💠 توسّل به حضرت معصومه (سلام الله علیها)
🔹 اوایل یکی از مشکلات طلاب در قم مسأله اجاره نشینی بود. زنی تهرانی بود که منزل خودش را به طلبهها اجاره میداد و ماه به ماه از تهران میآمد و مالالاجاره را میگرفت ولی آدم عجیبی بود.
🔹️ مثلاً شرط میکرد مهمان نیاورید. چون حاج آقای ماقلیان میکشید، شرط کرده بود باید آب قلیان را بیرون بریزید، نه داخل منزل! شرط کرده بود وقتی حمّال میآید، باید کفشش را بیرون در بیاورد تا آجرها خراب نشود! بسیار تند خوب بود.
🔹️ یادم است والده ما از پشت بام پایین میآمد و کفشهای تختهای که به آن قبقاب میگفتند، پوشیده بود. آن زن بر سر والده داد زد که با قبقاب روی آجرها راه نرو که آجرها ساییده میشود! همشیرهای دارم که آن وقت، دو سه ساله بود. یک بار به ناودان منزل دست زد. آن وقت بر سرش فریاد کشید!
🔹️ تصادفاً یک بار عمّه ما که چند سال حاج آقای والد را ندیده بود با بچههایش قم آمد و یک ماه مهمان ما شد. این صاحبخانه وقتی آمد و مهمانها را دید، خیلی بیحیایی کرد، به گونهای که مرحوم والد مستأصل شد و به حرم حضرت معصومه (سلامالله علیها) رفت و از حضرت خواست که از خدا بخواهد این مشکل حل شود.
🔹️ ایشان هیچگاه برای امور دنیوی از حضرت معصومه (سلامالله علیها) درخواست نکرده بود. فقط دو مرتبه در این باب از حضرت خواهش کرد. یکی از این دو مورد همین قضیه بود. بعد از آن توسّل منزلی، در کوچه «کوچه باغ» فراهم شد و ما به آنجا منتقل شدیم.
🔹️ کوچه «کوچه باغ» کوچه تنگی بود که به تکیه خلوص (معروف به تکیه خروس) متّصل میشد و از کوچه مجاور مسجد آقای بهجت به آنجا راه بود. نصف آن کوچه منازل و نصف دیگر آن، باغ حاج ملّاعلی و برادرش بود. حاج ملّاعلی بسیار آدم خوب و صالحی بود. وی بازاری بود ولی عمامهای هم داشت. او باغش را ماهی سه تومان (سی ریال) به حاج آقای ما اجاره داده بود.
🔹️ باغ حاج ملّاعلی دو اتاق و سرداب و حوض روباز داشت. یکی از مشکلات اهل قم هوای گرم قم بود به ویژه برای کسانی که از جاهای خوش آب و هوا به قم آمده بودند، زندگی خیلی سخت بود. مشکل دیگر قمیها کم آبی بود. به ویژه کسانی که زن و بچه داشتند، اگر آب نبود با مشکل مواجه میشدند. در منزل جدید این دو مشکل نبود چون اولاً باغ ملّاعلی سرسبز بود. وقتی باغ ملّاعلی را اجاره کردیم، مرحوم حاج آقا میفرمود: عین زنجان به اینجا منتقل شده است! کسی که وارد آن کوچه میشد، تا نصف کوچه تابستان بود ولی چند منزل به باغ ناگهان هوا عوض میشد و بهاری و عالی میشد، مثل اینکه وارد وشنوه (از روستاهای خوش آب و هوای اطراف قم) شده باشید. دوم اینکه هر روز آب از داخل باغ رد میشد. از این جهت مشکل آب نداشتیم.
🔹️ وی با برادرش شریک بود. قسمتی که اتاق و حوض بود، مال حاج ملّاعلی بود و مابقی که قسمت اعظم باغ بود، از برادرش بود، منتهی دیوارکشی نشده بود. لذا ما از منظره و هوای باغ بهتر استفاده میکردیم. علاوه بر آن درختان انار باغ، تنها در قسمت منزل ما بود و بیش از سه تومان در ماه انار میداد، با اینکه اجاره بهای ماهیانه سه تومان بود! آنقدر هوای آنجا در تابستان بهاری بود که هیچگاه نیاز نشد نردبان بگذاریم و بالای پشت بام بخوابیم.
