إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِيراً (۹) وَ أَنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً (۱۰)
همانا اين قرآن به استوارترين راه، هدايت میكند و به مؤمنانی كه كارهای شايسته انجام میدهند، بشارت میدهد كه برايشان پاداش بزرگی است.
و آنان كه به آخرت ايمان نمیآورند، برايشان عذابی دردناك، آماده كردهايم.
نكتهها:
جملهی «يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ» را دو گونه میتوان معنا كرد:
الف: قرآن به پايدارترين شيوه هدايت میكند.
ب: قرآن استوارترين ملّتها و امّتها را هدايت میكند.
پيامها:
۱- خرافات و اوهام در منطق استوار قرآن راه ندارد. «يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ»
۲- قرآن تنها كتابی است كه قوانين ابدی و ثابت دارد. «يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ»
۳- دريافت اجر به ايمان و عمل نياز دارد، «الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ» ولی برای دوزخی شدن، كفر به تنهايی كافی است. الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ ... لَهُمْ عَذاباً
۴- عذاب الهی از هم اكنون آماده است. «أَعْتَدْنا»
۵- بيم واميد در كنار هم بايد باشد. أَجْراً كَبِيراً ... عَذاباً أَلِيماً
#تفسیرنور
@jojeh_talabeh
[نگارخونه]
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ به این شهر سوگند میخورم؛ [سور
نكتهها:
در قرآن سه بار جمله «لا أُقْسِمُ» به كار رفته است و اهل تفسير آن را دو گونه معنا كردهاند.
گروهی حرف لا را زائد دانسته و آن را (قسم میخورم) معنا كردهاند و گروهی آن را (سوگند نمیخورم) ترجمه كردهاند، به اين معنا كه مسئله به قدری روشن است كه نيازی به سوگند خوردن نيست.
منظور از «بلد»، مكّه است كه قبل از اسلام هم مورد احترام بوده است. مكّه حَرَم امن الهی و اولين خانهای است كه برای انسان قرار داده شد.
جمله «وَ أَنْتَ حِلٌّ» چند گونه تفسير شده است كه يك معنی را در ترجمه آورديم و معنای دوم آن است كه مردم مكّه اهانت تو را در آن حلال میدانند، پس به شهری كه اهانت تو را حلال میشمرند سوگند نمیخورم. و معنای سوم آن است كه دست تو در مورد اين شهر باز است و در فتح مكّه هر تصميمی كه درباره مخالفان بخواهی میتوانی بگيری. [اين معنا در حديثی در كتاب بحار، ج ۲۴، ص ۲۸۴ آمده است.]۱
«كَبَدٍ» به معنای سختی و «لبد» به معنای پشم متراكم است. البتّه بعضی كبد را به معنای راست قامت و معتدل گرفتهاند. [لسان العرب( به نقل از تفسير راهنما).]۲
اينكه انسان در دل رنج و سختی آفريده شده، يعنی كاميابیهای دنيوی آميخته با رنج و زحمت است. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ» حضرت علی عليه السلام میفرمايد: دنيا خانهای است كه با سختیها عجين شده است. «دار بالبلاء محفوفة» [نهجالبلاغه، خطبه ۲۲۶.]۳
گرچه بعضی مفسران به مناسبت عبارت «بِهذَا الْبَلَدِ» كه مكّه است، مراد از «والِدٍ وَ ما وَلَدَ» را حضرت ابراهيم و فرزندش حضرت اسماعيل دانستهاند، ولی همان گونه كه در تفسير مجمع البيان آمده است، مراد از آن، حضرت آدم و اولياء از نسل او است.
