eitaa logo
جرعه‌‌ای از دریا
1.2هزار دنبال‌کننده
85 عکس
14 ویدیو
2 فایل
مطالب کانالِ «جرعه‌ای از دریا» برگرفته از کتابی به همین نام، اثر ارزشمند فقیه محقّق حضرت آیةالله‌العظمی حاج‌ سیّد موسی‌ شبیری‌ حفظه الله می‌باشد. 📩 @AliAliF
مشاهده در ایتا
دانلود
جرعه‌‌ای از دریا
💠 تأثیر همسر در سرنوشت انسان همسر در سرنوشت انسان خیلی خیلی مؤثر است. والده ما در سرنوشت حاج آقای م
💠 مکاشفه در مجلس روضه 🔹️ دو مرتبه یا بیشتر از خانواده شنیدم: روز تاسوعا که منزل حاج آقا مصطفی برقعی روضه بود، نوعاً زنها دور منبر را احاطه می‌کردند. من هم جلوی منبر بودم. حاج آقا محمد کوثری دستمالچی _که از دنیا رفته است_ منبری بود. ناگهان دیدم که مجلس خلوت شد و هیچ کس نیست و فقط چند زن دور منبر هستند و گفتند که یکی از آنها حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. قدری گذشت، آن حالت برطرف شد. این قضیه حدود بيست سال پیش اتفاق افتاد. 🔹️ مجلس روضه در منزل آقای برقعی خیلی سابقه دارد. من اگر مقدورم باشد، در روضه آنجا شرکت می‌کنم و تبرک می‌جویم، حتی امسال با وجود پادرد در مجلس روضه آنجا شرکت کردم. 🔹️ برکت آن منزل دو علت داشت: یکی اینکه ۱۳۰ سال یا بیشتر در آنجا روضه خوانی شده است؛ یعنی قبل از زمان آسید عبدالله برقعی، در آن مکان روضه خوانی می‌شد. آسید عبدالله تقریباً صد سال است که وفات کرده است. حدود سی سال در زمان خودش روضه خوانی شده است. احتمالاً قبل از او در زمان پدرش نیز در آنجا روضه‌خوانی برقرار بود. 🔹️ در آن موقع معمولاً اخلاص بیشتر بود. امروزه نوعاً چشم و هم‌چشمی است و افراد به هم نگاه می‌کنند و جنبه مسابقه پیدا کرده است، ولی آن موقع چون غربت دین بود، لذا داعیِ قویِ ایمانی می‌خواست که این شعائر را ترویج کنند. این انگیزه‌ها سبب برکت یافتن این مجلس روضه بود. 🔹️ علّت دیگر این است که در طول این مدت حتماً افرادی که مورد عنایت خدای متعال بودند، در آنجا وارد می‌شدند و در مجلس روضه آن خانه شرکت می‌کردند. 🔹️ روضه‌خوانی و توسّل به معصومین (علیهم السّلام) از عبادات مهم و موجب جلب عنایت الهی است. هم اولیای خدا در آن خانه رفت و آمد می‌کردند و هم روضه‌خوانی و عبادت خدا در آن مکان انجام می‌شد. اینها سبب مزید برکت آن منزل شده است.(۱) 1⃣ حجت الاسلام آقای آل طه، خطیب و واعظ موفّق و معروف (دام عمره و توفیقه) نقل کرده است: «من منزل آسید مصطفی برقعی منبر می‌رفتم. در مجلس روضه برقعی نسوان غلبه داشتند و مردها نیز شرکت می‌کردند. مردها در قسمتی از حیاط و اتاقها می‌نشستند. مرحوم علامه طباطبایی هم در روضه شرکت می‌کرد. رفتار، منش و ادب علامه برای ما درس بود. یک وقت من از منبر پایین آمدم. مرحوم علامه به آسید مصطفی رو کرد و پرسید: چند سال است که در اینجا روضه خوانده می‌شود؟ آقای آسید مصطفی گفت: هشتاد یا هشتاد و پنج سال. علامه پرسید: آیا این محوطه حیاط از هشتاد سال پیش همین گونه بود یا اینکه تغییر و توسعه‌ای یافته است؟ آسید مصطفی گفت: یک بخش ملحق و ترمیم شده، ولی قسمت‌هایی که شما نشسته‌اید و این آجرها، از هشتاد سال پیش است. آسید مصطفی رفت و علامه آهسته به من فرمود: اینکه درباره اینجا سوال کردم، علّتش این بود که قسمتی که هشتاد سال دیوار و آجرش روضه شنیده‌اند با قسمت ترمیمی یا توسعه یافته، فرق می‌کند.» 📚 جرعه‌ای از دریا؛ ج ۲ ص ۶۴۰ جرعه‌ای از دریا | عضو شوید👇 @joreeiaazdarya
💠 رابطه مرحوم والد با آقای حکیم 🔹 شاید مرحوم حاج آقای والد آقای حکیم را ندیده بود ولی با آقای حکیم علاقمند بود، چون شنیده بود که ایشان خیلی مدبّر و عاقل و ملّا و برای اداره مسلمین مدیر خوبی است. 🔹 حاج آقا ابراهیم _اخوی ما_ می‌گفت: من خدمت آقای حکیم رفتم. وقتی خواستم با ایشان خداحافظی کنم، آقای حکیم فرمود: «من برای شما دعا می‌کنم به شرطی که سلام ما را به آقای اخوی برسانی». تا این را گفت، متوجّه شد که حاج آقای والد را نام نبرده است، فوراََ استدراك کرد و فرمود: «آقای بزرگ که جای خودشان»! 📚 جرعه‌ای از دریا ؛ ج ۳ ص ۵۲۷ جرعه‌ای از دریا | عضو شوید👇 @joreeiaazdarya
💠 توسّل به حضرت معصومه (سلام الله علیها) 🔹 اوایل یکی از مشکلات طلاب در قم مسأله اجاره نشینی بود. زنی تهرانی بود که منزل خودش را به طلبه‌ها اجاره می‌داد و ماه به ماه از تهران می‌آمد و مال‌الاجاره را می‌گرفت ولی آدم عجیبی بود. 🔹️ مثلاً شرط می‌کرد مهمان نیاورید. چون حاج آقای ماقلیان می‌کشید، شرط کرده بود باید آب قلیان را بیرون بریزید، نه داخل منزل! شرط کرده بود وقتی حمّال می‌آید، باید کفشش را بیرون در بیاورد تا آجرها خراب نشود! بسیار تند خوب بود. 🔹️ یادم است والده ما از پشت بام پایین می‌آمد و کفش‌های تخته‌ای که به آن قبقاب می‌گفتند، پوشیده بود. آن زن بر سر والده داد زد که با قبقاب روی آجرها راه نرو که آجرها ساییده می‌شود! همشیره‌ای دارم که آن وقت، دو سه ساله بود. یک بار به ناودان منزل دست زد. آن وقت بر سرش فریاد کشید! 🔹️ تصادفاً یک بار عمّه ما که چند سال حاج آقای والد را ندیده بود با بچه‌هایش قم آمد و یک ماه مهمان ما شد. این صاحب‌خانه وقتی آمد و مهمان‌ها را دید، خیلی بی‌حیایی کرد، به گونه‌ای که مرحوم والد مستأصل شد و به حرم حضرت معصومه (سلام‌الله علیها) رفت و از حضرت خواست که از خدا بخواهد این مشکل حل شود. 🔹️ ایشان هیچ‌گاه برای امور دنیوی از حضرت معصومه (سلام‌الله‌ علیها) درخواست نکرده بود. فقط دو مرتبه در این باب از حضرت خواهش کرد. یکی از این دو مورد همین قضیه بود. بعد از آن توسّل منزلی، در کوچه «کوچه باغ» فراهم شد و ما به آنجا منتقل شدیم. 