eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.6هزار دنبال‌کننده
80.6هزار عکس
15.7هزار ویدیو
201 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱ما در قبال ٺمام ڪسانے ڪه ڪج میروند مسئولیم؛ حق نداریم با آنها تند برخورد ڪنیم از ڪجا معلوم ڪه ما در انحراف اینها نقشے نداشته باشیم ؟!
💢 بسیجی هر کجا بره جریان ساز میشه، حتی دوران سربازی، تو پادگان شاهنشاهی! 🔹 سرباز بود و مسئول آشپزخونه. ماه رمضون بود و او گفته بود هر كس بخواد روزه بگيره، سحری بهش ميرسونه. ولی يه هفته نشده، خبر سحری دادنا به گوش سرلشكر ناجی رسيده بود؛ اون هم سرضرب خودشو رسونده بود و دستور داده بود همه‌ سربازها به خط بشن و بعد يكی یه ليوان آب به خوردشون داده بود كه سربازها رو چه به روزه گرفتن؟ 🔹 ابراهيم بعد از بيست و چهار ساعت بازداشت، برگشته بود آشپزخونه. با چند نفر ديگه كف آشپزخونه رو تميز شستن و با روغن موزاييك‌ها رو برق انداختن و منتظر شدن. برای اولين بار خدا خدا ميكردن سرلشكر ناجی سر برسه. 🔹 ناجی تو درگاهِ آشپزخونه وایستاد، نگاه مشكوكی به اطراف كرد و وارد شد؛ ولی اولين قدم رو كه گذاشت، تا ته آشپزخونه چنان كشيده شد كه كارش به بيمارستان كشيد.😂 پای سرلشكر شكسته بود و باید چند صباحی توی بيمارستان میموند. تا آخر ماه رمضون بچه‌ها با خيال راحت روزه گرفتن😌 🌷 ✍شهید حاج حسین خرازی | نعم الرفیق
🍃پس از پایان جنگ دفاع مقدس،مردم در گوشه کناره مینشستند و میگفتند اگر بار دیگر شود کسی حاضر نخواهد بود برای دفاع از کشور و راهی شود،با آغاز جنگ و عراق و حمله تروریست های داعشی به حریم آل الله(ع) دلاوران زیادی راهی میدان نبرد شدند و ثابت کردند که این حرف ها یاوه گویی بیش نیست و در هر شرایط و زمانی از اعتقادات مقدس خود دفاع میکنند. 🍃مدافعانی که نظر کرده بودند و غیرتشان اجازه نمیداد پای وحشی خویان به حرم عمشان زینب (س)باز شود.گویا میرفتند که باز قافله حسین(ع)را یاری کنند.همچو شهیدان پر شور و عشق؛و در این راه هیچ چیز مانعشان نبود. چنان که این راه،راه است 🍃تشدید درگیری بین جبهه اسلام و تکفیری ها در سوریه و ، قرار عاشقان بسیاری را ربوده بود و شهید ابوالفضل راه چمنی نیز یکی از این عاشقان بود🕊 🍃دلاوری که فرماندهی تیپ زینبیون را بر عهده داشت و در فرماندهی منش و رفتار موج میزد گویی همان ابراهیم است تنها با نامی دیگر. 🍃روحیه ی خستگی ناپذیر این شهیدان رد پاییست برای رسیدن به سعادت ابدی الگویی با باور های مقدس و آرمان زندگی بی ، ریاضت تدریجی برای رسیدن به است ✍️نویسنده : بنت الهدی 🌸به مناسبت 📅تاریخ تولد : ٢ اسفند ۱٣۶۴ 📅تاریخ شهادت : ۱٨ فروردین ۱٣٩۵ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای ارمبویه تهران
13.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
