السلام علیک حینَ تَقوم
الحمدلله طی روزهای گذشته، تحلیلهای خوبی دربارهی پدیدهی #سلام_فرمانده نوشته شد.
چند نکته که به نظرم رسیده را عرض میکنم:
۱- یکی از مهمترین مزیتهای این سرود، استفاده از عنصر سلام است. وقتی به کسی سلام میکنیم، او را مخاطب قرار میدهیم، یعنی او را شنوا و زنده میدانیم و فاصلهی خود با او را به اندازهای نزدیک میدانیم که صدای ما به او میرسد. پس سلام، طبعاً سلامکننده را به امام نزدیک میکند و احساس حضور در محضر امام ایجاد میکند؛ احساسی که نه از سر توهم، بلکه برآمده از اعماق معارف حتمی و استوار دینی ملت ماست.
اعتقادی که ما حتی نسبت به امامان پیشین نیز داریم: اَعلَمُ اَنّ رسولک و خلفائک اَحیاء عندک یُرزقون یرَونَ مقامی و یَسمعونَ کلامی.
و اعتقاد به آنکه امام پاسخ سلام را نیز میدهد: و یردّونَ سلامی.
۲- مهدویت ذاتاً حاوی امید به آیندهای قطعی است که فرا خواهد رسید و جهان از نور و زیبایی و آرامش پر خواهد شد. و این باور منحصر در پیروان اهلبیت علیهمالسلام هم نیست، بلکه عموم مسلمانان و فراتر از آنان مدعیان پیروی از کتب آسمانی و حتی برخی ادیان غیرالهی نیز موعود و منجی را انتظار میکشند.
سلام به مهدی موعود، یعنی ای بزرگترین امید و زیباترین آرزو، تو زندهای و چنان نزدیکی که سلام مرا میشنوی.
این یعنی مالامال کردن قلب انسانها از امیدی پاک و فطری و آرامشبخش و شورانگیز در زمانهای که پیامهای نومیدی از هر سو بر سر انسانها میبارد.
۳- از مزایای این شعر، توصیف امام زمان علیهالسلام با عنوان "فرمانده" است- تصویری بر خلاف قرائت مرسوم مهدویت- که امام را در جایگاه امامت مینشاند و او را از تصویر عوامانهی ما که او را منفعل و دستبسته میبینیم، جدا کرده و فعال و رهبر نشان میدهد. و این یعنی او نهتنها زنده است، بلکه ما را راهبری میکند و انتظار ما برای روزی است که او این رهبری و فرماندهی را آشکار کند.
۴- صراحت در بیان اسلامی و انقلابی در این سرود، خود از مهمترین عناصر جذابیت و توسعهی آن است. در زمانهای که بسیاری از انقلابیون و متدینین، منفعلانه از بیان مسلّمات محکم خود تقیه میکنند و شجاعت تصویرگری از زیباترین حقایق عالم را به خود نمیدهند، این سرود آمده و با صراحت، لطیفترین معارف حماسی و انقلابی اسلام ناب را با بیانی هنری و فطری فریاد میکند.
و ناگهان همه احساس میکنند که میشود این راز نهفته در جانها را بیواهمه اعلام کرد و ملاحظات معمول را کنار گذاشت.
این کودکان دههی نودی، همان کودکی هستند که عریانبودن پادشاه را فریاد کرد و به او خندید و نترسید. و همه از پسِ او این واقعیت آشکار را بازگفتند.
جهانی که از تمدن مادی به ستوه آمده، چشمانتظار غیورمردانی است که این سکوت سیاه را بشکند و واقعیت را از ورای هیمنهی بوغچیهای غرب مدرن، بیلکنت بیان کند و افقی تازه بگشاید و انسان درمانده را از حقیقت سیراب کند تا همه از پی او روان شوند. امام خمینی، بزرگ فریادگر این عصر بود و این نوباوگان فرزندان خمینیاند.
۵- تذکر: این سرود برای جشنوارهای در استان گیلان تولید شده بود. برای همین است که در شعر آن از میرزا کوچک خان و آیتالله بهجت نام برده شده است.
@jorenush
سلام بر نصرت حق
تهاجم فرهنگی به عنوان یک راهبرد تاریخی از سوی استعمار برای هویتزدایی از ملتهای مقاوم و مستقل، در ایران از دوران مشروطه و بهنحو رسمی از عصر پهلوی اول آغاز شد و در دوره پهلوی دوم نیز با گستردگی بیشتری ادامه یافت.
خاصیت تهاجم فرهنگی آن است که به صورت نرم آغاز میشود و پس از مدتها نتیجهی خود را بروز میدهد؛ زمانی که دیگر کار از کار گذشته و نسلی بیهویت و مغلوب- بهمثابه پرچم سفید شکست در جبههی فرهنگ- رخ نموده است.
