📒 #قرار_بی_قرار(زندگی نامه ی شهید مصطفی صدر زاده)
✍ #نویسنده_فاطمه_سادات_افقه
🌀 #انتشارات_روایت_فتح
💌 یک لقمه از کتاب
مادرش میگوید یک روز صبح با صدای یک گاو بیدار شدیم😂 🐄
با آقا محمد (پدر مصطفی) رفتیم پارکینگ تا ببینیم قضیه چیست 🤔
دیدم محمدحسین به شوخی
یک پلاکارد زده و مقدم گوساله ای را گرامی داشته 😳
مصطفی هم با لبخند به گوساله ی تَهِ پارکینگ اشاره کرد و گفت: چطوره؟؟؟؟؟.آقا محمد گفت این چه بساطیه راه انداختید🤨
مصطفی دستی به بدن گوساله کشید و گفت: همیشه دلم میخواست گاوداری داشته باشم 💜
رو به من کرد و گفت: مامان این گوساله ی ماده برای شماست😁
فردای همان روز برای گوساله اش یک گاوداری در شهرک اکبرآباد اجاره کرد و با خرید چند گاو دیگر، یک گاوداری کوچک راه انداخت☺️
به خاطر پافشاری من راضی شد پیش دانشگاهی اش را تمام کند و برود دانشگاه.
رشته ی الهیات گرایش ادیان و عرفان قبول شد.
جلسه ی اول وقتی استاد سر کلاس از بچه ها خواست اسم و فامیلشان را بگویند، مصطفی شیطنش گل کرد و گفت: من مصطفی صدرزاده، متاهلم و شغلم گاوداریه😂
همین شوخی کوچک باعث شد که خیلی از همکلاسی ها شیفته اش شوند و از همان اول با او دوستی کنند
#الگوی_آسمانیم
#ما_را_مدافعان_حرم_آفریده_اند
•••🍁🍁🍁🍁🍁•••
#دختران_مشکات
http://eitaa.com/joinchat/611057667Cde6fe6cd16
╭━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━╮
@ka_meshkat
╰━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━╯