🔹️ خود حاج ملّاعلی هم ماهی دو بار میآمد و نهر آب را لایروبی میکرد. چند سال ما در آنجا زندگی کردیم. چون هوای آنجا بسیار مناسب بود، خیلی به ما خوش گذشت. درست نقطه مقابل آن صاحبخانه قبلی، حاج ملّاعلی خیلی با گذشت و مهربان بود.
🔹️ دومین درخواست دنیوی حاج آقای والد از حضرت معصومه (سلامالله علیها) نیز درباره خرید منزل بود. مرحوم حاج آقا منزل مسکونی نداشتند. یک وقت یکی از آقایان زنجان خدمت ایشان آمد و گفت: آقا، شما الآن نیاز به منزل دارید. حاج آقا گفت: نه، اینجا خیلی خوب است و من احتیاج ندارم. آن آقا گفت: ممکن است شما نیاز نداشته باشید، امّا بچههای شما بعداً نیاز پیدا میکنند و خیلی به ایشان اصرار کرد که در این باره فکری کند.
🔹️ برای ایشان خیلی سخت بود برای مسائل دنیوی از حضرت معصومه (سلامالله علیها) درخواست کند. مرحوم حاج آقا میگفت: بعد از این قضیه به حرم حضرت معصومه (سلامالله علیها) رفتم و به حضرت عرض کردم: «فلان کس به من گفت: لازم است شما منزل داشته باشید». در آن درخواست هم از قول دیگری خواستهاش را مطرح کرد. بعد هم به فاصله کمی منزل کوچه ارک را که اکنون وابسته به مدرسه فقهی است، خریدند.
📚 جرعهای از دریا ؛ ج ۳ ص ۵۴۸
#آیتاللهسیداحمدزنجانی
#آیتاللهسیدموسیشبیریزنجانی
جرعهای از دریا | عضو شوید👇
@joreeiaazdarya
💠 جولان فکر
🔹 من با حاج آقا مصطفی خمینی رفاقت داشتم؛ البته نه آنقدر که جزء جمع ما باشد. طبقهاش از ما متأخر و سنّاً هم سه سال از من کوچکتر بود. بیشتر به سبب رفاقت آقای خمینی با پدرم با هم آشنا بودیم.
🔹 خیلی بانشاط و خوشحافظه بود و سرعت انتقال و جولان فکر داشت ولی دارای سلیقه خاصّی بود برخلاف آقای خمینی که چنین نبود.
📚 جرعهای از دریا ؛ ج ۳ ص ۶۵۹
#امامخمینی
#آیتاللهسیدموسیشبیریزنجانی
#حاجآقامصطفیخمینی
جرعهای از دریا | عضو شوید👇
@joreeiaazdarya
مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا
#شهادت
#سیدهاشمصفيالدین
@joreeiaazdarya
💠 فاتحه برای مرحوم بنیصدر
از آقای حاج آقا شهاب اشراقی شنیدم: آقای خمینی (ره) زمانی که در نجف بود، شبها به حرم امیرالمؤمنین (ع) مشرّف میشد. در حرم مقبرهای است که سه نفر در آن مدفون هستند: آشیخ محمّد حسین اصفهانی، آسیّد نصرالله بنیصدر و آقا مصطفی خمینی. ایشان برای هر کدام، یک «حمد» و سه «قل هو الله» میخواند و به منزل باز میگشت.