در حديث آمده است كه گوينده اين كلام «أَهْلَكْتُ مالًا لُبَداً» عمرو بن عبدود در جنگ خندق بوده كه گفت: سرمايه زيادی را در مبارزه با اسلام تباه كردم ولی موفق نشدم. [تفسير نور الثقلين.]۴
پيامها:
۱- سرزمينها میتوانند دارای قداست باشند و شهر مكّه نيز از قديم مورد احترام و سوگند بوده است. «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ»
۲- تكرار گاهی نشانه عظمت و عنايت است. بِهذَا الْبَلَدِ .... بِهذَا الْبَلَدِ
۳- ارزش زمينها به ارزش ساكنان آنهاست. «وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ» (سوگند به مكّه به خاطر حضور پيامبر)
۴- در مقام فرزندی، دختر يا پسر تفاوتی ندارد. «وَ ما وَلَدَ»
۵- زندگی بشر در متن مشقتها و سختیها قرار دارد. «فِي كَبَدٍ»
۶- هر مالی كه در مسير حق صرف نشود مايه حسرت است. «أَهْلَكْتُ مالًا لُبَداً»
۷- انسان تحت سيطره قدرت و علم الهی است. أَ يَحْسَبُ أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ ...
أَ يَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ
۸- نتيجه هر محاسبهای كه جای خدا در آن خالی باشد، پوچی و زيانكاری است. أَ يَحْسَبُ ... أَ يَحْسَبُ
۹- خود بزرگ بينی در برابر خدا چه معنايی دارد؟ «أَ يَحْسَبُ أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ»
۱۰- كسانی كه در انفاق به راه درست نروند يا مصرف آنها نابجا باشد يا نيّتشان خالص نباشد و همراه با ريا و خودنمايی و دروغ باشد، در آينده شرمنده و پشيمان خواهند شد. «أَهْلَكْتُ مالًا لُبَداً»
#تفسیرنور
@jojeh_talabeh
[نگارخونه]
أَ فَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ يَتَّخِذُوا عِبادِي مِنْ دُونِي أَوْلِياءَ إِنَّا أَعْتَدْنا جَه
نكتهها:
در اين آيات، سيمای كافران چنين ترسيم شده است:
الف: كوردلی، «كانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطاءٍ»
ب: بندگی بندگان به جای بندگی خدا، «يَتَّخِذُوا عِبادِي مِنْ دُونِي أَوْلِياءَ»
ج: جهل و تعصّب، «يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» [كهف، ۱۰۴.]۱
كلمهی «نُزُل» يا به معنای منزلگاه است و يا نخستين چيزی است كه با آن از ميهمان پذيرايی میشود.
پيامها:
۱- شرك و باورهای مشركان، خيالی بيش نيست. «أَ فَحَسِبَ»
۲- غير خدا، هر كه باشد، «دون الله»، مخلوق وبندهی خداست. «عِبادِي» چگونه مخلوق را به جای خدا گرفتهاند؟
۳- پذيرفتن ولايت غير خدا كفر است. «كَفَرُوا مِنْ دُونِي أَوْلِياءَ»
۴- دوزخ هم اكنون موجود است و عذاب الهی جدّی وقطعی است. «إِنَّا أَعْتَدْنا»
۵- كيفر كفر، دوزخ است. «أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرِينَ»
#تفسیرنور
@jojeh_talabeh
[نگارخونه]
وَ أَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءً ثَجَّاجاً و (آیا) از ابرهای متراکم، آبی فراوان فرو نفرستادیم؟
نكتهها:
«معصرات» از «عصر» به معنای فشردن، يا صفت ابرهای بارانزاست كه گويا چنان خود را میفشرند كه باران ببارند و يا صفت بادهايی كه ابرها را متراكم و فشرده میسازد تا از آنها باران ببارد. [تفسير الميزان.]۱
پيامها:
۱- خداوند اداره هستی را بر اساس يك نظام مشخص (نظام سببيّت و علّت و معلول) قرار داده است. (نور و حرارت خورشيد همراه با ابر و باران، عامل توليد دانه و گياه میشود.) سِراجاً وَهَّاجاً ... ماءً ثَجَّاجاً لِنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَ نَباتاً
۲- قرآن، شعر نيست، امّا از آهنگ و موسيقی خاصّی برخوردار است. «وَهَّاجاً، ثَجَّاجاً، نَباتاً»
۳- اسباب و وسايل طبيعی، نبايد ما را از خداوند غافل كند. لِنُخْرِجَ بِهِ ...
