eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.6هزار دنبال‌کننده
79.6هزار عکس
15.3هزار ویدیو
201 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ ⚫🎬عزت سینمای ایران رفت/ الله_انتظامی بازیگر پیشکسوت و درگذشت. ‌ ‌ ‌ # 🇮🇷
💭عزت ملی، از توهم تا واقعیت... ‌ ⭕بیایید با مشارکت هم، فهرستی از افتخارات ملی ایران را در زیر همین پست تهیه کنیم... ‌ ⚠️البته برای اینکه یک فهرست دقیق‌تری داشته باشیم و پاسخ‌ها تکراری و همیشگی نباشد، لازمه‌اش کمی مطالعه و تحقیق، نیز هست... ‌ ‌ ‌ ‌
🌹🕊🌹🕊🌹 یعنی از اسارت پستی ها و زبونی ها و حقارت ها یعنی و غیرت و شجاعت یعنی اهدا در برابر حمله به و دین و و خاک و میهن یعنی از بند حسادت ها و طمع ها و زر اندوزی ها 🌹🕊 🌹
°•|♤🌺🍃🌺 بهش گفتم: از این تون که اینقدر سنگش رو به سینه می‌زنی، برام بگو. راستش آن اوایل تا می‌دیدمش، مدام به رهبر، بد و بیراه میگفتم. او هم سرش را می‌انداخت پایین و لام تا کام حرفی نمی‌زد. آن روز گفت: گفتنی نیست، باید راهش رو بری تا بشناسیش! چشم انداخت توی چشمم و بهم قول داد: اونوقت محسن نیستم اگه تو رو ننشونم جلوی آقا. بعد از شهادتش، خواهرم زنگ زد گفت: داریم میریم دیدار ، گفتیم تو هم بیای. پیش خودم گفتم: حتماً باید از پشت میله ها ببینمش. باورم نمیشد نمازم رو پشت سر رهبر بخوانم، نه از پشت میله ها، به فاصله یک و نیم متری. از این بالاتر که بروی دست مجروح رهبر را بگیری و ببوسی و دستت را در دست سالمش فشار بدهد و بگوید: بشی! همانجا به محسن گفتم: تو قول دادی و به قولت عمل کردی، منم شدم؛ ولی هوام رو داشته باش نشم. 📚 برگرفته از کتاب ؛ روایت هایی از زندگی شهید محسن حججی 🌹وصیت شهید مدافع حرم محسن حججی: از غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که نائب بر حق است. : دایی_همسر_شهید_حججی ┅═ೋ❅🌺❅ೋ═┅
من برای مردن حیف بود. او باید می‌شد. این اواخر فوق‌العاده شده بود، خواندنش را خیلی دوست داشتم، خیلی زیبا نماز می‌خواند. با نگاه کردن به او هنگام نماز می‌گرفتم😍 یقین داشتیم عباس شهید می‌شود.😌 وقتی پسرم رفت از خواستم اگر عاقبت به خیری بچه‌ام در است، شهید و اگر در ماندن و خدمت کردن است بماند. عباسم از من خواسته بود برای شهادتش کنم. هنگام دفن کردن پیکرش، به او گفتم: "!  ازت راضیم.😔 سربلندم کردی"... راوی: ، جوان مؤمن ، یکی از فارغ التحصیلان بود. که در سن ۲۳ سالگی در حالی که تازه، دو ماه از نامزدیش می‌گذشت، عازم سوریه گشت و همانجا شهد شیرین شهادت را نوشید🕊...به گفته‌ی مادرش، نُقلی که مهیا شده بود در مراسم عقد بر سر و بپاشند، نثار پیکر پاک عباس شد.🥀💔 .