📚 جرعهای از دریا ؛ ج ۲ ص ۶۱۴
#امامخمینی
#شیخمحمدحسیناصفهانی
#آسیدنصراللهبنیصدر
#حاجآقامصطفیخمینی
جرعهای از دریا | عضو شوید👇
@joreeiaazdarya
جرعهای از دریا
💠 جولان فکر 🔹 من با حاج آقا مصطفی خمینی رفاقت داشتم؛ البته نه آنقدر که جزء جمع ما باشد. طبقهاش از
💠 کسب جمع
🔹 يکوقت حاج آقا مصطفی خمینی از رضی نقل میکرد: گاهی مضاف از مضاف إلیه کسب جمع میکند. کسب تأثیت کردن که معروف است، گاهی کسب جمع میکند. مثل:
و ما حبّ الديار شغفن قلبي
و لكن حبّ من سكن الديارا
🔹 «حبّ» از «الديار» هم کسب تأنيث کرده و هم کسب جمع. لذا «شغفن» جمع مؤنث ذكر شده است.¹
1⃣ الشرح الكافيه في علم النحو، ص ٢١۶
📚 جرعهای از دریا ؛ ج ۳ ص ۶۵۹
#امامخمینی
#حاجآقامصطفیخمینی
جرعهای از دریا | عضو شوید👇
@joreeiaazdarya
💠 عالمة و فهيمة آل الرسول (ص)
📜 علامه مجلسی (ره) در کتاب بحارالانوار نقل می کنند که وجود با برکت حضرت زین العابدین (علیهالسّلام) خطاب به عمه بزرگوارشان حضرت زینب (علیها السلام) چنین فرمودند:
🔹 «اَنْتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَیر مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَیر مُفَهَّمَة».
▫️شما الحمدللّه بانویى عالمه و دانشمند هستید بدون آنکه نزد کسی دانشی آموخته باشید، و بانوى فهمیدهاى هستید بی آنكه بشرى شما را تفهیم نموده باشد.
📚 بحار الانوار؛ ج ۴۵، ص ۱۹۹
#زینب_کبری
#عقیلهبنیهاشم
@joreeiaazdarya
💠 توجیهی از مرحوم میرجهانی
🔹 من از مرحوم میرجهانی شنیدم: معروف است که حضرت زینب (س) در کوفه سرش را به چوبه محمل کوبید و عبارت را اینگونه میخوانند: «نَطَحَتْ جبینَها بمقدم المحمل»(۱)
🔹 آقای میرجهانی عبارت را اینگونه میخواند: «نُطِحَتْ جبینُها بمقدم المحمل»؛ یعنی حضرت زینب (س) بیحال شد و سرش به چوبه محمل خورد، نه اینکه عمداً سرش را به چوبه محمل زده و خون انداخته باشد، تا إنْ قُلْت و قُلْت مطرح شود.(۲)
1⃣ نفس المهموم، ص ۳۶۵.
2⃣ مرحوم محدث قمی در منتهی الآمال، ج ۲، ص ۹۳۹ نوشته است:
«زینب را چون نگاه به سر مبارک افتاد، جبین خود را بر چوب مقدّم محمل زد. چنانچه خون از زیر مقنعهاش فرو ریخت، و از روی سوز دل با سر خطاب کرد و اشعاری فرمود که صدر آن این بیت است:
یا هلالاََ لما استتمّ کمالا/ غاله خسفه فأبدی غروبا (الخ)
مولف گوید: که ذکر محامل و هودج در غیر خبر مسلم جصّاص نیست، و این خبر را اگرچه علامه مجلسی نقل فرموده لکن مأخذ مخذ نقل آن منتخب طریحی و کتاب نورالعین است که حال هر دو کتاب بر اهل فن حدیث مخفی نیست، و نسبت شکستن سر به جناب زینب (سلامالله علیها) و اشعار معروفه نیز بعید است که از آن مخدّره که عقیله هاشمیّین و عالمة غیر معلّمه و رضیعة ثدی نبوّت و صاحب مقام رضا و تسلیم است».
