پیشانیات وطن من است
به من گوش کن
و چون علفی هرز پشت این نردهها رهایم نکن
همچون کبوتری در کوچ
مرا وا نگذار
همچون ماه تیره روز
و بسان ستارهای دریوزه
در میان شاخسار
مرا با اندوهم رها نکن،
زندانیام کن با دستی که آفتاب میریزد
بر دریچهی زندانم
بازگرد تا بسوزانیام،اگر مشتاق منی،
مشتاق من با سنگهایم، با درختهای زیتونم،
با پنجرههایم… با گِلم
وطنم پیشانی توست
صدایم را بشنو و تنها رهایم نکن
می بوسمت ...
بدون سانسور...
و می گذارمت تیتر درشت روزنامه...
آنجا که حروفش را...
بی پروا چیده اند
و خبرهایش را محافظه کارانه ...
و من همیشه ...
زندگی را آسان گرفته ام
عشق را سخت ...
#نزار_قبانی
دلِ تنگم ز عطش می سوزد
«شانه ای می خواهم»
که گذارم سرِ خود
بر رویش
و کنم گریه که شاید
کمی آرام شوم
«ولی افسوس که نیست»
#هوشنگ_ابتهاج
روزی کہ
با عشـق بہ یکدیگر و
امیـد آغاز شود :
یک صبحِ بهشتی ست…
بگو و
دوستم داشتہ باش و
باور ڪن
مڹ با قلبم دوستت دارم
سلام صبح زیبایت بخیر
…خدا همیشہ پناهت…🌹
شبي اگر بکشد درد آرزوي توام
نسيم صبح دهد زندگي ببوي توام
تن از هواي لحد خاک تيره گشت و هنوز
ز دل نميرود اي جان هواي روي توام
مرا چه زهره که لاف از غلامي تو زنم
غلام حلقه بگوش سگان کوي توام
در آن اميد که روزي وصال دريابم
گذشت عمر گرامي بجستجوي توام
کشان کشان ببهشتم برند و من نروم
که دل نميکشد اي دوست جز بسوي توام
حديث جنت و دوزخ کنند مردم ليک
مرا از آن چه خبر چون بگفتگوي توام
در آرزوي تو عمرم گذشت همچو حسين
هنوز واله و شيدا از آرزوي توام