همین که برای همه بعیدی و برای من ممکن ،
همین که در شلوغ ترین روزهایت هم ، برای من به اندازه ی کافی زمان داری ،
همین که تحت هیچ شرایطی تنهایم نمی گذاری ؛
همین کافیست ماهِ من !
همین کافیست تا من خوشبخت ترین آدم روی زمین باشم .
ادعای دوست داشتن کار ساده ایست اما ؛
کم اند آدم هایی شبیه به تو که می مانند و ثابتش می کنند
کم اند آدم هایی که پای دوست داشتنشان می ایستند ...
آدم های این روزگار ، زیاد عاشق می شوند ،
اما عده ی معدودی مثل تو عاشق می مانند ماهِ من ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
نه غزل نوشته بودم نه ترانه ای سرودم
که به حرمت سکوتم، تو به دیدنم بیائی
نه سراغ من گرفتی، نه سخن به نامه گفتی
به همان بهـانه ای که، نشنیده ای ندائــی
هزارُ لیلی ار به من، اذن وصال خود دهند
رها نمیکنم تو را
عججججب نشسته ای به دل👌
اي عشق،
اى معشوق آشناى همه عاشقانهها
هر کس زبان حال خودش را ترانه گفت:
گل با شکوفه
شبنم به شرم و صبح به لبخند و
دريا به موج و موج به ريگ کرانه ها
يک لحظه از نگاه تو کافى است
تا دلم
سودا کند دمى به همه جاودانهها
قيصر_امين_پور
🌸✨
وقتی که پیر شدم
اگر آلزایمر گرفتم
روبرویم بایست و
فقط یک لبخند بزن
هیچ چیز هم یادم نیاید
از نو عاشقت می شوم ❤️
🍁🍂
"چکیده از دلم غزل" برای چشم های تو
تمام هستیام ببین، تمام شد به پای تو
نبود واژهای که من، فدای عشق تو کنم
دوباره زنده میشوم... تمام من فدای تو
نگاه میکنی مرا... تویی که خالی از منی
بگو چگونه جان دهد، تمام من برای تو
هنوز عطر موی تو، پر است در تمام من
سکوت میکنم بیا... تمام من صدای تو
شنید ماجرای من، جنون گرفت خالقم
چه ملحد است قلب من، خدای من خدای تو
چگونه بی تو سر کنم، تمام دردهای من
تو زنده باش جای من، تمام من به جای تو
"رسیده بیت آخرم، چکیده از دلم غزل"
فدای تو تمام من... تمام من فدای تو
ای چشم تو کندوی غزلهای فراوان
لبهای تو یادآور سوغات خراسان
میخندی و از خندهی تو در نوسان شد
بازارِ جهانیِ گل و پستهی کرمان
آنقدر که شیرینی و زیبا و شکرریز
باعث شدی تعطیل شود قند فریمان
انگار تو را از گل و آیینه سرشتند
اندام تو پهلو زده بر قالی کاشان
تیزیِ نگاه تو ببرد از دل من دل
کاری که تو کردی نکند چاقوی زنجان
شیرازتر از چشم تو هرگز نسرودم
ای چشم تو کندوی غزلهای فراوان
❤❤
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی ودلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع ، ولی لب هایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر
هیچ کس ... هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه "خداوند" نشد
خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند
تا فراموش شود یاد تو ،هرچند نشد
من دهان باز نکردم که نرنجی از من
مثل زخمی که لبش باز به لبخند نشد
❤️❤️❤️❤️❤️