ۲
✍تـــو؛ اهلِ زمیــن نیستی!
خانه ای داری، فراتر از خاک
خانه ای از جنسِ خُــ✨ـدا...
چهار منزل، تا خانه ات، راه باقی ست،
بشناس و عبـــور کن
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
بَعدِیِکعُمرکه هِی ایندَر و آندَر گَشتَم
دیدی آخِـر که سَرانجام به تو بَرگَشتَم...
#سید_پوریا_هاشمی
#عرفه ✨
#روز_عرفه 📿
شب مسلم است، او تنها ماند ولی پشت امام زمانش را خالی نکرد.
مبادا ما پشت امام مان را خالی کنیم
امام ما مظلوم است ...
#امام_زمان
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
ولی این تیکه از دعا خیلی حرف توشه ها ...
#عرفه
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
#عید_قربان
🌸
عید قربان است و من قـربـان تو
دل سبوی خون شد از هجران تو
🌸
🍃اللَّهُمَّ_عَجِّـلْ_لِوَلِيِّكَ_الفـَـرَجْ..!🍃
🌱#عیدتان_مبارک🌱
37.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⊰🥀✨⊱
.
.
مـا را سِّـرے است بـا تـو
ڪـہ گـر خلـق روزگـار
دشمـن شونـد و سَر برنـد
هـم بـر آن سَـریم :)♥️🔗
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوسی_وشش
قلبم از وحشت به خودش می پیچید..
و آنها از پشت هلم میدادند تا زودتر حرکت کنم..
که شلیک گلوله😭😣😖😭😭😰 پرده گوشم را پاره کرد..
و پیشانی ابوجعده را از هم شکافت...🔥
از شدت وحشت..
رمقی به قدم هایم نمانده.. و با همان ضربی که به کتفم خورده بود،..
از پله آخر روی زمین افتادم...😣😭😣
حس میکردم زمین زیر تنم میلرزد..و انگار عده ای میدویدند..
که کسی روی کمرم #خیمه زد..و زیر پیکرش #پنهانم کرد...
رگبار گلوله خانه را پُر کرده..
و دست و بازویی تلاش میکرد سر و صورتم را #بپوشاند،..😭🕊
تکان های قفسه سینه اش را روی شانه ام حس میکردم..
و میشنیدم با هر تکان زیر لب ناله میزند
_یا حسین!🕊✨
که دلم از سوز #صدای_مظلومش😭😭 آتش گرفت.
گرمای بدنش روی کمرم هر لحظه بیشتر میشد.. پیراهنم از پشت خیس و داغ شده.. و دیگر ناله ای هم نمیزد که فقط خس خس نفس هایش را پشت گوشم میشنیدم...
بین برزخی از مرگ و زندگی، از هیاهوی اطرافم جز داد و بیدادی مبهم و تیراندازی بی وقفه، چیزی نمیفهمیدم...
که گلوله باران تمام شد...😣😭😭😭😣
صورتم در فرش اتاق فرو رفته بود،..
چیزی نمیدیدم..
و تنها بوی خون و باروت مشامم را میسوزاند..
که زمزمه مصطفی🌸 در گوشم نشست و با یک تکان، کمرم سبک شد...
گردنم از شدت درد..
به سختی تکان میخورد، به زحمت سرم را چرخاندم..
و #پیکرپاره_پاره اش دلم را زیر و رو کرد.😭😭😭
🕊ابوالفضل✨🕊 روی دستان مصطفی از نفس افتاده بود،..
از تمام بدنش خون میچکید..
و پاهایش را روی زمین از شدت درد تکان میداد...
تازه میفهمیدم #پیکربرادرم😱😭🕊 #سپر من بوده...
که پیراهن سپیدم...
ادامه دارد....
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
سفر پر ماجرا 03.mp3
8.3M
#سفر_پرماجرا ۳
✍چونان جنینی در رحم مادر،
که دنیا احاطه اش کـرده
و او بی خبر است...
💠ملکوت؛
تمام جان تو را فرا گرفته است؛
و تو نمی دانی....
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
اسلامی که جدا از سیاست باشه نتیجه اش میشه " عاشورا " ...
#عرفه
#امام_حسین
#ثامن
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir