eitaa logo
🌹دختران مشکات 🌹
2.1هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
3هزار ویدیو
55 فایل
دختران مشکات مدیر کانال👇 @yas1386 پویشی از جنس #دخترانه اینجا دختران میدان دار عرصه فرهنگی اند #جوان_نوجوان_بانوان_نشاط_امید_آینده_زندگی_طراوت #جهت_کپی باادمین هماهنگ وصحبت کنید 👆 #تبادل_تبلیغ 👇👇 @Tabligh_meshkat
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات♥️ مفتخریم امسال که از شهدای مدافع حرم شهر قزوین هستن از شهدای شاخص امسال معرفی شدن همچنین مفتخرم که هم از دختران معرفی شده است @ka_meshkat
شهیده ای که قرار ازدواجش به جایی دیگر در آسمان ها موکول شد💔💔💔 @ka_meshkat
💗💗 🌸شهیده صدیقه رودباری🌸 💕اولین شهید خواهر جهاد سازندگی💕 زهرا تا مژگان رو دید، شروع کرد...خاک تو سر شاه، دیروز چرا نیومدی مدرسه؟؟؟؟ قیامتی شد که نگو. مژگان گفت: از دست این بابام😬نذاشت بیام مدرسه میگه امنیت نداره، توی خیابون دست هر کسی اسلحه اس. درس که ندارید برای چی میرید مدرسه؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!! می خوای بری تظاهرات😡نظم مملکت رو ریختن بهم. زهرا با طعنه به مژگان که پدرش ارتشی بود گفت،ارتش برادر ماست خمینی رهبر ماست🙂 مژگان برای اینکه جواب طعنه زهرا رو بده با شوخی گفت: برادر برادران ارتشی! خب تعریف کن ببینم چی شده بود؟زهرا گفت: الهی شاه برات بمیره، نیومدی ببینی، مدرسه چه خبر بود؟ مژگان گفت: تو که نصفه جونم کردی، بگو دیگه🙃زهرا گفت: همه جمع شده بودیم وسط حیاط مدرسه و شعار می دادیم. داشتیم آماده می شدیم که بریم: علم و صنعت، قرار بود از اونجا با بقیه بریم جلوی دانشگاه تهران مژگان وسط حرفش دوید و گفت: صدیقه هم بود؟؟؟صدیقه رودباری. زهرا گفت: اصلاً سردسته اون بود😀اون شعار می داد و ما تکرار می کردیم.بابای مدرسه که دم در کشیک می داد، گفت: یه ماشین از گاردی ها به طرف مدرسه میاد، اما صدیقه ول کن نبود یک جوری می گفت:«مرگ برشاه، بگین مرگ برشاه» که انگار شاه جلوی رویش وایساده و قراره که با شعارهای اون بمیره😁😁😁بابای مدرسه به خانم ناظم گفت: بچه های مردم رو جلوی تیر نبرید،گناه دارن،که صدیقه اون شعره رو خوند. مژگان گفت: کدوم؟ شعر خودشو؟؟؟؟ زهرا گفت: 🌸سحر می شه سحر می شه 🍃سیاهی ها به در می شه 🌸نخواب آرام تو یک لحظه، که خون خلق هدر می شه 🍃چه آتشها به پا می شه، چه خونها که فنا می شه 🌸ولی آخر مسلمانها، جهان از ظلم رها می شه خلاصه همه گرم خوندن بودیم که یه سرباز اومد توی حیاط، ما رو که دید👀یه تیر هوایی شلیک کرد و گفت: متفرق بشین🗣صدیقه رفت جلو و گفت: به چه اجازه ای اومدین توی مدرسه؟ سرباز گفت: خمینی «حضرت امام رحمة الله علیه» نظم مدرسه رو بهم زده، برید سر کلاس بجای این چرت و پرت گفتنها😱 صدیقه هم نمی دونم با چه جرأتی خوابوند توی گوش سربازه😳😁 مژگان گفت: صدیقه،جان و روحش حضرت امام خمینیه. هر کی به امام چیزی بگه، صدیقه انگار دیوونه میشه😇 بعد چی شد؟ زهرا گفت: خلاصه خانم ناظم که دید اوضاع بد شده گفت: شعار بدیم👈ارتش برادر ماست خمینی رهبر ماست گاردی هم که حسابی خیط شده بود رفت بیرون. صدیقه وایستاده بود و یه دفعه داد زد، روح منی خمینی بت شکنی خمینی✊ چشمت روز بد نبینه، همه سربازا ریختن تو مدرسه، فرمانده شون به خانم ناظم گفت: ما فقط اون دانش آموز خرابکار رو می خوایم، دستور برهم زدن نظم مدرسه و فعالیت شما رو نداریم، بچه ها بی مقدمه ریختن جلو، گفتن همه ما مثل اون هستیم. خانم مدیر و بعضی از معلمها هم اومدن جلو، گفتن ما و بقیه کارکنان مدرسه هم هستیم، کار صدیقه به همه دل و جرأت داد. صدیقه مدرسه رو زنده کرد. از شجاعت صدیقه آنها هم دُمشان را گذاشتند روی کولشان و رفتند... ...... @ka_meshkat
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 💌 شنبه_های_شهدایی با معرفی یک شهید💌 ♥️شهیده ناهید فاتحی کَرجو(مشهور به سمیه کردستان)♥️ ناهید چهارم تیرماه سال 1344 در سنندج بدنیا آمد☺️ پدرش محمد اهل تسنن و مادرش سَیده زینب، زنی شیعه بود🍀 نوجوانی ناهید همزمان بود با شروع حرکت های انقلابی مردم ایران. ناهید نیز با شرکت در راهپیمایی ها و تظاهرات در جرگه ی دختران مبارز و انقلابی کردستان قرار گرفت🔅 یکی دو بار نیز تا مرز دستگیری پیش رفت که توسط مردم نجات یافت🦋 پس از پیروزی انقلاب با شروع درگیری ها در کردستان، همکاری اش را با بسیج و سپاه و ارتش آغاز کرد و این باعث خشم ضد انقلاب به خصوص گروهک کُومُله شد😠 اوایل زمستان 1360 به شدت بیمار شد، به درمانگاهی در میدان مرکزی سنندج مراجعه کرد. ساعت ها گذشت و به خانه برنگشت، خانواده اش بسیار نگران بودند اما هیچ اثری از وی پیدا نکردند😰 تا اینکه از چند نفر شنیدند چهار نفر ناهید را دوره کرده و به زور سوار مینی بوس کردند و بردند. پس از ربوده شدنِ ناهید، خانواده اش مرتب مورد تهدید قرار می گرفتند که اگر با بسیج و سپاه همکاری کنید بقیه ی فرزندانتان را نیز خواهیم کشت😳 چند وقتی از ربوده شدن ناهید می گذشت که خبر گرداندن دختری در روستاهای کردستان با دستانی بسته و سری تراشیده به جرم اینکه جاسوس خمینی است، همه جا پخش شد. به او گفته بودند آزادت نمی کنیم مگر اینکه به خمینی توهین کنی!!!!!!!!!! او ناهید بود که با شهامت و ایستادگی قابل تحسین از مقتدای انقلابی خود حمایت کرده و زیر بار حرف زور آنها نرفته بود‌‌🌹🌹🌹 11 ماهِ سخـــــــــــت و جانکاه از ربوده شدنش می گذشت که پیکر بی جان و مجروح و کبود او با سری تراشیده و شکسته و ناخن های کشیده شده در سنگلاخ های اطراف روستای هشمیز پیدا شد😔 پیکر آغشته به خون ناهید 17 ساله اگر چه صدایی برای فریاد زدن و جانی برای فدا شدن نداشت اما کتابی مصور از ددمنشی ضد انقلاب بود. شرایط حاد آن منطقه ادامه ی زندگی را برای خانواده اش در سنندج غیر ممکن ساخته بود و مادرش تصمیم گرفت به تهران مهاجرت کند و پیکر ناهید را نیز در قطعه شهدای انقلاب بهشت زهرای تهران دفن کردند. چند سال بعد مادرش نیز از فراق ناهید بیمار شد و از دنیا رفت. برادر ناهید می گوید مادرم در تهران ماند و با بچه های کوچک و وضعیت بد اقتصادی مجبور به کار شد اما دلخوش بود که نزدیک ناهید است و دیگر لازم نیست کوه به کوه، دشت به دشت و آبادی به آبادی دنبال ناهید بگردد. 🌷شهیده ناهید بیادت هستیم، بیادمان باش🌷 @ka_meshkat
6.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گمنامی برای شهرت پرست ها دردآور است... و گرنه تمام اجرها در گمنامیست... @ka_meshkat