eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.6هزار دنبال‌کننده
79.7هزار عکس
15.4هزار ویدیو
201 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق به ولایت در شهید مجید بقایی با دیدن امام اشک شوق از چشمانش جاری شد... زمانی توفیقی دست داد تا من و و تعدادی دیگر از دوستان به دیدار حضرت امام خمینی(ره) برویم. آن روز مجید داخل حسینیه کنار من نشسته بود و برای دیدن حضرت امام(ره) پر پر می زد... مرتب هم سوال می کرد که فکر می کنی ما واقعا امام(ره) را می بینیم؟ به نظرت نگاه امام چطور است؟ از حال و روزش پیدا بود که دل توی دلش نیست. اتفاقا آن روز قبل از ورود کنار در حسینیه یک عکس هم انداختیم. حتی در عکس هم هیجان و اشتیاق او برای دیدار حضرت امام (ره) پیداست. آن روز همه وجود مجید از عشق به امام اشباع شده بود. وقتی حضرت امام (ره) وارد شدند مجید شروع کرد به گریه کردن و اشکش سرازیر شد... خاطره آن روز را هرگز فراموش نمی کنم. راوی: سردار محمدعلی جعفری
بیانات تاثیرگذار (س) در سالروز قیام خونین 15 خرداد و ابراز احساسات حاضر (درود بر خمینی) ۱۵ خرداد ۱۳۵۸ ، مدرسه فیضیه
🌿 زندگی نامه شهید سیدمجتبی علمدار 🌷در سحرگاه 11 دی 1345، درست در لحظاتی که مؤذن، آوای دلنشین اذان صبح را سر داده بود، کودکی چشم به جهان گشود که نامش را «مجتبی» نهادند. نورسیده‌ای از تبار سادات که تولدش، بارقه‌ای از امید را در دل «سیدرمضان و نوذر» به وجود آورده بود. پدر و مادری که در سیمای دل‌بندشان، آینده‌ای درخشان را می‌دیدند 🔹سیدرمضان با درآمدی متوسط، همواره دغدغه آن را داشت که فرزندانش تعالیم اسلامی را به درستی بیاموزند و بدان عمل کنند. سیدمجتبی، تحصیلات ابتدائی را در دبستان «شهید عبدالحکیم قره­جه»، دوران راهنمائی را در مدرسه «شهید دانش» و مقطع را در هنرستان «شهید خیری­مقدم» فعلی ساری سپری کرد. اگرچه تحصیلاتش به دلیل پیروی از فرمان پیر و انجام تکالیف الهی ناتمام ماند، امّا بعد از سال­های جنگ، ادامه تحصیل داد. 🔹او در سال 1362 همراه چند تن از دوستانش، دوران آموزش نظامی را در پادگان منجیل پشت سر گذاشت و بعد از آن به منطقه کردستان اعزام شد. حضور او در کردستان با اتمام عملیات والفجر 4 مصادف بود؛ اما بعد از عملیات، به همراه دیگر رزمندگان، در پایگاه «ساوجی» منطقه پنجوین عراق مستقر شد. 🔹او در سال 1363، به منطقه جنوب عزیمت کرد و در گردان امام حسین(ع) لشکر 25 کربلا، به‌عنوان تیربارچی استقرار پیدا کرد. این رزمنده سرافراز، از نقش‌‌آفرینان عملیات پیروزمندانه کربلای 1 نیز بود. او بعد از این عملیات، وارد گردان مسلم‌‌بن عقیل شد و تا پایان جنگ نیز، در آن باقی ماند. نخستین عملیاتی که سید همراه این گردان انجام داد، عملیات کربلای 5 بود. گردان مسلم پیش از این عملیات، در منطقه صیداویه در آبادان مستقر شد. این‌جا بود که مجتبی، همراه سایر رزمندگان، در کنار نخل‌های استوار جنوب، نجواهای عاشقانه خود را در سوگ اهل بیت(ع) سر داد. 🔹او در عملیات کربلای 8، از ناحیه کتف راست مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و با همان وضعیت، تا پایان عملیات حضور داشت. اگرچه این ترکش، هرگز از بدن سیدمجتبی خارج نشد و او آن را به‌عنوان درّی در صدف وجود خویش نگهداری می‌کرد. این بسیجی خستگی‌ناپذیر که در آغاز سال 1366 جامه پاسداری را به تن کرده بود، اواخر فروردین همین‌سال(1366)، همراه مسلم، در عملیات کربلای 10 شرکت کرد. ارتفاعات ماووت، هنوز خاطره پایداری‌ها و جوانمردی‌های او را به خاطر دارد. 🔹او در مرداد 1366، به گروهان سلمان از گردان مسلم منصوب شد و در اسفند همین سال(1366)، به همراه سایر نیروهای این ، جهت شرکت در عملیاتی عازم غرب کشور شد. مأموریت گروهان سلمان، آزادسازی سه‌راهی خُرمال، سیّدصادق و دوجیله و پاسگاه مستقر در آن بود که با موفقیت کامل انجام شد. 🔹روح عاشق سیدمجتبی و اشتیاق زایدالوصفش به کربلای ایران، بار دیگر او را به جبهه‌های نبرد کشانید. به‌گونه‌ای که تا مدتی پس از پذیرش قطع‌نامه 598 نیز، سراغ او را می‌بایست از نخلستان‌های آبادان می‌گرفتند. او در زمستان سال 1369 مأموریت خود را در جنوب پایان داد و سپس فعالیت کاری‌اش را در واحد عملیات، و در ادامه، در واحد تربیت بدنی لشکر 25 کربلا از سر گرفت. مجتبی در همین سال(1369)، با بانویی از سُلاله رسول اکرم، به نام «سیده فاطمه موسوی» ازدواج کرد که ثمره آن‌ها «سیده زهرا» است. سیدمجتبی که ترکش و تاول‌های شیمیایی را از سال‌های خون و آتش، در جسمش به یادگار داشت، سرانجام در شامگاه 11 دی 1375 به دعوت حق لبیک گفت و به خیل یاران شهیدش پیوست. پیکر مطهر این شهید بزرگوار، بعد از وداع و تشییع در ساری، در گلزار شهدای «مُلامجدالدین» این شهر تا همیشه آرام گرفت.