🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
۲۶ خرداد
#سالروز_شهادت
#طلایه داران آفتاب
#سرداران دلیر اسلام
#اصحاب با وفای امام خمینی (ره)
#شهید_محمد_صادق_امانی
#شهید_محمد_بخارائی
#شهید_رضا_صفار_هرندی
#شهید_مرتضی_نیک_نژاد
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
🌹🕊🌷🌸🌷🕊🌹
⭕️جوانترین اسیر جنگ تحمیلی به همرزمان شهیدش پیوست 🔹#شهید_قنبر_علی_بهارستانی، #جانباز 70 درصد و جوانترین اسیر جنگ تحمیلی که در سن ۱۱ سالگی به اسارت نیروهای عراقی درآمده بود، آسمانی شد.
💠🍃💠🍃💠
وقت تحویل لباس، خانم مزوندار گفت «ببخشید لباس آماده نیست! گلهایش را نچسباندهام!» امین گفت «اگر اجازه بدهید من خودم میچسبانم!» حدود 8 ساعت آنجا بودیم و تمام گلهای لباس و دامن را و حتی نگینهای وسط گلها را خودش با سلیقه چسباند!
🌹شهید امین کریمی
#عاشقانه_های_شهدا
💠🍃💠🍃💠
#همسر_شهید حمید سیاهکالی مرادی
به حمید گفتم : چی شده امروز بدون عجله صبحونه میخوری ؟ [ حمید چون تعقیبات نماز صبحش طولانی می شد برای اینکه به سرویس محل کارش برسه ، با عجله صبحونه می خورد ]
-گفت : امروز با سرویس نمیرم سر کار.
-با تعجب پرسیدم چرا ؟!
-حمید جواب داد : بخاطر چادری که دادی به همکارم بدم !!! نمیخوام حتی به اندازه سنگینی یک چادر از بیت_المال (سرویس) استفاده_شخصی کنم.
"چادر را برای خانم همکارش میبرد حمید اقا"
برگرفته از کتاب "یادت باشد"
#سیره_شهدا
💠🍃💠🍃💠
شدم از عشق تو شیدا، کجایی؟
به جان میجویمت جانا، کجایی؟
#دلنوشته_شهدا
💠🍃💠🍃💠
#همسر_شهید
همیشہ همسرداری اش خاص بود ؛
وقتی می خواستیم با هم بیرون برویم ، لباس هایش را می چید و از من می خواست تا انتخاب ڪنم ؛
از طرف دیگر توجہ خاصی بہ مادرش داشت .
هیچ وقت چیزی را بالاتر از مادرش نمی دید ،
تعادل را رعایت می ڪرد ؛
بہ خاطر دل همسرش دل مادرش را نمی شڪست ؛
و یا بہ خاطر مادرش بہ همسرش بی احترامی نمی ڪرد...
🌹شهید مهدی نوروزی
#عاشقانه_های_شهدا
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
طلبه شهیدثقه الاسلام رحیم محافظت کار
ولادت : ۱۷ آذر ۱۳۴۲
محل ولادت : روستای خشک نودهان شهرستان فومن
شهادت : سحرگاه ۲۳ دی ماه ۱۳۶۵
محل شهادت : شلمچه جاده بصره العماره عملیات کربلای پنج
مسئولبت : آرپی چی زن گردان میثم لشکر ۵۲ قدس گیلان
خاطره ای از شهید لحظاتی قبل از شهادت :
شب عملیات قرار بود گردان جاده بصره العماره رو تصرف کنه ساعت چهارصبح به جاده رسیدیم درگیری شدیدی بین گردان میثم و عراقی ها صورت گرفت که این درگیری منجر به عقب نشینی عراقی ها از مواضعشون شد . کنار شانه خاکی جاده دراز کشیده بودیم . دشمن آتیش سنیگی رو جاده متمرکز کرده بود . به وقت اذان صبح همه نیروها حتی فرمانده گردان دراز کش نماز خونیدیم . ولی طلبه شهید رحیم محافظت کار با آب قم قمه وضو گرفت ودر اون آتیش پرحجم دشمن رو جاده نشسته نماز صبح را اقامه کرد . نیم ساعت بعد گلوله ای به قلبش اصابت کرد.
بغلش کردم . چشماشو لحظه ای باز کرد وبه هم لبخندی شیرین زد وآسمانی شد.
راوی : حقیر جامانده از کاروان عشق