eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.4هزار عکس
11.2هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 ماجرای موشک‌سازی 🔻رهبر انقلاب: این حرکت به سمت نوآوری فنّی و علمی را هم ما در دفاع مقدّس به دست آوردیم؛ چون در دفاع مقدّس نیاز داشتیم به خیلی چیزها و در اختیارمان نبود، امکاناتش را نداشتیم و نیروهای مؤمن، فداکار رفتند به فکر اینکه درست کنند. مثلاً فرض کنید مرحوم شهید حسن [تهرانی]مقدّم در همان اوقات، در یک بخشی این ماجرای موشک‌سازی را به یک شکلی راه انداخته بود که ایشان و دیگران به ما گفتند بیایید بازدید کنید؛ رفتیم آنجا دیدیم که بله اینها شروع کرده‌اند. خب ما احتیاج به موشک داشتیم، موشک هم به ما داده نمیشد، دشمن هم موشک داشت، با موشک میزد، این ما را -یعنی نیروهای مستعدّ ما را- به فکر انداخت که یک کاری بکنند؛ و [این کار را] کردند و خوبش را هم کردند و به بهترین وجهی هم از عهده برآمدند تا امروز که خب مشخّص است. ۱۳۹۹/۶/۳۱ 🌷 انتشار به‌مناسبت
🌷 به قدری قانع و نجیب بود که در مدرسه سختی‌های زیادی به خود می‌داد. مثلاً بدترین حجره را انتخاب می‌کرد و می‌گفت حجره‌های خوب بهتر است برای شهرستانی‌ها باشد. همچنین شب‌ها لباس‌های بقیه طلبه‌ها را پنهانی می‌شست و وقتی بقیه دلیل این کار را از او جویا می‌شدند می‌گفت من برای دل خودم این کارها را انجام می‌دهم. 🌷پسرم خیلی مقید به نماز شب بود همه را به آن سفارش می‌کرد. او همچنین بسیار اهل ورزش بود. کوهنوردی می‌کرد. بعد از اتمام درس مقدماتی تصمیم گرفت برای درس خارج به قم برود تا از فضای مذهبی آنجا استفاده کند و به هدفش که همان اجتهاد بود برسد. 🌷به سه زبان عربی،انگلیسی وفرانسه تسلط داشت. ✍راوی پدر شهید
از نیل رد شده‌ای و به ساحل رسیده‌ای! ما غرق در هوائیم دعا کن برای ما ... حسن وکیل‌زاده :
📷 سرکشی محسن رضایی (فرمانده کل سپاه)، محمد بروجردی (فرمانده سپاه کردستان و قرارگاه حمزه) به همراه (فرمانده سپاه مریوان ) از منطقه عملیات محمد رسول الله(ع) - دی ماه 60 محسن رضایی که بتازگی به فرماندهی سپاه منصوب شده بود، برای بررسی جبهه ها به منطقه غرب کشوررفته بودند...