🔹️ کوچه «کوچه باغ» کوچه تنگی بود که به تکیه خلوص (معروف به تکیه خروس) متّصل می‌شد و از کوچه مجاور مسجد آقای بهجت به آنجا راه بود. نصف آن کوچه منازل و نصف دیگر آن، باغ حاج ملّاعلی و برادرش بود. حاج ملّاعلی بسیار آدم خوب و صالحی بود. وی بازاری بود ولی عمامه‌ای هم داشت. او باغش را ماهی سه تومان (سی ریال) به حاج آقای ما اجاره داده بود. 🔹️ باغ حاج ملّاعلی دو اتاق و سرداب و حوض روباز داشت. یکی از مشکلات اهل قم هوای گرم قم بود به ویژه برای کسانی که از جاهای خوش آب و هوا به قم آمده بودند، زندگی خیلی سخت بود. مشکل دیگر قمی‌ها کم آبی بود. به ویژه کسانی که زن و بچه داشتند، اگر آب نبود با مشکل مواجه می‌شدند. در منزل جدید این دو مشکل نبود چون اولاً باغ ملّاعلی سرسبز بود. وقتی باغ ملّاعلی را اجاره کردیم، مرحوم حاج آقا می‌فرمود: عین زنجان به اینجا منتقل شده است! کسی که وارد آن کوچه می‌شد، تا نصف کوچه تابستان بود ولی چند منزل به باغ ناگهان هوا عوض می‌شد و بهاری و عالی می‌شد، مثل اینکه وارد وشنوه (از روستاهای خوش آب و هوای اطراف قم) شده باشید. دوم اینکه هر روز آب از داخل باغ رد می‌شد. از این جهت مشکل آب نداشتیم. 🔹️ وی با برادرش شریک بود. قسمتی که اتاق و حوض بود، مال حاج ملّاعلی بود و مابقی که قسمت اعظم باغ بود، از برادرش بود، منتهی دیوارکشی نشده بود. لذا ما از منظره و هوای باغ بهتر استفاده می‌کردیم. علاوه بر آن درختان انار باغ، تنها در قسمت منزل ما بود و بیش از سه تومان در ماه انار می‌داد، با اینکه اجاره بهای ماهیانه سه تومان بود! آنقدر هوای آنجا در تابستان بهاری بود که هیچگاه نیاز نشد نردبان بگذاریم و بالای پشت بام بخوابیم. 🔹️ خود حاج ملّاعلی هم ماهی دو بار می‌آمد و نهر آب را لایروبی می‌کرد. چند سال ما در آنجا زندگی کردیم. چون هوای آنجا بسیار مناسب بود، خیلی به ما خوش گذشت. درست نقطه مقابل آن صاحبخانه قبلی، حاج ملّاعلی خیلی با گذشت و مهربان بود. 🔹️ دومین درخواست دنیوی حاج آقای والد از حضرت معصومه (سلام‌الله علیها) نیز درباره خرید منزل بود. مرحوم حاج آقا منزل مسکونی نداشتند. یک وقت یکی از آقایان زنجان خدمت ایشان آمد و گفت: آقا، شما الآن نیاز به منزل دارید. حاج آقا گفت: نه، اینجا خیلی خوب است و من احتیاج ندارم. آن آقا گفت: ممکن است شما نیاز نداشته باشید، امّا بچه‌های شما بعداً نیاز پیدا می‌کنند و خیلی به ایشان اصرار کرد که در این باره فکری کند. 🔹️ برای ایشان خیلی سخت بود برای مسائل دنیوی از حضرت معصومه (سلام‌الله علیها) درخواست کند. مرحوم حاج آقا می‌گفت: بعد از این قضیه به حرم حضرت معصومه (سلام‌الله علیها) رفتم و به حضرت عرض کردم: «فلان کس به من گفت: لازم است شما منزل داشته باشید». در آن درخواست هم از قول دیگری خواسته‌اش را مطرح کرد. بعد هم به فاصله کمی منزل کوچه ارک را که اکنون وابسته به مدرسه فقهی است، خریدند. 📚 جرعه‌ای از دریا ؛ ج ۳ ص ۵۴۸ جرعه‌ای از دریا | عضو شوید👇 @joreeiaazdarya