۴- خداوندی كه زمين مرده را با نزول باران به صورت بوستانی پر درخت در میآورد، از زنده كردن مردگان عاجز نيست. لِنُخْرِجَ بِهِ ... جَنَّاتٍ أَلْفافاً
#تفسیرنور
@jojeh_talabeh
[نگارخونه]
مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ م
نكتهها:
كلمهی «نحب» دارای معانی زيادی است ولی در اين جا به معنای نذر و عهد و پيمانی است كه چه بسا انجام آن منجر به مرگ يا خطر بزرگی شود.
در برابر گروهی كه خواهان زندگی در رفاه بودند، «يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِي الْأَعْرابِ» [احزاب، ۲۰.]۱ گروهی در انتظار شهادتند. «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ»
امام حسين عليه السلام در كربلا هنگام وداع با اصحابش و گاهی بالای سر شهدا اين آيه را تلاوت میفرمود. [تفسير كنزالدّقائق.]۲
پيامها:
۱- همهی اصحاب پيامبر و مؤمنان در يك درجه نيستند. «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»
۲- نقل كمالات ديگران يكی از راههای تربيت است. مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ ...
۳- دفاع از حقّ تا مرز شهادت، نشانهی صداقت در ايمان است. «صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ»
۴- تعهّد، لازم الاجرا و عمل به آن نشانه صداقت است. «صَدَقُوا ما عاهَدُوا»
۵- بزرگداشت شهدا، پيام و درسی قرآنی است. «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ»
۶- انتظار شهادت نيز يك ارزش است. «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ» آمادگی برای لقای خداوند، از صفات مؤمنان است.
۷- باب شهادت باز است. «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ»
۸- شهادت برخی مؤمنان، عامل عقب نشينی يا دلسردی ديگر مؤمنان نمیشود.
(مؤمن با اينكه شهادت دوستان و عزيزان خود را میبيند، باز خود در انتظار شهادت است) «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ»
۹- مؤمنان واقعی پايبند عهد و پيمان خود با خدا هستند و هيچ چيز حتّی شهادت دوستان و عزيزان، روحيه آنان را تغيير نمیدهد. «وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلًا»
#تفسیرنور
@jojeh_talabeh
[نگارخونه]
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ
پيامها:
۱- بعثت پيامبران كاری الهی است. «هُوَ الَّذِي بَعَثَ»
۲- بعثت پيامبران، عامل رويش، جهش و رستاخيز در همه سطوح و امور جامعه است. «بَعَثَ»
۳- برخاستن پيامبر از يك جامعه امّی و آنگاه پرچمداری علم و حكمت، يك معجزه الهی است. «بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا»
۴- رهبر جامعه اسلامی بايد از مردم، «رَسُولًا مِنْهُمْ» و در مردم باشد. «فِي الْأُمِّيِّينَ»
۵- تلاوت قرآن، وسيله و مقدمه تزكيه و تزكيه مقدم بر تعليم و تعلّم است
يَتْلُوا ... يُزَكِّيهِمْ ... يُعَلِّمُهُمُ. (چنانكه در جای ديگر میخوانيم: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّـهُ» [بقره، ۲۸۲.]۱۰ از خداوند پروا كنيد تا خداوند، حقايقی را به شما بياموزد).
۶- تزكيه و خودسازی بايد در سايه مكتب انبيا و آيات الهی باشد. (رياضتها و رهبانيتهايی كه در سايه تعليم پيامبران نباشد، خود نوعی انحراف است.) «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ»
۷- تزكيه و تعليم در رأس برنامههای انبياست. «يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ»
۸- در مكتب انبيا، پرورش روحی و آموزش فكری، در كنار بينش و بصيرت مطرح است. «يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»
۹- در محيط فاسد نيز میتوان كار تربيتی كرد. «وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ»
۱۰- برای درك زحمتهای پيامبران الهی، بايد به وضعيّت فرهنگی و اخلاقی مردم زمان آنها توجه كرد. «وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ»
#تفسیرنور
@jojeh_talabeh
[نگارخونه]
وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَ
نكتهها:
ايمان بايد بر اساس آگاهی وبصيرت باشد. در قرآن میخوانيم: «وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا» [آلعمران، ۱۹۱.]۱ يعنی مؤمنان خردمند، ابتدا در آفرينش آسمانها و زمين فكر میكنند، سپس اقرار مینمايند كه پروردگارا! تو اينها را بيهوده نيافريدی. در اين آيه نيز میفرمايد: مؤمنان، چشم وگوش بسته عبادت نمیكنند.