📚 جرعهای از دریا؛ ج ۲ ص ۶۸۴
#سیدمحمدحسنمیرجهانی
#آیتاللهسیدموسیشبیریزنجانی
جرعهای از دریا | عضو شوید👇
@joreeiaazdarya
💠 مکاشفه در مجلس روضه
🔹️ دو مرتبه یا بیشتر از خانواده شنیدم: روز تاسوعا که منزل حاج آقا مصطفی برقعی روضه بود، نوعاً زنها دور منبر را احاطه میکردند. من هم جلوی منبر بودم. حاج آقا محمد کوثری دستمالچی _که از دنیا رفته است_ منبری بود. ناگهان دیدم که مجلس خلوت شد و هیچ کس نیست و فقط چند زن دور منبر هستند و گفتند که یکی از آنها حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. قدری گذشت، آن حالت برطرف شد. این قضیه حدود بيست سال پیش اتفاق افتاد.
🔹️ مجلس روضه در منزل آقای برقعی خیلی سابقه دارد. من اگر مقدورم باشد، در روضه آنجا شرکت میکنم و تبرک میجویم، حتی امسال با وجود پادرد در مجلس روضه آنجا شرکت کردم.
🔹️ برکت آن منزل دو علت داشت: یکی اینکه ۱۳۰ سال یا بیشتر در آنجا روضه خوانی شده است؛ یعنی قبل از زمان آسید عبدالله برقعی، در آن مکان روضه خوانی میشد. آسید عبدالله تقریباً صد سال است که وفات کرده است. حدود سی سال در زمان خودش روضه خوانی شده است. احتمالاً قبل از او در زمان پدرش نیز در آنجا روضهخوانی برقرار بود.
🔹️ در آن موقع معمولاً اخلاص بیشتر بود. امروزه نوعاً چشم و همچشمی است و افراد به هم نگاه میکنند و جنبه مسابقه پیدا کرده است، ولی آن موقع چون غربت دین بود، لذا داعیِ قویِ ایمانی میخواست که این شعائر را ترویج کنند. این انگیزهها سبب برکت یافتن این مجلس روضه بود.
🔹️ علّت دیگر این است که در طول این مدت حتماً افرادی که مورد عنایت خدای متعال بودند، در آنجا وارد میشدند و در مجلس روضه آن خانه شرکت میکردند.
🔹️ روضهخوانی و توسّل به معصومین (علیهم السّلام) از عبادات مهم و موجب جلب عنایت الهی است. هم اولیای خدا در آن خانه رفت و آمد میکردند و هم روضهخوانی و عبادت خدا در آن مکان انجام میشد. اینها سبب مزید برکت آن منزل شده است.(۱)
1⃣ حجت الاسلام آقای آل طه، خطیب و واعظ موفّق و معروف (دام عمره و توفیقه) نقل کرده است: «من منزل آسید مصطفی برقعی منبر میرفتم. در مجلس روضه برقعی نسوان غلبه داشتند و مردها نیز شرکت میکردند. مردها در قسمتی از حیاط و اتاقها مینشستند. مرحوم علامه طباطبایی هم در روضه شرکت میکرد. رفتار، منش و ادب علامه برای ما درس بود. یک وقت من از منبر پایین آمدم. مرحوم علامه به آسید مصطفی رو کرد و پرسید: چند سال است که در اینجا روضه خوانده میشود؟ آقای آسید مصطفی گفت: هشتاد یا هشتاد و پنج سال. علامه پرسید: آیا این محوطه حیاط از هشتاد سال پیش همین گونه بود یا اینکه تغییر و توسعهای یافته است؟ آسید مصطفی گفت: یک بخش ملحق و ترمیم شده، ولی قسمتهایی که شما نشستهاید و این آجرها، از هشتاد سال پیش است. آسید مصطفی رفت و علامه آهسته به من فرمود: اینکه درباره اینجا سوال کردم، علّتش این بود که قسمتی که هشتاد سال دیوار و آجرش روضه شنیدهاند با قسمت ترمیمی یا توسعه یافته، فرق میکند.»
📚 جرعهای از دریا؛ ج ۲ ص ۶۴۰
#علامهسیدمحمدحسینطباطبایی
#آیتاللهسیدموسیشبیریزنجانی
جرعهای از دریا | عضو شوید👇
@joreeiaazdarya