💠 جولان فکر 🔹 من با حاج آقا مصطفی خمینی رفاقت داشتم؛ البته نه آن‌قدر که جزء جمع ما باشد. طبقه‌اش از ما متأخر و سنّاً هم سه سال از من کوچک‌تر بود. بیشتر به سبب رفاقت آقای خمینی با پدرم با هم آشنا بودیم. 🔹 خیلی بانشاط و خوش‌حافظه بود و سرعت انتقال و جولان فکر داشت ولی دارای سلیقه خاصّی بود برخلاف آقای خمینی که چنین نبود. 📚 جرعه‌ای از دریا ؛ ج ۳ ص ۶۵۹ جرعه‌ای از دریا | عضو شوید👇 @joreeiaazdarya
💠 توجیهی از مرحوم میرجهانی 🔹 من از مرحوم میرجهانی شنیدم: معروف است که حضرت زینب (س) در کوفه سرش را به چوبه محمل کوبید و عبارت را این‌گونه می‌خوانند: «نَطَحَتْ جبینَها بمقدم المحمل»(۱) 🔹 آقای میرجهانی عبارت را این‌گونه می‌خواند: «نُطِحَتْ جبینُها بمقدم المحمل»؛ یعنی حضرت زینب (س) بی‌حال شد و سرش به چوبه محمل خورد، نه اینکه عمداً سرش را به چوبه محمل زده و خون انداخته باشد، تا إنْ قُلْت و قُلْت مطرح شود.(۲) 1⃣ نفس المهموم، ص ۳۶۵. 2⃣ مرحوم محدث قمی در منتهی الآمال، ج ۲، ص ۹۳۹ نوشته است: «زینب را چون نگاه به سر مبارک افتاد، جبین خود را بر چوب مقدّم محمل زد. چنانچه خون از زیر مقنعه‌اش فرو ریخت، و از روی سوز دل با سر خطاب کرد و اشعاری فرمود که صدر آن این بیت است: یا هلالاََ لما استتمّ کمالا/ غاله خسفه فأبدی غروبا (الخ) مولف گوید: که ذکر محامل و هودج در غیر خبر مسلم جصّاص نیست، و این خبر را اگرچه علامه مجلسی نقل فرموده لکن مأخذ مخذ نقل آن منتخب طریحی و کتاب نورالعین است که حال هر دو کتاب بر اهل فن حدیث مخفی نیست، و نسبت شکستن سر به جناب زینب (سلام‌الله علیها) و اشعار معروفه نیز بعید است که از آن مخدّره که عقیله هاشمیّین و عالمة غیر معلّمه و رضیعة ثدی نبوّت و صاحب مقام رضا و تسلیم است». 📚 جرعه‌ای از دریا؛ ج ۲ ص ۶۸۴ جرعه‌ای از دریا | عضو شوید👇 @joreeiaazdarya
💠 مکاشفه در مجلس روضه 🔹️ دو مرتبه یا بیشتر از خانواده شنیدم: روز تاسوعا که منزل حاج آقا مصطفی برقعی روضه بود، نوعاً زنها دور منبر را احاطه می‌کردند. من هم جلوی منبر بودم. حاج آقا محمد کوثری دستمالچی _که از دنیا رفته است_ منبری بود. ناگهان دیدم که مجلس خلوت شد و هیچ کس نیست و فقط چند زن دور منبر هستند و گفتند که یکی از آنها حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. قدری گذشت، آن حالت برطرف شد. این قضیه حدود بيست سال پیش اتفاق افتاد. 