" انسان تا از خودش نگذرد به خدا نمی‌رسد چرا مردم راهی جبهه شدند؟ 🎙 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ─┅╯
فکر نکنید افرادی مثل خوارج دوران حکومت امام علی (ع) الان در اطراف ما وجود ندارند وجود دارند خوارج چه کسانی بودند ؟ خوارج امدند و ابتدا به علی(ع) گفتند: که یاعلی ما با تو هستیم بعد همین ها از پشت به علی ضربه زدند این نیست که ما هم در اطراف خودمان چنین آدم هایی را نداشته باشیم الان هم مثل زمان حکومت حضرت علی(ع) خوارجی هستند 🌷 ‎‎‌‌‎ ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
یک استاد دانشگاه مےگفت : شبی در خواب شهید همت را دیدم . با موتور تریل آمد به من گفت : بپر بالا . از کوچه ها و خیابان ها که گذشتیم ، به در یک خانه رسیدیم . و بعد از خواب پریدم ... به اطرافیان گفتم به نظر شما تفسیر این خواب چیست ؟ گفتند : آدرس خانه را بلدی ؟ گفتم : بله . گفتند معلوم است ، حاج ابراهیم گفته آنجا بروی . خودم را به در آن خانه رساندم . در زدم . پسر جوانی دم در آمد . گفتم : شما با کاری داشتی ؟ یک دفعه رنگش عوض شد و شروع به گریه کرد . 👈رفتیم داخل و گفت : چند وقت هست می خواهم خودکشی کنم . داشتم تو خیابون راه می رفتم و فکر می کردم ، که یک دفعه چشمم افتاد به تابلو اتوبان شهید همت . گفتم : می گن شماها زنده اید ، اگر درسته یک نفر رو بفرست سراغم که من رو از خودکشی منصرف کنه . الآن هم شما اومدید اینجا و می گید از طرف شهید همت اومدید.✨ 📚 برگرفته از کتاب «شهیدان زنده‌اند» 🥀🕊
قول شهید همت به مادر سردار شهید محمدرضاکارور چه بود؟ 🌷شهید محمدرضا کارور از نخبه‌های دفاع مقدس که در بیشتر عملیات‌ها همراه شهید همت بود. هنگامی که خبر شهادتش را  به شهید همت دادند، او گفت: با شهادت محمد رضا کارور کمر من شکست. 🌷مادر شهید کارور در خاطرات خود نقل می‌کند که شهید همت دربحبوحه عملیات خیبر با او تماس گرفته و این مادر را دلداری داده و به او قول داده که تا پیکر فرزندش را پیدا نکند از منطقه بازنخواهد گشت. این در حالی است که هنوز پیکر این شهید پیدا نشده و جزو مفقودالاثرهاست! با این وجود شهید همت به قول خود عمل کرد، زیرا به فاصله چند روز پس از شهادت کارور، او نیز به آرزوی خود یعنی شهادت رسید. 🌷شهید کارور در چهارم اسفند سال ۱۳۶۲ به درجه رفیع شهادت نائل گردید و شهید همت نیز در هفده اسفند همان سال و به فاصله سیزده روز از شهید کارور آسمانی شد. پیکر پاک شهید همت در شهرضا قرار دارد و پیکر شهید کارور همچنان مهمان جزیره مجنون است.🕊 🥀🕊 🕊
✍ما را ببخش که فراموش کرده ایم هزینه سفرمان به کربلا را  حساب کردی چه خوب گفته بودی رفتن خون میخواهد ولی نگفته بودی خون دادنش با ما زیارت رفتنش با شما
2.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 به قول امام (ره) عزیز: ما چون حسین (ع) وارد شدیم و چون حسین (ع) هم باید به شـ..ـهادت برسیم.
