دلتنگ توأم مجال آغوش بده
نیش از همه خوردهام، مرا نوش بده!
بعضی جملات، گفتنی نیست عزیز
گاهی به سکوتِ من بیا گوش بده...
من خمارم ساقیا! پیمانه میخواهد دلم
استکان پر کن، مِیِ جانانه میخواهد دلم
هِقهِقی امشب گلویم را نوازش میدهد
گریه دارد چشمهایم، شانه میخواهد دلم
شمعِ من! جرات بده تا لحظهای پر، وا کنم
باز بی پرواییِ پروانه میخواهد دلم
شهرزادِ قصه و لیلای مجنون، حرف بود
داستانهایی بجز افسانه میخواهد دلم
نذر نازت میشوم، آغوش وا کن زودتر
یک بغل معشوقهی فتانه میخواهد دلم
از لبانت وحی نازل میشود؛ قدری بخند
آیهای هم رنگ با حنانه میخواهد دلم
آخر فرمانبری از عقل، سرگردانی است
مثل عاکف حالتی دیوانه می خواهد دلم
#محمدعلی_عربنژاد_عاکف
بازوان یک "مــرد"
دنیای امنی است که هر زنی دوست دارد به آن تبعید شود..
آغوش یک "مـرد"
تنها حصار دلچسبیست که یک زن، هیچگاه آن را نخواهد شکست..
گرمای آغوش یک مرد؛
شبیه کرسیِ خانه ی مادربزرگ، آرامترین نقطه برای خوابیدن است...
اصلا آدم غمهایش را فراموش میکند
وقتی به امنیتِ یک "مــرد" پناه میبرد..!!
زمختیِ چهره و دستانِ "مــردان"
احساس لطافت و زنانگی "زنان" را دوچندان میکند...
و صدای بم و خش دارِ مـردانه؛
تنها خشونتِ دوست داشتنیِ دنیاست..
اصلاً خدا مردها را آفرید
تا زن ها ... باخیالِ راحت؛
پروانگی کنند...!
#نرگس_صرافیان_طوفان
ﭼﻪ ﺩﻭﺭﻡ ﺍﺯ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯾﺖ ﭼﻪ ﺍﺯ ﺗﺐ ﮐﺮﺩﻧﻢ ﺩﻭﺭﯼ
ﭼﻪ ﺑﯿﺮﺣﻤﺎﻧﻪ ﺗﻦ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭﯼ ِ ﻣﺠﺒﻮﺭﯼ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ ﻣﯿﺎﻥ ﻋﻄﺮ ﮔﻨﺪﻡ ﺯﺍﺭ
ﮐﻪ ﻣﯽ ﺑﻮﺳﯽ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺭﺍ ﻧﻪ ﺩﺭ ﻗﺎﺑﯽ ﻧﻪ ﻫﺎﺷﻮﺭﯼ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ ﺷﻤﺎﻟﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺣﺎﻟﻢ
ﺷﻤﺎﻝ ﺷﻌﺮﻫﺎﯼ ﻣﻦ ! ﻋﺠﺐ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻐﺮﻭﺭﯼ
ﺑﺒﯿﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺫﻫﻨﻢ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﯽ
ﭼﻪ ﺭﺩﯼ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺯ ﯾﺎﺩﺕ ﭼﻪ ﺯﺧﻢ ﺗﻠﺦ ﻭ ﻧﺎجوری،،،
حال و هوای دلت گرم بماند که شهریور پایان گرمای تابستانی ماست نه آغاز دلتنگی های سرد پاییزی.
نکند با هر باد و بارانی بلرزد بخشکد زیر انبوهی از برگ ها.
باران اگر بارید، سیل اگر جاری شد
و جاده ها خیس از نبودن،
تو اما حال و هوای دلت گرم بماند.
دلبسته ی واژه ها، نگاه ها و دست ها
نباید بود که با تکان خوردن هر شاخه
بی درنگ، دلی یخ بزند. .!
حال و هوای دلت گرم بماند که پاییز،
فصل دل سپردن و ورق زدن
خاطرات کهنه ی دل نیست.
هرشب بهانه ای جور می شود
تا چند خطی برایت بمیرم
به یاد چشمهایت
یک غزل جان میدهم
لبهایت چون قطعه ای شورانگیز
راه نفسم را می بندند
ودستهایت
صدرباعی به هم بافته ،به دارم میکشند
با یاد پوست روشنت
شعری سپید به مرگم میرساند
وموهایت
یک مثنوی به آتشم میکشد
سالها در مزار سینه ام
نقش عشقت را کشیده ام
این همیشه مردن ها آخر مرا می کشد اما
عجب که نمیخواهم زندگی را باتو
چرا که خیالت
عاشقانه می کشد ولی
حقیقتت در جنگی نابرابر
به جنونم می کشاند
گاهی مرگ در خیالی عاشقانه
بهترست از جنونی جاودانه....
یک نفر هست که لب وا بکند می میرم
خنده ی معجزه آسا بکند می میرم
در کنارش بخدا حس عجیبی دارم
بوسه موکول به فردا بکند می میرم
جان من بسته به هر موی سیاهش شده است
تاری از زلف، هویدا بکند می میرم
دلخوشم از همه عالم به نگاهش اما
اگر این مسئله حاشا بکند می میرم
مثل آن شعله که از بارش باران مرده
صورتم را اگر او ، ها بکند می میرم
رفتنش آخر دنیاست خودش میداند
غیر من در دل خود جا بکند می میرم
دوست دارم همه ی عمر کنارم باشد
"كفش رفتن اگر او پا بكند ميميرم...
کنار جسم تو باید به داد من برسند
تو این همه شده ای! من هنوز یک نفرم ..
#مصطفی_متولی
😭
امشب اندوه تو؛
بیش از همه شب شد یـارم
وای از این حال پریشان که
من امشب دارم..
:
دلا امشب هواي شب نشيني با قلم دارم
هواي جرعه اي از شعرهاي تازه دم دارم
من امشب از رديف و وزن و از مصراع بيزارم
ميان دفتر شعرم، فقط يک عـشق کم دارم
سکوت خفته ي شب را به آه سينه بشکستم
که اندر سينه ي مجروح ، دردي صد رقم دارم
ندانستم که دل بندم بچشمان تو محکومم
به خود تا آمديم ديدم قلبي متهم دارم
محال است در جدال عشق محکوم و فنا گردم
من اندر کار و زار عشق هم ، خيل وحشم دارم
امانم ده شبي ديگر ، اي فرشته ی مرگ
که در سر آرزوي وصل ياري محترم دارم
گره خوردست جان من به شهد خنده ليلا
من امشب حال روحاني به سان محتشم دارم
ز غیرت می شود عاشق به مرگ خویشتن راضی
وگرنه دوری از معشوق دشوار است،می دانم
#عالیجناب_صائب
🍀
🌺🍂
🍂🍀🍂
🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🍀🍃🍂🌺🍃
اینجا هزار فاصله اشک است تا خدا
صدها هزار فاصله اشک است تا خدا
هی گریه گریه در غزلم غرق می شود
گویا هزار فاصله اشک است تا خدا
معلول گریه های شب آویز.چشم توست
آیا هزار فاصله اشک است تا خدا؟
بی فایده ترین غم دنیا غم من است !!!
اما هزار فاصله اشک است تا خدا
فردا اگر که مرگ بی خبر آید سراغ من
دل با هزار فاصله اشک است تا خدا
می بینم آن شبی که تو را سیر دیده ام
تنها هزار فاصله اشک است تا خدا ...
محسن صدری نیا
.
عاشق به خواب تن ندهد, جز به خواب مرگ!
وآن هم بدین امید,
که بیند جمال دوست...
#طالب_آملی
خسته ام اما بخواهی تکیه گاهت می شوم
بین تنهایی ِ آدم ها پناهت می شوم
یک شب از دنیا به عشقت دست ِ خود را می کشم
در هوای خانه ای تاریک ماهت می شوم
تا نگاهم می کنی از شوق می ریزد دلم
خیره در آئینه ی چشم سیاهت می شوم
با تو دنیا تیره و تاریک هم باشد خوش است
تو فقط عاشق بمان ... فانوس راهت می شوم
گاه ابرم ... گاه باران ... گاه شیرین ... گاه تلخ ...
همدم حال و هوای گاه گاهت می شوم
بی تو مردن آخرین درد من از این لحظه هاست
در کنار تو شبی از مرگ راحت می شوم
🔸🔸🔸
در قفس با دوست مُردن
از رهايى بهتر است
مرگ در قاموس ما
از بى وفايى بهتر است...
🖋 #فاضل_نظرى
🔶
َهوای پَر زدنم هست و شور و حالی نیست
خیال عشق به سر دارم و مجالی نیست
چنان حباب سر از کار خود درآوردم
که جز هوای رهایی مرا خیالی نیست
به یک اشاره چشم تو ماه بشکافد
برای اهل نظر در جهان محالی نیست
اگرچه بشکند آیینه، باز آیینهست
دلم شکست به دستت، ولی ملالی نیست
هزار بار مرا گفتهای بپرس از عشق
هزار بار تو را گفتهام سؤالی نیست
👤علی مقیمی
🌿
شانه ی یک مرد باشد، تو نباشی چاره چیست؟
روی دوشش درد باشد، تو نباشی چاره چیست؟
مجید ترکابادی |
گفته بودم که به دریا نزنم دل اما
کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم...!؟
#قیصر_امین_پور
منو تو هیچ وقت نمی تونیم توی آغوش کس دیگه ای اروم بگیریم ،ما مسکن همیم !♡
باهم نباشیم از درد زیاد می میریم...
نمےخواهم بسوزم بیش ازایڹ درڪوره دنیا
مراتبعیدڪڹ اےمرگ از ایڹ دوزخ بہ آڹ دوزخ✨
#نظرے
🥀💫🥀💫🥀