🔹️ مجلس روضه در منزل آقای برقعی خیلی سابقه دارد. من اگر مقدورم باشد، در روضه آنجا شرکت می‌کنم و تبرک می‌جویم، حتی امسال با وجود پادرد در مجلس روضه آنجا شرکت کردم. 🔹️ برکت آن منزل دو علت داشت: یکی اینکه ۱۳۰ سال یا بیشتر در آنجا روضه خوانی شده است؛ یعنی قبل از زمان آسید عبدالله برقعی، در آن مکان روضه خوانی می‌شد. آسید عبدالله تقریباً صد سال است که وفات کرده است. حدود سی سال در زمان خودش روضه خوانی شده است. احتمالاً قبل از او در زمان پدرش نیز در آنجا روضه‌خوانی برقرار بود. 🔹️ در آن موقع معمولاً اخلاص بیشتر بود. امروزه نوعاً چشم و هم‌چشمی است و افراد به هم نگاه می‌کنند و جنبه مسابقه پیدا کرده است، ولی آن موقع چون غربت دین بود، لذا داعیِ قویِ ایمانی می‌خواست که این شعائر را ترویج کنند. این انگیزه‌ها سبب برکت یافتن این مجلس روضه بود. 🔹️ علّت دیگر این است که در طول این مدت حتماً افرادی که مورد عنایت خدای متعال بودند، در آنجا وارد می‌شدند و در مجلس روضه آن خانه شرکت می‌کردند. 🔹️ روضه‌خوانی و توسّل به معصومین (علیهم السّلام) از عبادات مهم و موجب جلب عنایت الهی است. هم اولیای خدا در آن خانه رفت و آمد می‌کردند و هم روضه‌خوانی و عبادت خدا در آن مکان انجام می‌شد. اینها سبب مزید برکت آن منزل شده است.(۱) 1⃣ حجت الاسلام آقای آل طه، خطیب و واعظ موفّق و معروف (دام عمره و توفیقه) نقل کرده است: «من منزل آسید مصطفی برقعی منبر می‌رفتم. در مجلس روضه برقعی نسوان غلبه داشتند و مردها نیز شرکت می‌کردند. مردها در قسمتی از حیاط و اتاقها می‌نشستند. مرحوم علامه طباطبایی هم در روضه شرکت می‌کرد. رفتار، منش و ادب علامه برای ما درس بود. یک وقت من از منبر پایین آمدم. مرحوم علامه به آسید مصطفی رو کرد و پرسید: چند سال است که در اینجا روضه خوانده می‌شود؟ آقای آسید مصطفی گفت: هشتاد یا هشتاد و پنج سال. علامه پرسید: آیا این محوطه حیاط از هشتاد سال پیش همین گونه بود یا اینکه تغییر و توسعه‌ای یافته است؟ آسید مصطفی گفت: یک بخش ملحق و ترمیم شده، ولی قسمت‌هایی که شما نشسته‌اید و این آجرها، از هشتاد سال پیش است. آسید مصطفی رفت و علامه آهسته به من فرمود: اینکه درباره اینجا سوال کردم، علّتش این بود که قسمتی که هشتاد سال دیوار و آجرش روضه شنیده‌اند با قسمت ترمیمی یا توسعه یافته، فرق می‌کند.» 📚 جرعه‌ای از دریا؛ ج ۲ ص ۶۴۰ جرعه‌ای از دریا | عضو شوید👇 @joreeiaazdarya