🕊 «...صبح روز بعد راننده با دو ساعت تأخیر به دنبالش آمد و حاج آقا ،ماشین خراب شده؛باید ببرمش تعمیرگاه. خیلی عصبانی شد.بر سر او داد زد: برادر من! مگر تو نمیدونی بچه های مردم الان توی منطقه معطل ما هستن؟ من نباید اونا رو چشم به راه بذارم! حالا از این طرف من خوشحال بودم که تا راننده برود ماشین را تعمیر کند،همت یکی دو ساعت بیشتر در خانه می ماند؛ همیشه به من می‌گفت : تنها چیزی که مانع از من میشه، وابستگیم به شماهاست.روزی که مسئله وابستگی به شما رو برای خودم حل کنم،مطمئن باش اون وقت،وقت رفتن منه. مهدی یک کتری کوچولو دستش گرفته بود و داشت با در آن بازی میکرد.هی می‌رفت سمت پدرش و با زبان کودکانه به او می‌گفت: بابایی؛د...بابایی؛د... دیدم همت اصلا به او اعتنایی نمیکند.عصبانی شدم و گفتم:مرد حسابی؛ من هیچی؛لااقل به این بچه یه کمی توجه کن.صورتش را از من برگرداند.رفتم به سمتش؛دیدم اشک تمام صورتش را پوشانده.آنجا بود که فهمیدم فقط آمده بود تا از ما؛از همه چیزش دل بکند.»» لازم به ذکر است که به روایت بانو بدیهیات ،کل مدت رفت و برگشت همت،کمتر از ۲۴ ساعت طول کشید.عصر روز شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۶۲ از خوزستان به اسلام آباد رفت و پیش از ظهر روز یکشنبه ۳۰بهمن از اسلام آباد عازم جنوب شد ▪️منبع: کتاب ارزشمند و خواندنی های_خورشید نوشته ی گلعلی بابایی ـــ حسین بهزاد صفحات ۳۰۴ و ۳۰۵
شهید نشدن ⚫ آخرین دیدار در شرایطی که عناصرتیم شناسایی واحد اطلاعات عملیات برای واپسین ماموریت شناسایی عقبه ی دشمن در محور طلائیه -نشوه مهیا می شوند، از فرصت موجود برای دیدار همسر و دو فرزندش استفاده کرد و بعداز ظهر روز شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۶۲ از خوزستان عازم شهرستان اسلام آباد غرب شد بانو بدیهیان از دیدار با وی و فرزندانش چنین یاد کرده است: «...واحد مسکونی ما در مجتمع خانه های سازمانی پادگان الله اکبر شهرستان اسلام آباد غرب بر اثر خرابی لوله های آب اصلا قابل سکونت نبود،به ناچار من با مهدی و مصطفی به واحد مسکونی خانواده حاج محمد عبادیان رفته بودیم. آخرین ساعات شنبه ۲۹بهمن بود که همت به دنبال ما آمد و با بچه های مان از واحد مسکونی خانواده عبادیان رفتیم به سمت واحد مسکونی درب و داغان خودمان. بین راه،من به تفصیل برایش شرح دادم که خانه در دست تعمیر است،آنجا را دارند بنایی میکنندوالان نمیشود در آن بیتوته کرد.خصوصا که هوای آخر بهمن ماه در منطقه ی سردسیر کشور به شدت سرد بود،جلوی واحدمان که رسیدیم،همت وقتی کلید انداخت و در خانه رابازکرد یکه خورد.با قیافه ای مبهوت از من پرسید:چرا خونه به این حال و روز افتاده؟ تعجب کردم؛ انگار در بین راه هیچ کدام از حرفهای مرا نشنیده بود. همسر حاج عباس کریمی خیلی به ما اصرار کرد که برای آن شب به منزل آنها برویم.منتها همت قبول نکرد گفت دوست دارم توی خونه خودمون بمونیم،داخل خانه؛وقتی کلید برق را زد، توی صورتش نگاه کردم دیدم پیر شده با آن که ۲۸ سال داشت همه خیال می‌کردند یک جوان ۲۲،۲۳ساله است اما آن شب من برای اولین بار دیدم گوشه ی چشم هایش چروک افتاده ،روی پیشانی اش هم. همان جا زدم زیر گریه گفتم:ابراهیم،چی به سرت اومده ؟!چرا این شکلی شدی؟ خندید و گفت:فعلا این حرفها رو بذار کنار.من امشب یواشکی اومدم اینجا،اگر برادر محسن [رضایی]بفهمه کله ام رو می‌کنه !همزمان با گفتن این کلمات تیغه ی دستش را مثل چاقو،روی گلویش کشید. منبع:کتاب ارزشمند و خواندنی های_خورشید نوشته ی گلعلی بابایی -حسین بهزاد صفحات ۳۰۳-۳۰۴ ❤️