eitaa logo
🌹یا علی...‌‌
9 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
297 ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💕💞💕💞💕💞 💖💖 💝💝 💕💞💕💞💕💞 ... خوب یادمه... دومین جلسه دیدارمون بود که بهم گفت... "دوست دارم مثه همسر شهید تجلایی... لحظه جاری شدن خطبه عقد...💕 از خدا برام شهادت بخوای...!" بله... شهادت صحبت همیشگیمون بود... از جلسه اول خواستگاری...💕 تا لحظه آخری كه با هم بودیم...💕 حرف از شهادتش و تنها موندنم بود... مهریه م یه حج بود... كه تصمیم گرفتیم تا نابودی آل‌سعود نریم... ۱۴سكه بهار آزادی به نیت ۱۴ معصوم(ع)... ۳ خرداد ۱۳۹۱... همرمان با آزادسازی خرمشهر... عقد کردیم...💕 ۱۴ ماه بعد هم... یعنی ۲۱ مرداد ماه ۱۳۹۲... زندگی مشترکمونو زیر یه سقف شروع كردیم...💕 سر سفره عقد...💕 چند دفعه توگوشم گفت... "آرزوم یادت نره... دعا كن شهید شم..." واسم سخت بود كه این دعا رو بكنم... هر چند خودمو قانع كرده بودم كه... شهادت بهترین نوع ترک دنیاست و... تا خدا نخواد هیچ اتفاقی نمی‌افته... ولی باز ته دلم آشوب میشد...😔 فردای روز عقد...💕 كه پنج‌شنبه بود رفتیم گلزار شهدای تبریز... اونجا با خودم كلنجار میرفتم كه واسش شهادت بخوام یا نه...؟ بعد به خودم گفتم... الان كه بین این مزارها راه میرم... اگه شهیدی هم ‌اسم صادقم دیدم... مصرانه براش شهادت میخوام...! تو همین فكر و خیال بودم كه روبروم شهیدی هم‌ اسم صادق دیدم...! نشستم و فاتحه‌ای خوندم و گریه كردم... صادق که اومد جریانو براش گفتم و خوشحال شد... همون شهید همنام صادق... باعث شد که براش آرزوی شهادت كنم... ()
سال های نوری زیادی از سیاره احساسات من فاصله داری... تلسکوپت را بردار؛ 90 درجه به پایین بچرخان، روی سیاره ای دور در کهکشان همسایه مرا ببین که منتظر یک دیگرم! شاید در جهان بعدی بشود فراموشت کنم...
🔻 مادرهای ما از نسل مادرهایی هستند که تخت دونفره نداشتند اما شب سرشون رو با شریک زندگیشون، روی یک متکا میذاشتند .... #عاشقانه هاشون رو جااااار نمیزدند ..... 🔻مادرهای ما از نسل #مادر هایی هستند که به #قناعت و قانع بودن #افتخار میکردند . مادرهای ما یک میز پر از عطر و لاک و سرخاب و رژ لب نداشتند، اما بعد از حمام لپهاشون گـ🌸ـل می انداخت و لباسهاشون بوی عطرِحنا و #گلاب میداد! 🔻مادرهای ما با کم و زیادِ #زندگی ساختن و دَم نزدند و صبور بودند. کیک تولد و کادوی ولنتاین و سالگرد ازدواج نداشتند اما #خنده هاشون عمیق و از ته دلـ💗 بود! 🔻مادرهای ما هود وماکروفر وظرفشویی نداشتند اما خونه هاشون همیشه بوی #تمیزی میداد، عطرِ غذاشون تا سر کوچه میومد، سبزی و نون تازشون همیشه تو سفره بود، شیشه های ترشیشون روی طاقچه چیده بود😋 🔻 نگران مانیکور پدیکور ناخنهاشون نبودند، با دستهاشون کتلت درست میکردند اونقدر خوشمزه که انگشتامون رو هم باهاش میخوردیم🍲 🔻مادرهای ما واقعی بودند! زنده هاشون موندگار😘 و رفته هاشون بهشتی ..🌸 ♥️♥️