💠 باز شدن دَر با نام «فاطمه» (س) 🔹️ برای سید مرتضی کشمیری مهمان می‌آید و لازم بود که داخل حجره شود، ولی درِ حجره قفل بود و کلید نیز همراه نداشت. 🔹️ ایشان می گوید: «معروف است که اگر کسی نام مادر حضرت موسی ـ علیه السلام ـ را ببرد، قفل بسته باز می‌شود. مادر من که از مادر حضرت موسی کمتر نیست». سپس ایشان «یا فاطمه» می‌گوید و در باز می شود. 🔹️ من هم ماجرای سید مرتضی کشمیری را برای چند نفر نقل کردم و مشابه آن برای آنها و خود من نیز اتفاق افتاد: 🔸️ ۱. من یک بار پشت در قرار گرفتم. خانواده‌ام منزل نبود. آن موقع قرار بود مهمان بیاید و اسباب شرمندگی می‌شد. من «یا فاطمه» گفتم در باز شد! مشابه آن یک بار هم برای خانواده ما پیش آمد. 🔸️ ۲. قرار بود برای ما مهمان بیاید. همسرم بیرون منزل و کلید خانه پیش من بود. قرار بود که من زودتر از ایشان بیایم؛ اما فراموش کردم و ایشان پشت در مانده بود. چون به زودی مهمان می‌رسید، به یاد جریان سید مرتضی کشمیری می‌افتد و «یا فاطمه» می‌گوید و در را فشار می‌دهد. گویی کسی پشت در باشد و در را باز کند، در باز می‌شود! 🔸️ ۳. برادر بزرگم حاج آقا ابراهیم ـ قدس سره ـ می‌گفت: کلید در خانه شکسته بود و در باز نمی‌شد. یک ربع ساعت هر چه تلاش کردم، در باز نشد. به یاد ماجرای سید مرتضی کشمیری ـ قدس سره ـ افتادم و گفتم: «یا فاطمه» و در را هُل دادم؛ در باز شد! 🔸️ ۴. مرحوم حاج سید مهدی روحانی به منزل آقای احمدی میانجی ـ رحمه الله علیهما ـ رفته بود. کلید کمدی که در آن وسایل پذیرایی قرار داشت، گم شده بود. آقای روحانی گفت: «یا فاطمه بنت محمد» و در را فشار داد، در باز شد! 📚 جرعه‌ای از دریا؛ ج ۱ ص ۵۱۶ جرعه‌ای از دریا | عضو شوید👇 @joreeiaazdarya
💠 احتیاط در افتا 🔹️ آقای گلپایگانی در مسائل علمی پخته بود. گاهی درباره تقلید از من سوال می‌کردند، من تقلید از ایشان را مُبْرئ ذمّه می‌دانستم، چون ایشان حتّی المقدور از مشهور تخطّی نمی‌کرد و اگر هم تخطّی می‌کرد، مواردی بود که احتیاط در آن بود. لذا ارجاع به ایشان مُبْرئ ذمّه بود. 🔹️ ایشان در فتوا دادن خیلی محتاط بود و در این جهت تسامحی نداشت. در حاشیه ایشان در عروه ابتکار خاصی نیست ولی پختگی خاصی در آن مشهود است که در کمتر حاشیه‌ای هست. با کوتاه‌ترین عبارت، حق مطلب را ادا کرده و عبارات موجز وی مثل عبارات پخته فقهای قدیم مانند شهید اول است. 🔹️ پنج حاشیه بر «عروه» را مرحوم آخوندی چاپ کرده که یکی هم حاشیه آقای گلپایگانی است. در آنجا حاشیه‌ها با رمز وارد شده است. «طبا» رمز آقای حکیم، «ضا» رمز آقای گلپایگانی است. گاهی این رموز با هم اشتباه شده است. آقای گلپایگانی دستور داد در همان چاپ اول، حواشی ایشان تصحیح شد و در آخر «عروه» پنج حاشیه این تصحیحات درج شده است. این درست‌نامه اختصاصی آراء وی، و کاشف از اهتمام و احتیاط بالای ایشان بود. 📚 جرعه‌ای از دریا؛ ج ٣ ص ۶۸۱ جرعه‌ای از دریا | عضو شوید👇 @joreeiaazdarya
جرعه‌‌ای از دریا