پيامها:
۱- تعبّد وبصيرت، از اوصاف عباد الرّحمن است. إِذا ذُكِّرُوا ... لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها صُمًّا وَ عُمْياناً بندگان رحمن، آگاهانه به سراغ دين میروند.
۲- انسان در برابر همسر و فرزند و نسل خود متعهّد است و بايد برای عاقبت نيكوی آنها تلاش و دعا كند. رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا ...
۳- در تربيت علاوه بر علم وتلاش بايد از خدا نيز كمك خواست. رَبَّنا هَبْ لَنا ...
۴- فرزند صالح، نور چشم است. «قُرَّةَ أَعْيُنٍ»
۵- تشكيل خانواده وداشتن همسر و فرزند و دعا برای بدست آوردن آنها، مورد توجّه اسلام است. رَبَّنا هَبْ لَنا ...
۶- در دست گرفتن مديريّت جامعه، آرزوی عبادالرحمن است، زيرا عهدهدار شدن امامت و رهبری متّقين، ارزش است. «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً»
۷- در دعا به حداقل اكتفا نكنيد، بلند همّت باشيد. «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» (خدايا ما را در رسيدن به كمال، رهبر متّقين قرار ده، نه آنكه تنها از متّقين باشيم)
۸- بندگان خدا، وحدت هدف و وحدت كلمه دارند. «إِماماً» و نفرمود:/ «ائمة».
(ممكن است كلمه «امام» به جای «ائمة»، رمز آن باشد كه در جامعه اسلامی رهبر بايد يك نفر باشد)
#تفسیرنور
@jojeh_talabeh
[نگارخونه]
وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى (۳۹) وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى (۴۰) و اینکه انسان
سؤال: آيه «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعی» میگويد: برای انسان بهرهای نيست مگر آنچه تلاش كرده باشد، در صورتی كه در آيات و روايات ديگر میخوانيم كه انسان گاهی از طريق شفاعت، به بهشت وارد میشود.
پاسخ: اولّا اين آيه در ردّ تفكّر جاهلی است كه به يكديگر میگفتند: اگر فلان مبلغ را به من بدهی، من بار گناه تو را به عهده میگيرم. قرآن كريم فرمود: هيچ كس بار گناه كسی را به عهده نمیگيرد و برای هر كس كار و تلاش خودش ثبت میشود.
ثانياً آيه، نظر به عدل الهی دارد نه فضل الهی، يعنی طبق عدل، بايد كيفر و پاداش هر كس به مقدار تلاش او باشد، ولی خداوند از فضل خود میتواند لطف كند و پاداش را بيشتر دهد و يا كيفر را كم كند. «وَ يَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ»* [نساء، ۱۷۳.]۳
ثالثاً: اگر در روايات میخوانيم كه هركس سنت خوب يا بدی را در جامعه پايهگذاری كند، در پاداش و كيفر تمام كسانی كه آن راه را رفتهاند، شريك است، اين معنا با آيه «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعی» منافاتی ندارد، زيرا ايجاد كننده خط حق و باطل نيز با واسطهی دلالت و راهنمايی يا ايجاد مقدّمات و امكانات يا تبليغات و تشويقات و يا حمايتهای ديگر مادی و معنوی، به طور غير مستقيم نوعی تلاش كرده است و بهره گرفتن از آن پاداش بیجهت نيست، چنانكه اگر شخصی در خط صحيح نبود، مشمول شفاعت نمیشد.