سالهای پایانی دههی سی و آغازین دههی چهل، دورانی از افزایش آمار زاد ولد در ایران بود، و از قضا زمانهای در بطن تهاجم فرهنگی غرب در عصر پهلوی.
در همان دوران، و در ایامی که امام خمینی قیام کرده بود، کسی از او پرسید که با کدام سرباز سرِ قیام دارید؟ و پاسخ شنید که سربازان من در گهوارهاند.
طاغوت پهلوی احتمالاً هرگز گمان نمیکرد که نسلی که در منحطترین دوران تاریک سلطهی استعمار نو در ایران متولد شده و بالیده بودند، به سوی روشناییِ دعوت سید روحالله خمینی رو کنند و با رهبری او طومار سلطنت را در این بوم درهمپیچند.
حتی طاغوت آمریکایی هم دوران جوانی آن نسل را، دوران آرامش ایران تصور کرده بود و ایران را لنگر ثبات غرب در منطقهی استعمارزدهی ما میدانست.
ولی سرنوشت جور دیگری رقم خورد؛ همانطور که سید روحالله از پیش دیده بود. سربازان خمینی از گهواره برآمده بودند و جوانان مدل ۵۷، دودمان پهلوی را به مزبله انداختند و با استکبار سرِ ستیز نهادند.
پس چه شد نتیجهی آن تهاجم سهمگین فرهنگی در طول دهها سال؟
در تمام آن سالها کسانی بودند که آگاهانه و دردمندانه از سر اخلاص ایستادند تا در حد توان خود در برابر آن سیل ظلمت بایستند و روزنهای از نور بگشایند. و سلسلهجنبان این خیل همان بود که مظلومانه در میدان توپخانه بر سر دار رفت به جرم آنکه این تهاجم را دیده بود و در برابرش قد برافراشته بود هرچند به بهای جان و مال و آبرویش.
در تمامی این دوران کسانی غریبانه و صبورانه عَلم نصرت خدا را نگه داشتند و نگذاشتند که پرچم اسلام در این طوفان بر زمین افتد.
و خداوند با صابران و پرهیزکاران است؛ و العاقبه للمتقین.
و همو وعده کرده که یاریکنندگانش را یاری کند و آن را حقی بر خویش خوانده: "و کان حقاً علینا نصر المومنین".
"توفان، بهناگهان از راه میرسد... و کوهِ خفتهی خاموش، آتشفشان میکند؛ این، انقلاب است که از راه میرسد، خروشان و خونین، و همهچیز را در مسیر خود- سوزان و شتابان- درمینوردد.
... زمان حدوداً آغاز سال ۵۷ است. ... زیباترین روزهای حیات یک ملت...
اینک، برای نخستین بار در طول تاریخ حیات بشر، آفتاب از غرب به شرق میآید... اینک خمینی میآید؛ این چلچراغِ هزارشعلهی آزادی..." (نادر ابراهیمی، ابوالمشاغل)
سالها به انقلاب و دفاع گذشت. اما تهاجم فرهنگی دوباره از پسِ شعلهی فروخفتهی جنگ سر برآورد. و اینبار برای نابودی انقلاب از درون.
نسلهای انقلاب از پس هم آمدند و ثمرات تلخ تهاجم فرهنگی خود را نشان میداد.
به دههی نود رسیدیم. دیگر امید چندانی نمانده بود و همه اذعان داشتیم که نسلی که از پس این سالها ببالد، دیگر تعلقی به انقلاب و حتی اسلام ندارد.
ولی فراموش کردیم که در همهی این سالها، نفسهایی برای ایستادن در برابر دیو شوم شبیخون فرهنگی غرب، به شماره افتادند و خون دلها خورده شدند و نیتهای پاک مجاهدت کردند.
و نصرت خدا آنگاه فرا میرسد که رسول او و همراهانش فریاد برآورند: "متی نصر الله؟" و در همان لحظه ندایی ملکوتی به گوش رسد که: "اَلا اِنّ نصر الله قریب".
ناگهان از گوشهای انفجاری از نور رخ مینماید: #سلام_فرمانده
و همانها که از ایشان نومید بودیم، به خواست خدا به میدان میآیند؛
اذا جاء نصر الله و الفتح، و راَیتَ الناس یدخلون فی دین الله افواجاً، فسبح بحمد ربک و استغفره اِنّه کان توّاباً...
... السلام علیک حینَ تقوم
@jorenush
بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ مُغَيَّبٍ لَمْ يَخْلُ مِنَّا بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ نَازِحٍ مَا نَزَحَ عَنَّا
...
