eitaa logo
جرعه‌نوش
326 دنبال‌کننده
109 عکس
29 ویدیو
6 فایل
من جرعه‌نوشِ بزم تو بودم هزار سال کی ترک آب‌خورد کند طبع خوگرم سیاهه‌های علی احسان‌زاده @dastmalbaf
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطرات از استاد (4) در آن روزها دانش‌آموز مدرسه‌ی راهنمایی شهید صدوقی ( یزد) بودم و حیثیتم به حضورم در مدرسه‌ی تیزهوشان وابسته بود. نمی‌دانم چه زمان متوجه شدم که استاد فرج‌نژاد هم دانش‌آموز همان مدرسه بوده. تابستان 86 دوره‌ی چهارم ، به صورت اردویی در مَنشاد (یکی از ییلاق‌های اطراف یزد) برگزار شد. طبعاً اردو فضایی صمیمی‌تر فراهم آورد و ما را با استاد بیش‌تر گره زد. از آن‌جا گفت‌وگوی من و استاد درباره‌ی مدرسه‌ی شهید صدوقی آغاز و شاید برای اولین‌بار به‌طور جدی به طلبه‌شدن فکر کردم. این را یک بار با استاد هم در میان گذاشتم. از خصوصیات او این بود که غالباً افراد را مستقیماً به دعوت نمی‌کرد؛ و همواره ما را به کار جدی و گسترده و عمیق در هرکجا که هستیم و علاقه داریم- حوزه یا دانشگاه- تشویق می‌کرد. صریحاً از او پرسیدم که آیا به حوزه بیایم، و او پاسخ صریحی به من نداد. مثل همیشه گفت: من نمی‌گویم به حوزه بیایی ولی هرجا هستی باید ... . @jorenush
خاطرات از استاد (15) ورود به ، برای خیلی از طلبه‌ها که با انگیزه‌ی انقلابی آمده بودند، غیرمترقبه‌هایی به همراه داشت. من هم یکی از این طلبه‌ها. یکی از این غیرمترقبه‌ها، مواجهه با جریان به‌اصطلاح «ولایتی» در میان طلبه‌ها بود. وقتی با یکی از طلبه‌های هم‌پایه مواجه شدم که نه‌تنها از قمه‌زنی دفاع می‌کرد، بلکه خودش هم قمه زده بود، از تعجب و خشم، دهانم باز مانده بود. من که با انگیزه‌ی تمدن‌سازی اسلامی به حوزه آمده بودم، وقتی با کسانی مواجه می‌شدم که حوزوی‌اند، ولی هنوز در مرحله‌ی انقلاب اسلامی تردید دارند یا حتی مخالف‌اند، نمی‌دانستم چه باید بکنم. در این میان، استاد فرج‌نژاد، حقیقتاً یک بود. قبلاً در یزد، با کتاب آشنا شده بودم و فعالیت‌های استاد را در مبارزه با تا اندازه‌ای دیده بودم. وقتی در قم با این جریان رودررو شدم، قدر حسین فرج‌نژاد را بیش‌تر فهمیدم و به او پناه بردم. در آن سال‌ها، یکی از چندین وبلاگ ساده‌ی او، مختص این‌گونه مباحث بود و از خطوط مقدم مبارزه با قمه‌زنی و جریان حامی آن- که بعدتر به شهرت یافت- به شمار می‌رفت. @jorenush