در روايات میخوانيم كه انسان پس از مرگ از كارهای نيك فرزند صالح خود يا كتاب و موقوفاتی كه از او به يادگار مانده، كامياب میشود. و يا در بهشت، نسل صالح انسان به او ملحق میشود. يا از كار خيری كه سفارش و وصيت كرده، بهرهمند میشود. [خصال، ص ۱۵۱.]۴ [طور، ۲۱.]۵ [كافی، ج ۴، ص ۳۱۵.]۶
در تمام اين موارد گرچه انسان مستقيماً سعی و تلاشی نكرده، ولی غير مستقيم از طريق تربيت فرزند صالح، وقف، وصيت يا كتاب خوبی كه به يادگار گذاشته، نقش داشته است.
پيامها:
۱- كيفر و پاداش الهی عادلانه است. «أَلَّا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری»
۲- به اتكای ديگران، خود را گرفتار خلاف نكنيد كه آنان بار شما را به دوش نخواهند كشيد. «أَلَّا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری»
۳- در عزل و نصبها، انحرافات بستگان و نزديكان را به پای مردم نگذاريد.
«أَلَّا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری»
۴- هستی، ميدان تلاش و كار و نتيجهگيری است. «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعی»
۵- ما مكلّف به انجام وظيفهايم، نه حصول نتيجه. سعی و تلاش وظيفه ماست.
«إِلَّا ما سَعی»
۶- ايمان به بقای عمل و نظام عادلانه كيفر و پاداش، انسان را در برابر رفتار خود، هم دلگرم و تشويق و هم محتاط و مسئول میكند. «وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُری»
۷- هيچ عملی در هستی محو نمیشود. «سَعْيَهُ سَوْفَ يُری»
۸- نيكوكاران در دريافت پاداش كار خود، عجله نكنند. «سَوْفَ يُری»
۹- دنيا، ظرفيّت جزای كامل را ندارد و بايد قيامتی باشد تا حق مطلب ادا شود.
«ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفی»
۱۰- اقدام انسان، با پاداشهای بهتری پاسخ داده میشود. وَفَّی ... الْأَوْفی
۱۱- گرچه در دنيا نيز مجازاتهايی هست، امّا مجازات كامل در قيامت است.
«الْجَزاءَ الْأَوْفی»
۱۲- قيامت دارای مراحل و مواقف متعدّدی است. (از كلمه «سَوْفَ» و «ثُمَّ» استفاده میشود كه مرحله شهود عمل با مرحله جزای عمل متفاوت است.)
#تفسیرنور
@jojeh_talabeh
[نگارخونه]
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ قطعاً مؤمنان به هدف خود دست یاف
كلمهی «فلاح» به معنای رستن است، شايد دليل اينكه به كشاورز، «فَلّاح» میگويند آن باشد كه وسيلهی رستن دانه را فراهم میكند. دانه كه در خاك قرار میگيرد با سه عمل خود را نجات میدهد و به فضای باز میرسد: اوّل آنكه ريشهی خود را به عمق زمين بند میكند.
دوّم اينكه مواد غذايی زمين را جذب میكند. سوّم آنكه خاكهای مزاحم را دفع میكند.
آری، انسان هم برای رهايی خود و رسيدن به فضای باز توحيد و نجات از تاريكیهای مادّيات و هوسها و طاغوتها بايد مثل دانه همان سه عمل را انجام دهد: اوّل ريشهی عقايد خود را از طريق استدلال محكم كند. دوّم از امكانات خدادادی آنچه را برای تكامل و رشد معنوی اوست جذب كند. سوّم تمام دشمنان و مزاحمان را كنار زند و هر معبودی جز خدا را با كلمه «لا اله» دفع كند تا به فضای باز توحيدی برسد.
شخصی در حال نماز با ريش خود بازی میكرد، پيامبراكرم صلی الله عليه و آله فرمود: اگر او در دل خشوع داشت، در عمل اين گونه نماز نمیخواند. [تفسير كنزالدقائق]۵
امام صادق عليه السلام فرمود: مراد از خشوع در نماز، فرونهادن چشم است. [بحار ج ۸۱ ص ۲۶۴]۶
چه كسانی رستگارند؟
۱. عابدان. «وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» [حج ۷۷]۷ پروردگارتان را پرستش كنيد، شايد رستگار شويد.