روسری وا میکنی،خورشید عینک میزند! دسته گل غَش میکند؛پروانه پشتک میزند! کفش در می‌آوری قالی علامت میدهد جامه از تن میکنی آیینه چشمک میزند! هرکسی از ظَنّ خود در خانه یارت میشود گاز آتش میخورد!یخچال برفک میزند! میوه‌ها با پای خود تا پیش دستی میدوند آن طرف کتری به پای خود خود آتش میزند! عشق من این روز‌ها بااینکه درگیره توام بازهم قلبم برای قبل‌ها لَک میزند! بازهم با بوسه‌ای راه تورا میبندمو حرف آخر راهمین لب‌های کوچک میزند!🙊
"هر بار دلت خواست بیا ناز بکن" با چشمِ خودت رقصِ دلم ساز بکن... من کشته یِ تکفیریِ چشمانِ توام، پلکی بزن و زنده کن......اعجاز بکن... (مهدیه_گودرزی) ۱۱آذر۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عاشقانه ای کاش که عاشقی کمی حرمت داشت بوسیدن و آغوش ؛ فقط در خلوت 💓 💓
چه جای خلوت و دنجی! چه جای آرامی! کمی هوای تو با شعر داغ می چسبد 🍃 دو پلک خویش ببند و کمی #بداهه بنوش که #عاشقانه ی تو بی چراغ می چسبد 🍃 نماز صبح پی قامت نسیم صبا کنار سجده ی گلهای باڠ می چسبد 🍃 #ر_عمران🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عاشقانه این دل عاشق من در تپش و تاب و تب است تا که لبخند پر از عشق،تو را روی لب است بعد تاریکی مفرط و صبوری و سکوت خوب گفتند سحر! لحظه ی پایان شب است 💕
? 💍💞 خنده های تو همان روزِ مباداست که من تمام جانم را برایش کنار گذاشته ام 😍 🍁🍂
مهربانیِ یک نفر؛عاشقم کرد آن هم در حدِ معجزه از باقیِ دوست داشتن ها فقط یاد گرفتم که "معجزه کردن کارِ هرکسی نیست ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌
اندوه من اینست که در دفتر شعرم یک بیت به زیبایی چشم تو ندارم
💞💍⭐️ 💍⭐️ ⭐️ قدم زدن با تو حرف زدن با تو نگاه كردن به تو قشنگيه دنياي من همش خلاصه ميشه به تو! ای برای 🌸🍃 💓 💓 ⭐️ 💍⭐️ 💞💍⭐️
به طبیب ام برسانید سلامی از ما دادِ ما هم برسد باز کمی بیمارم بجز از عشق متاعی نخریدم، افسوس بخت برگشته ترین کاسب این بازارم
باسمه تعالی روی ماهت که سراسر همه زیبایی بود پشتِ آن پنجره هرصبح،تماشایی بود آرزو، گاه محال است عزیزم امّا در دل از شوقِ رسیدن به تو غوغایی بود وای از آن چشمِ سیاهِ تو که بی رحم تر از چشمِ صیّاد کُشِ آهوی صحرایی بود گرچه از دیدنِ روی تو پشیمان نشدم حاصلِ عشق،پریشانی و تنهایی بود لحظه هایی که دلم تنگِ تو میشد هرشب کارِ این خسته فقط صبر و شکیبایی بود طرحِ لبخند تو در جامِ دلم ریخت غزل غنچهٔ سرخِ تو در اوجِ شکوفایی بود تا به خود آمدم عاشق شده بودم آری یادِ آن لحظه بخیر آه...چه رویایی بود امشب از فکرِ تو بدجور بهم ریخته ام بی تو ای کاش،نه امروز و نه فردایی بود در دوراهیِ دل و عقل گرفتار شدم ماجرای من و تو سخت معمّایی بود
وقتی «ما» می شوید کوه شوید پشت ِ هم پا به پای هم و نگذارید هر بی سر و پایی خاطرِ، خاطرخواهیتان را در هم بریزد.
طولش نمیدهم چرا که عشق روشن و مختصر است مَن هلاک کسی چون توام که روزی از راه برسد