💠 پیگیری مطالب علمی 🔹️ آقای گلپایگانی دائم الاشتغال بود. آقای داماد درباره وی می‌فرمود: تا مطلب برای او حل نمی‌شد، خوابش نمی‌برد! 🔹️ اواخر عمر چشم آقای گلپایگانی ناراحت بود و برای مطالعه از دو عینک استفاده می‌کرد. یک وقت خدمتشان رفتم و درباره حاشیه‌اش بر مسأله یازدهم زکات عروه که وی و خیلی‌ها به اشتباه ضمیر را ارجاع کرده و حاشیه نوشته‌اند، مطلبی عرض کردم. 🔹️ چون حافظه ایشان تحلیل رفته بود، تقریباً نیم ساعت طول کشید تا به آن مطلب منتقل شد. سپس فرمود: بله، حق با شماست و من آن وقت متوجه نشدم. لبته حکم مسأله تغییر نمی‌کرد و صرفاً اشکال علمی بود. 🔹️ حدود دو ماه بعد در ۲۳ ربیع الاول ۱۴۱۰ مرحوم حاج میرزا جواد آقا تهرانی مقیم مشهد از دنیا رفت و شب در مدرسه فیضیه مجلس فاتحه بود. من برای فاتحه رفتم. آقای گلپایگانی تشریف آورد کنار من نشست. فرمود: آن حاشیه کجای عروه بود؟ گفتم: به حاج آقا جواد _پسر ایشان_ عرض خواهم کرد. به حاج آقا جواد گفتم ولی ظاهراً درست متوجه نشده یا فراموش کرده بود. بعد از مدّتی آقای شاکری تلفن کرد که این حاشیه کجا بود؟(۱) 🔹️ غرض اینکه آقای گلپایگانی در این سن هم پیگیر مطالب علمی بود. خلاصه حدود دو ماه پیگیر مطلب بود و در عروه‌های شانزده حاشیه‌ای، ایشان این حاشیه را حذف کرده‌اند. مقصود این‌که اهتمام داشت و در این فکرها نبود که خلاف شأن من است به اشتباهم اعتراف کنم. 1️⃣ خیلی وقت پیش درباره همین حاشیه با آقای خامنه‌ای صحبت بود. در سفر اخیرشان به قم ایشان پرسید که آن مطلب در کجای عروه بود؟ گفتم: در باب زکات. 📚 جرعه‌ای از دریا؛ ج ۳ ص ۶۸۲ جرعه‌ای از دریا | عضو شوید👇 @joreeiaazdarya
💠 توجیهی از مرحوم میرجهانی 🔹 من از مرحوم میرجهانی شنیدم: معروف است که حضرت زینب (س) در کوفه سرش را به چوبه محمل کوبید و عبارت را این‌گونه می‌خوانند: «نَطَحَتْ جبینَها بمقدم المحمل»(۱) 🔹 آقای میرجهانی عبارت را این‌گونه می‌خواند: «نُطِحَتْ جبینُها بمقدم المحمل»؛ یعنی حضرت زینب (س) بی‌حال شد و سرش به چوبه محمل خورد، نه اینکه عمداً سرش را به چوبه محمل زده و خون انداخته باشد، تا إنْ قُلْت و قُلْت مطرح شود.(۲) 1⃣ نفس المهموم، ص ۳۶۵. 2⃣ مرحوم محدث قمی در منتهی الآمال، ج ۲، ص ۹۳۹ نوشته است: «زینب را چون نگاه به سر مبارک افتاد، جبین خود را بر چوب مقدّم محمل زد. چنانچه خون از زیر مقنعه‌اش فرو ریخت، و از روی سوز دل با سر خطاب کرد و اشعاری فرمود که صدر آن این بیت است: یا هلالاََ لما استتمّ کمالا/ غاله خسفه فأبدی غروبا (الخ) مولف گوید: که ذکر محامل و هودج در غیر خبر مسلم جصّاص نیست، و این خبر را اگرچه علامه مجلسی نقل فرموده لکن مأخذ مخذ نقل آن منتخب طریحی و کتاب نورالعین است که حال هر دو کتاب بر اهل فن حدیث مخفی نیست، و نسبت شکستن سر به جناب زینب (سلام‌الله علیها) و اشعار معروفه نیز بعید است که از آن مخدّره که عقیله هاشمیّین و عالمة غیر معلّمه و رضیعة ثدی نبوّت و صاحب مقام رضا و تسلیم است». 📚 جرعه‌ای از دریا؛ ج ۲ ص ۶۸۴ جرعه‌ای از دریا | عضو شوید👇 @joreeiaazdarya