۲. آنان كه اعمالشان ارزشمند وسنگين است. «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» [اعراب ۸]۸*
۳. دوری كنندگان از بخل. «وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» [حشر ۹]۹* ۴. حزب اللّه. «أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» [مجادله، ۲۲.]۱۰ حزب خدا رستگارند.
۵. اهل ذكركثير. «وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» [انفال، ۴۵.]۱۱* خدارا بسيار يادكنيد تا رستگار شويد.
۶. تقوا پيشگان. «فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» [مائده، ۱۰۰.]۱۲ ای خردمندان! تقوا پيشه كنيد تا رستگار شويد.
۷. مجاهدان. «وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» [مائده، ۳۵.]۱۳ در راه خدا جهاد كنيد تا رستگار شويد.
۸. توبه كنندگان. «تُوبُوا إِلَی اللَّـهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» [نور، ۳۱.]۱۴ ای اهل ايمان! همگی توبه كنيد تا رستگار شويد.
پيامها:
۱- رستگاری مؤمنان حتمی است. «قَدْ أَفْلَحَ»
۲- ايمان، شرايط و نشانههايی دارد. الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ ...
۳- نماز، در رأس برنامههای اسلامی است. «فِي صَلاتِهِمْ»
۴- در نماز، حالت وكيفيّت مهم است. «خاشِعُونَ»
#تفسیرنور
@jojeh_talabeh
[نگارخونه]
الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّـهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ کسانی که
نكتهها:
صابران، به جای خود باختگی وپناهندگی به ديگران، تنها به خدا پناه میبرند. زيرا از ديد آنها، تمام جهان كلاس درس و ميدان آزمايش است كه بايد در آن رشد كنيم. دنيا جای ماندن نيست، خوابگاه و عشرتكده نيست و شدايد و سختیهای آن نيز نشانهی بیمهری خداوند نيست. ناگواریها برای آن است كه زير پای ما داغ شود تا تندتر و سريعتر حركت كنيم، بنابراين در تلخیها نيز شيرينی است. زيرا شكوفا شدن استعدادها، كاميابی از پاداشهای الهی را بدنبال دارد.
مصيبتهايی كه از طرف اوست، تصرف مالك حقيقی و خداوند در مملوك خود است. اگر انسان بداند كه خداوند حكيم و رحيم است و او نيز بندهای بوده كه قبلًا هيچ نبوده؛ «لَمْ يَكُ شَيْئاً» و حتّی بعد از مراحلی هم چيز قابل ذكری نبوده است؛ «لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً» خواهد پذيرفت كه من بايد در اختيار او باشم. او مرا از جماد به نبات، و از نبات به حيوان و از مرتبهی حيوانيّت به انسانيّت سوق داده و اين حوادث را برای رشد و ارتقای من قرار داده است. همانگونه كه ما دانهی گندم را زير فشار، آرد میكنيم و بعد نيز در آتش تنور، تبديل به نان میكنيم تا مراحل وجودی او را بالا بريم.
شعار صابران «إِنَّا لِلَّـهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» است. در حديث میخوانيم: هرگاه با مصيبتی مواجه شديد، جملهی «إِنَّا لِلَّـهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» را بگوييد. گفتن [درّالمنثور، ج ۱، ص ۳۷۷.]۱ «إِنَّا لِلَّـهِ» و ياد خدا به هنگام ناگواریها، آثار فراوان دارد:
الف: انسان را از كلام كفر آميز و شكايت باز میدارد.
ب: موجب تسليت و دلداری و تلقين به انسان است.
ج: مانع وسوسههای شيطانی است.
د: اظهار عقايد حقّ است.
ه: برای ديگران درس و الگو شدن است.