چند روز پیش بچه دار شده بود. دم سنگر که دیدمش، لبه ی پاکت نامه از جیب کنار شلوارش زده بود بیرون. گفتم: "هان، آقا مهدی خبری رسیده؟" چشم هایش برق زد. گفت: "خبر که .... راستش عکسش رو فرستادن". خیلی دوست داشتم عکس بچه اش را ببینم. با عجله گفتم: "خب بده، ببینم". گفت: "خودم هنوز ندیدمش". خورد توی ذوقم. قیافه ام را که دید، گفت: "راستش می ترسم؛ می ترسم توی این بحبوحه ی عملیات، اگه عکسش رو ببینم، محبت پدر و فرزندی کار دستم بده و حواسم بره پیشش". نگاهش کردم. چه می توانستم بگویم؟ گفتم: "خیلی خب، پس باشه هر وقت خودت دیدی، من هم می بینم". 📚 خاطره اى از شهید محمدرضا عسگری از كتاب پرواز در قلاویزان، ص ١٣٢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢روی سنگ مزار پدر موشکی ایران این چنین حک شده است: «روی سنگ قبرم بنویسید اینجا مدفن کسی است که می‌خواست اسرائیل را نابود کند» شهید طهرانی مقدم پدر موشکی ایران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 نمی‌شه بی‌تفاوت بود... ⚡️ یک دقیقه از صحبت‌های تکان‌دهنده حاج حسین یکتا درباره وضعیت زندگی مردم لبنان و فلسطین
🌷 سیدمرتضی رضاقدیری، بی‌‌سیم‌چی گردان کمیل پس از ۳۹سال برگشت. همو نکه لحظات آخر مقاومت در کانال فکه، در جواب التماس‌های حاج همت برای حرف زدن، پشت بی‌سیم گفته بود: بعثیا وارد کانال شدن دارن به‌ بچه‌ها تیرخلاص میزنن سلام مارو به امام برسون بگو حسین‌وار جنگیدیم و حسین‌وار شهید شدیم... ✨ 🇮🇷
مناجاتی که می‌خوانید دلنوشته شهیدی ۱۶ساله است... آقا؛ دوست دارم گوشه ای بنشینم و زیر لب صدایت کنم. چشمانم را به نقطه ای خیره کنم، تو هم مقابلم بنشینی و متوجه ات شوم. هی نگاهت کنم... آنقدر که از هوش بروم. بعد به هوش بیایم و ببینم سرم روی دامن شماست. حس کنم بوی خوش از نسیم تنت به مشامم می خورد. آن وقت با اشتیاق در آغوشت بگیرم و بعد... تو با دست های خودت، اشک های مرا پاک کنی... مولای من؛ سرم را به سینه ات قرار دهی، موهایم را شانه کنی. آن وقت احساس کنم وصال حقیقی عاشق و معشوق روی داده. بعد به من وعده شهادت بدهی. آن وقت با خیال راحت در آتش عشق مثل شمع بسوزم و آب شوم، روی دامانت بریزم و هلاک شوم و جان دهم.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یکی از خانم‌های پا به سن گذاشته‌ی همسایه، با گریه می‌گفت: "یه روز داشتم می‌اومدم خونه، یه کارتن سنگین دستم بود. خیلی از جوان‌های محل بی‌اعتنا از کنارم رد می‌شدند. یک دفعه دیدم علی آقا داره ماشینش رو پارک می‌کنه، تا من رو دید با عجله اومد کارتن رو از دستم گرفت و تا جلوی در منزل برد". علی هرکسی که در راه مانده بود رو سوار می‌کرد و وقتی هم که می‌خواستند کرایه پرداخت کنند، می‌گفت: "در عوض کرایه، برای تعجیل در فرج امام زمان (عج) صلوات بفرستید". الان هم خیلی از دوستانش این کار را به نیت علی انجام می‌دهند. يكي از بستگان می‌گفت: "مسافرای پیر رو تو راه سوار می‌کنم و وقتی می‌خوان کرایه بدن نمی‌گیرم، فقط به نیت علی برای فرج آقا امام زمان (عج)"! نزدیک منزل ما، پیرمرد و پیرزنی بودند که علی خیلی به آن‌ها کمک می‌کرد. او همیشه از علی برای ما تعریف می‌کرد و می‌گفت: "بارها و بارها تو کوچه وقتی می‌دید لوازم سنگین دارم کمکم می‌کرد". یک بار شوهر اون خانم گفت: "داشتم می‌رفتم داروخانه، علی من رو که دید ترمز کرد و به زور سوارم کرد. با هم رفتیم داروخانه، نیم ساعتی معطل شدیم؛ داروها رو گرفتیم و باز دوباره من رو تا خونه رسوند.
تنها دولتی که بدهی دولت قبل رو کاهش داده دولت ‎ بود...
پدافند رسانه‌ای خود را فعال کنید..
دولت شهید رئیسی چگونه بحران قطعی برق زمستانی را حل کرد؟!