💠 کمک مخفیانه 🔹 آقای استادی در کتاب یادنامه آیة الله اراکی، این قضیه را نقل کرده است: 🔸️ آیةالله خوانساری از بدو ورود به تهران و امامت جماعت در مسجد سیّد عزیزالله بازار تهران از شهرت بسزایی برخوردار بودند و مراجعه مردم و علما به ایشان خیلی زیاد بود و وجوه فراوانی هم خدمت ایشان می‌آوردند. 🔸️ آیةالله حاج سیّد ابوالحسن قزوینی رفیعی(۱) هم در سالهای اخیر عمرشان از قزوین به تهران هجرت و در مسجد جامع بازار تهران امام جماعت بودند و در همانجا درس عمومی فقه داشتند، اما در میان مردم آنقدرها شناخته شده نبودند و وجوه هم برای ایشان کم می‌رسید. اما در عین حال ایشان برای شاگردان درسش شهریه‌ای قرار داد و یکی دو ماه پرداخت شد. 🔸️ از متصدی پرداخت شهریه ایشان که یکی از علمای تهران است نقل شده که آیةالله خوانساری با اطلاع قبلی به منزل ایشان می‌آیند و می‌فرمایند: یک مطلبی می‌خواهم به شما بگویم و باید بین من و شما مکتوم بماند و آن این است که از این ماه برای پرداخت شهریه آقای رفیعی هر مقدار لازم داشتید حواله می‌دهم از فلان شخص بگیرید و نگران شهریه نباشید. 🔸️ و هر ماه پول از طرف آقای خوانساری اما به نام آقای رفیعی داده می‌شد و آقای رفیعی تا آخر عمر هم از این قضیه اطلاع نداشتند.(۲) 🔹️ این، کاشف از طهارت نفس آقای حاج سیّد احمد بود و امثال وی حجت خداوند برای دیگران هستند. 1️⃣ من با آقای رفیعی قزوینی ارتباطی نداشتم. یک دفعه به منزل وی در قزوین رفتم و یک بار هم در قم ایشان را زیارت کردم. آدم زحمت کشیده‌ای بود و بیان خوبی داشت و به خودش هم خیلی معتقد بود.(ش) 2⃣ یادنامه آیة‌الله اراکی؛ ص ۱۶۰ 📚 جرعه‌ای از دریا؛ ج ۳ ص ۶۲۵ جرعه‌ای از دریا | عضو شوید👇 @joreeiaazdarya
💠 شرح صحیفه سجّادیه 🔹 کتاب «ریاض السالکین فی شرح صحیفه سیّد الساجدین» اثر سیّد علی خان مدنی از شرح‌های جالب و بسیار مهم صحیفه سجّادیه است. 🔹 صحیفه سجّادیه و رساله حقوق امام سجّاد عليه السلام از غرر آثار اهل بیت علیهم السّلام است. 🔹 بنده صحیفه سجّادیه خودم را با یک نسخه قدیمی مقابله کرده‌ام که در زمان توسعه حرم امام رضا علیه السّلام از زیر یکی از ستون‌های حرم پیدا شد. آن نسخه حدود هزار و بیست سال قبل نوشته شده بود. 🔹 صحیفه سجّادیه متأسفانه حتی در زمان ما هم از کتاب‌های درسی نبود. مناسب است افراد هرگاه به جایگاه مناسب علمی رسیدند، از این کتاب ارزشمند بهره ببرند و آن را تدریس کنند. 📚 جرعه‌ای از دریا؛ ج ۴ ص ۴۰۳ جرعه‌ای از دریا | عضو شوید👇 @joreeiaazdarya