موسسه جامعةالقرآن الکریم
#حال_خوش_خواندن 📚روی ماه خداوند را ببوس(۴) 🚙مسیر فرودگاه تا رستوران را زیر باران شدید میرانم .می خو
#حال_خوش_خواندن
📚روی ماه خداوند را ببوس(۵)
🔸آبلیمو توی لیوان آب میریزم و به بیرون نگاهی می اندازم و می گویم:تو با درس و مشق چه کردی ?از پنجره به بیرون رستوران نگاه می کند قطره های باران فقط زیر نور چراغ برق دیده می شوند و می گوید❣️ من تا دوسال دیوونه جولیا بودم بعد فیزیک خوندم.گرایش نجوم.دو سال اول ساعتها مینشستم و زل میزدم به جولیا و او فقط لبخند می زد💍 بعد باهم ازدواج کردیم.چند لحظه ساکت می شود و در خودش فرو رفته و می گوید دلایلی زیادی داره که ثابت میکنه اون باید وجود نداشته باشه و به همین خاطر همیشه شگفت زده است❗️ دنبال دلایل موجهی برای بودنش میگرده.کیف پولش را از پیراهنش بیرون میآورد و عکس جولیا را نشان می دهد ✨دختر قشنگیه✨ مهرداد شیشه عینکش را با دستمال کاغذی پاک می کند و می گوید هیچ وقت به این چیزها اهمیت نمیده 📆میخواد بدونه ۲۵ سال پیش یعنی درست قبل از تولدش کجا بوده نمی دونه چرا ۲۵ سال قبل نه یکسال زودتر و نه یک سال دیرتر متولد شده میپرسه هزاران ساله که جهان وجود داشته اما اونبوده پس چه دلیلی باعث شده که او ناگهان ۲۵ سال قبل وجود پیدا کنه و به زندگی پرتاب بشه⁉️ آنهم چه زندگی پر از رنج و درد فقر و بیماری و اندوه که آخر هم به مرگ منتهی میشه جولیا به آفرینش و زندگی و مرگ اشکالات جدی میگیرد و این زندگی رو براش تلخ و دشوار میکنه #لرزش_خفیفی در دست هام احساس می کنم.مهرداد یقه کاپشنش را دور گردنش حلقه میزند و میگوید تو ازدواج نکردی؟ به پیشخدمت که حالا برای دختر و پسر جوان دسر میبرد نگاه می کنم و می گویم نه هنوز فعلا گرفتار این تز لعنتی ام
❄️ @jqk_ir ❄️