eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.4هزار عکس
11.2هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🍃🌷🍃🌷🍃 فرماندهان عراقی می‌گفتند اسم احمد کاظمی،خرازی و باکری که می‌آمد لرزه بر انداممان می‌افتاد. فرمانده کل سپاه در زمان دفاع مقدس در خصوص شهید کاظمی‌می‌گوید: در فتح‌المبین ۲۷۰ کیلومتر مربع زمین آزاد و یازده هزار نفر اسیر گرفته شد، ده‌ها توپخانه بدست آوردیم و نقش احمد کاظمی‌بسیار نقش‌ تعیین‌کننده ای دارد. دومین عملیاتی که باز احمد بود عملیات آزاد سازی خرمشهر و عبور از رودخانه کارون چندلشگر باید از کارون عبور می‌کرد یکی از آنها لشگر ۸ نجف بود.اولین سرلشگرهایی که وارد شهر خرمشهر شد، لشگر ۸ نجف و لشگر ۱۴ امام حسین (ع) بود، یعنی حسین و احمد؛ یعنی همان حسینی که احمد در وصیتش گفته بود یکی از درهای بهشت از کنار قبر حسین خرازی باز می‌شود و من را باید همین جا دفن کنید. دو نفر از فرماندهان عراقی راما گرفتیم اینها می‌گفتند وقتی اسم ، و می‌آمد ما لرزه بر انداممان می‌افتاد دعا می‌کردیم و ما روبروی این لشگرها نباشیم چون مطمئن بودیم اینها می‌آمدند و می‌زدند و هیچ کس جلودارشان نبود. ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
#مدافع_حرم #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #برگی_از_خاطرات ◽️اونقدر سینه می‌زد... بهش گفتن کم خودت و اذیت کن می‌گفت: این سینه نمیسوزه.. موقع شهادت همه جاش ترکش بود جز سینه‌اش.. #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
: ۱۳۳۴/۹/۱ : ۱۳۶۲/۱۲/۶ : جزيره مجنون قائم مقام فرماندهی لشگر ۳۱ عاشورا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اردن را دور زدیم! در اولین ساعت عملیات خیبر، ۹۰۰ نفر به اسارت در آمدند.  در بین این اسیران، یک سرتیپ عراقی هم که فرماندهی نیروها را به عهده داشت، بود.  حمید خطاب به آنها گفت: مواظب خودتان باشید، اگر قصد فرار یا کار دیگری را در سر داشته باشید، همه‌تان را به رگبار می‌بندیم.   سرتیپ عراقی پرسید: شما چطور به اینجا آمدید؟ حمید شوخی، جدی به او گفت: ما اردن را دور زدیم و از طرف بصره به اینجا آمده‌ایم. سرتیپ عراقی مجددا پرسید: پس آن نیروهایی که از روبرو می‌آیند از کجا آمده‌اند؟ حمید با دست به زمین اشاره کرد و گفت: از زمین روئیده‌اند!  اینجا بود که چشمهای فرمانده عراقی داشت از حدقه بیرون میزد....!!
🍁 ‏از خیابان ایران تا میدان شهدا پیاده می‌رفت تا از دکّه‌ی یک پیرمرد میوه بخرد. دور از چشم پیرمرد، میوه‌های له شده‌ را در پاکتش می‌ریخت. بعدها گفت: دکه‌دار، پدر شهید و نیازمند بود، این میوه‌ها را می‌خریدم که کمکی به او شده باشد... ♥️🕊
🍁 ‏از خیابان ایران تا میدان شهدا پیاده می‌رفت تا از دکّه‌ی یک پیرمرد میوه بخرد. دور از چشم پیرمرد، میوه‌های له شده‌ را در پاکتش می‌ریخت. بعدها گفت: دکه‌دار، پدر شهید و نیازمند بود، این میوه‌ها را می‌خریدم که کمکی به او شده باشد... راوی یکی از همکاران شهید 🕊