گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم، چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است، نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ما نبود، کنجکاو شدم، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقامهدی است.
آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت، ادامه دادم: آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین من، آخه چرا شما؟
خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم: زن رفتگر محله، مریض شده بود، بهش مرخصی نمیدادن میگفتن اگه تو بری نفر جایگزین نداریم، رفته بود پیش شهردار و آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش،
اشک تو چشام جمع شد هر چی اصرار کردم آقا مهدی جارو رو به من، نداد، خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا کسی متوجه نشه.
#شهیدمهدیباکری
•|📻|•
زندگیباآقامهدیخیلیشیرینبود
آقامهدی،مهربانوشوخطبعبود
وقتیبهخانهمیآمد،آنچنانمیگفتو
میخندیدکهدر،روزهایسفرشبا
خاطرههایحضورششادبودم!
آقامهدیفردیمقیدبهمسائلشرعی واجبات،مستحباتومسائلبیتالمال بود،یکبارخودکاریازمیانوسایلش برداشتمکهبنویسم،وقتیمتوجهشد نگذاشتباآنبنویسم
گفت:خودکارمالمننیست
مالِبیتالمالاست!
گفتم:میخواستمدو،سهکلمهبنویسم!
گفت:اشکالدارد!
+راوی:همسرشهید
#معراجیون📿'!
#سالروز_شهادت🕊'!
#شهیدمهدیباکری✨'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان دلنشین #شهیدمهدیباکری ❤️
فرمانده لشگر عاشورا
به زبان ٱذری