مَتَى تَرَانَا وَ نَرَاكَ وَ قَدْ نَشَرْتَ لِوَاءَ النَّصْرِ تُرَى
أَ تَرَانَا نَحُفُّ بِكَ وَ أَنْتَ تَؤُمُّ الْمَلَأَ وَ قَدْ مَلَأْتَ الْأَرْضَ عَدْلاً
وَ أَذَقْتَ أَعْدَاءَكَ هَوَاناً وَ عِقَاباً وَ أَبَرْتَ الْعُتَاةَ وَ جَحَدَةَ الْحَقِ
وَ قَطَعْتَ دَابِرَ الْمُتَكَبِّرِينَ وَ اجْتَثَثْتَ أُصُولَ الظَّالِمِينَ
وَ نَحْنُ نَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
به جانم قسم که تو آن حقیقت پنهانی که دور از ما نیستی.
به جانم قسم که تو آن شخص جدا از مایی که ابداً جدا نیستی.
کی شود که تو ما را و ما تو را ببینیم هنگامی که پرچم نصرت و فیروزی در عالم برافراشتهای؟
آیا خواهی دید که ما به گرد تو حلقه زده و تو با سپاه تمام روی زمین را پر از عدل و داد کرده باشی،
و دشمنانت را کیفر خواری و عقاب بچشانی و سرکشان و کافران و منکران خدا را نابود گردانی،
و ریشه متکبران عالم و ستمکاران جهان را از بیخ برکنی،
و ما با خاطر شاد به الحمد لله رب العالمین لب برگشاییم
#السلام_علیک_حین_تقوم
تجمع #دهه_نودی_ها
#دارالعباده_یزد
#سلام_فرمانده
@jorenush
سلام بر دارالعباده
اجتماع دیروز در یزد، فوقالعاده بود. خواستم برایش نظیری سراغ بیاورم، چند نمونه به نظرم آمد:
روز استقبال از رهبر عزیز انقلاب در دیماه 86، راهپیمایی 9 دی 88 و همچنین تشییع شهدای گمنام مدفون در همین حسینیهی امیرچخماق (2 دی 1393).
کسانی میگویند یزد پایتخت اصلاحات است؛
و کسان دیگری تلاش دارند تا در پروژهی #یزد_شهر_جهانی ، هویت و فرهنگ یزد را فرادینی و سکولار جلوه دهند؛
و کسان دیگری هم در موضوع #سلام_فرمانده میگویند جمهوری اسلامی برای شلوغبازی، بار دیگر خود را به ارزشهای دینی مورد احترام مردم گره زده تا از کیسهی دین ارتزاق کند و زمان بخرد.
از همهی اینها یک سؤال مشترک دارم:
چرا هرچه در تاریخ این شهر میگردیم، نمونههای چنین تجمعاتی را تنها در موضوعات عمیقاً دینی و انقلابی مییابیم؟ چرا حتی یک مورد از چنین تجمعاتی دربارهی آنچه شما به دنبالش هستید رخ نداده؟
حتی اگر استقبال از رؤسای جمهوری مثل خاتمی و احمدینژاد را هم اضافه کنیم- که البته دولت هم در ایجاد آنها نقش داشت-، باز هم استقبال از مسئول نظام اسلامی را خواهیم دید و نه طرفداری از یک گروه و جناح را.
و حتی اگر استقبال از سید حسن خمینی را- حدود 25 سال قبل- هم اضافه کنیم، باز هم استقبال گرم مردم از نوادهی امام خمینی است و نشانهی عمق تعلق خاطر مردم به انقلاب و روحانیت شیعه.
چرا یک نمونه سراغ نداریم که شما با گرایش سکولار و منتقدانهی خود از اسلام ناب و انقلاب اسلامی، جمع زیادی از مردم را به صحنه کشیده باشید؟
(تذکر: همهی این اجتماعات (سلام فرمانده، استقبال از امام خامنهای، 9دی 88، 2 دی 93) مردمی بودند و مردم از سر تطمیع یا تهدید یا اجبار در آن شرکت نکرده بودند. و البته هیچ رفتار ساختارشکنانهای هم در میان نبود. این را نوشتم تا نگویید نمیگذارند ما تجمع کنیم. نمونههای تجمعات ساختارشکنانهی شما را هنوز به یاد داریم که جز خرابی و نفرتپراکنی برای مردم ثمری نداشتند و البته بسیار محدود بودند.)
آیا استقبال از امام خامنهای هم سوءاستفادهی نظام از دین مردم بود؟
آیا تشییع شهدای گمنام هم فریب مردم بود؟
شعارِ مرگ بر خاتمی مردم یزد را در 9 دی فراموش کردهاید؟
کمی بیندیشید و در قضاوتهای خود تجدید نظر کنید.
اینجا یزد است؛ شهر دهم فروردین 57، شهر شهید محراب آیتالله صدوقی.
#دارالعباده_یزد
#سلام_فرمانده
@jorenush