مردم در برابر مشكلات و مصايب چند دستهاند:
الف: گروهی جيغ و داد میكنند. «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً» [معارج، ۲۰.]۲
ب: گروهی بردبار و صبور هستند. «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ»
ج: گروهی علاوه بر صبر، شكرگزارند. «اللهم لك الحمد حمد الشاكرين لك علی مصابهم» [فقره آخر زيارت عاشورا.]۳
اين برخوردها، نشانهی معرفت هر كس نسبت به فلسفهی مصايب و سختیهاست. همان گونه كه كودك، از خوردن پياز تند، بیتابی میكند و نوجوان تحمّل میكند، ولی بزرگسال پول میدهد تا پياز خريده و بخورد.
پيامها:
۱- ريشهی صبر، ايمان به خداوند، معاد واميد به دريافت پاداش است. «الصَّابِرِينَ الَّذِينَ ... قالُوا إِنَّا لِلَّـهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»
#تفسیرنور
@jojeh_talabeh
[نگارخونه]
وَ قالَ اللَّـهُ لا تَتَّخِذُوا إِلهَيْنِ اثْنَيْنِ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ فَإِيَّايَ فَارْهَبُون
نكتهها:
مراد از اينكه دو خدا نگيريد، آن نيست كه دو خدا گرفتن ممنوع و سه خدا جايز است، بلكه اولًا نفی اقلّ، نفی اكثر را هم در خود دارد و ثانياً شايد منظور آيه، عقيده مشركان باشد كه میگفتند: يك خدای خالق داريم و يك خدای ربّ و مدبّر، و عبادتهای خود را برای خدای ربّ انجام میدادند. [تفسير الميزان.]۱
در برابر مشركان كه در چند آيه قبل میگفتند: اگر خدا میخواست ما مشرك نمیشديم، اين آيه میگويد: خداوند شما را از شرك نهی كرده است. پس چگونه میخواسته كه شما مشرك شويد!؟
پيامها:
۱- در تربيت، بايد ابتدا افكار خرافی را پاكسازی كرد، سپس حرف حقّ را زد تا اثر كند. لا تَتَّخِذُوا إِلهَيْنِ ... إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ
۲- پرستش دو معبود باطل است، چه رسد به چندين معبود. «لا تَتَّخِذُوا إِلهَيْنِ اثْنَيْنِ»
۳- ثنويّت و اعتقاد به دو منشأ تدبير برای عالم، يكی خير و يكی شرّ (يزدان و اهريمن) باطل است. «لا تَتَّخِذُوا إِلهَيْنِ اثْنَيْنِ»
۴- برای نفی باطل واثبات حقّ، تأكيد لازم است. (با آنكه «إِلهَيْنِ» تثنيه است، امّا كلمهی «اثْنَيْنِ» آمده وبا آنكه كلمهی «إِلهٌ» مفرد است، امّا كلمهی «واحِدٌ» آمده است)
۵- ترس از غير خدا شرك است. «إِلهٌ واحِدٌ فَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ»
#تفسیرنور
@jojeh_talabeh
[نگارخونه]
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ يس (۱) وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ (۲) إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَل
- در قرآن باطل راه ندارد و تمام آن محكم و استوار است. «وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ»
۲- سوگند به قرآن آنهم از سوی خداوند، بيانگر عظمت و قداست آن است. «وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ»
۳- در برابر هجوم تهمتها و تضعيفهای ناروا، حمايتهای صحيح و همه جانبه ضرورت دارد. «إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ»
۴- مردان خدا در طول تاريخ تنها نيستند و در كنار ساير فرستادگان الهی هستند.
«لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ»
۵- راه پيامبر همان راه خداست. «إِنَّ رَبِّي عَلی صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» [هود، ۵۶.]۳، إِنَّكَ ... عَلی صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (راه مستقيم، راه خدا و رسول اوست.)
۶- برای موفقيّت سه چيز لازم است: الف: برنامه مدوّن «قرآن حكيم» ب: مجری و رهبر آگاه «لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ» ج: راه روشن. «صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»
۷- اساس عقيده بايد محكم باشد. (خدای حكيم، قرآن حكيم و پيامبر آموزگار حكمت). «يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»*
#تفسیرنور
@jojeh_talabeh