.
« #آزادی »
#شهید_به_یادم_باش🌼
فرازي از وصيت نامه #شهيد #سید_علی_فاضل_هاشمی :
عروسی من در #جبهه و #عروس من #شهادت است ، صداى غرش گلوله توپ و خمپاره ، عقد مرا خواهند خواند و با پوششى از خون گرم و سرخ، خود را براى معشوقم ( الله تعالى جل و جلاله ) آرايش خواهم كرد و در غلغله شادى مسلسلها و بارش نقل سربى ، در حجله سنگر ، عروس شهادت را در آغوش خواهم كشيد و در همهمه تشييع كنندگان پيكرم ، كه اتومبيل تابوتم گلباران مى شود ، مشتهاى گره كرده و با تكبير آنرا تا منزلگه عشق بدرقه خواهند كرد .
عروس من شهادت است و نام فرزندم آزادى و من از همين جا فرزندم آزادى را به شما مى سپارم ، از آن محافظت كنيد...
راوی: همسر فاتح سوسنگرد
قبل از شروع مراسم #عقد علی آقا نگاهی به من کرد و گفت:
شنیدم که عروس هرچه از #خدا بخواهد، اجابتش حتمی است.
گفتم: چه آرزویی داری؟
در حالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود، گفت: اگر علاقهای به من دارید و به خوشبختی من می اندیشید، لطف کنید از خدا برایم #شهادت بخواهید...
از این جمله تنم لرزید...
چنین آرزویی برای یک #عروس در استثنایی ترین روز زندگی اش بی نهایت سخت بود.
سعی کردم طفره بروم؛ اما علی آقا قسم داد که در این روز این دعا را در حقش بکنم، ناچار قبول کردم...
هنگام جاری شدن #خطبه_عقد هم برای خودم و هم برای علی طلب شهادت کردم و بلافاصله با چشمانی پر از #اشک نگاهم را به علی دوختم؛
آثار خوشحالی در چهرهاش آشکار بود.
مراسم #ازدواج ما در حضور شهید آیت الله مدنی و تعدادی از برادران پاسدار برگزار شد...
نمیدانم این چه رازی است که همه پاسداران این مراسم و داماد و آیت الله مدنی همگی به فیض #شهادت نائل شدند...
راوی: خانم نسیبه عبدالعلی زاده
#سردار_شهید_علی_تجلایی
❤#شهید_عباس_دانشگر❤
#عباس من برای مردن حیف بود. او باید #شهید میشد. این اواخر فوقالعاده شده بود، #نماز خواندنش را خیلی دوست داشتم، خیلی زیبا نماز میخواند. با نگاه کردن به او هنگام نماز #آرامش میگرفتم😍
یقین داشتیم عباس شهید میشود.😌
وقتی پسرم رفت از #خدا خواستم اگر عاقبت به خیری بچهام در #شهادت است، شهید و اگر در ماندن و خدمت کردن است بماند. عباسم از من خواسته بود برای شهادتش #دعا کنم. هنگام دفن کردن پیکرش، به او گفتم: "#شیرم_حلالت_مادر! ازت راضیم.😔 سربلندم کردی"...
راوی: #مادر_شهید
#عباس_دانشگر، جوان مؤمن #انقلابی، یکی از فارغ التحصیلان #دانشگاه_امام_حسین بود.
که در سن ۲۳ سالگی در حالی که تازه، دو ماه از نامزدیش میگذشت، عازم سوریه گشت و همانجا شهد شیرین شهادت را نوشید🕊...به گفتهی مادرش، نُقلی که مهیا شده بود در مراسم عقد بر سر #عروس و #داماد بپاشند، نثار پیکر پاک عباس شد.🥀💔
.
#شهید_عباس_دانشگر
#شهادت
#ریزه_خور_شهدا
#مدافعان_حرم
#زمینه_سازان_ظهور
#مذهبی
#شهید
#انقلابی
#شهادت_روزیتون
#شهدا
#فرزندان_شهدا
#مقام_معظم_رهبری
#تبیین_منظومه_فکری_رهبری
#سید_علی_خامنه_ای
#سخن_حضرتعشق
#رهبر_بیانات_رهبری
#بیانات_رهبری
#فرمانده_کل_قوا
#دشمنان_اسلام
#بیداری_اسلامی
#عظمت_علمی
#ولایت_پذیری
#بیداری_دنیا
#ولایت_فقیه
#أين_عمار
#معنویت
#اسلام
#بیداری
#رهبری
#عزت
#شهید
#شهادت
#عند_ربهم_یرزقون
راوی: همسر فاتح سوسنگرد
قبل از شروع مراسم #عقد علی آقا نگاهی به من کرد و گفت:
شنیدم که عروس هرچه از #خدا بخواهد، اجابتش حتمی است.
گفتم: چه آرزویی داری؟
در حالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود، گفت: اگر علاقهای به من دارید و به خوشبختی من می اندیشید، لطف کنید از خدا برایم #شهادت بخواهید...
از این جمله تنم لرزید...
چنین آرزویی برای یک #عروس در استثنایی ترین روز زندگی اش بی نهایت سخت بود.
سعی کردم طفره بروم؛ اما علی آقا قسم داد که در این روز این دعا را در حقش بکنم، ناچار قبول کردم...
هنگام جاری شدن #خطبه_عقد هم برای خودم و هم برای علی طلب شهادت کردم و بلافاصله با چشمانی پر از #اشک نگاهم را به علی دوختم؛
آثار خوشحالی در چهرهاش آشکار بود.
مراسم #ازدواج ما در حضور شهید آیت الله مدنی و تعدادی از برادران پاسدار برگزار شد...
نمیدانم این چه رازی است که همه پاسداران این مراسم و داماد و آیت الله مدنی همگی به فیض #شهادت نائل شدند...
راوی: خانم نسیبه عبدالعلی زاده
#سردار_شهید_علی_تجلایی
اذان روی موتور
🚦پشت چراغ قرمز ایستاده بود،یه وقت دیدن موتورگازیش رو گذاشت روی جک و ایستاد روی موتور
#اللّه_اکبر اللّه اکبر...
شروع کرد به اذان گفتن...
🔷اونایی که مجید رو نمیشناختن میگفتن حتما دیوانست،اونایی که میشناختنش میگفتن مجید چش شده؟؟؟الان که اصلا ساعت اذان نیست!اونم پشت چراغ و روی موتور!!!!
چراغ که سبز شد نشست روی موتور که بره،دوستاش اومدن جلو که ببینن چی شده...
🔴گفت: اون طرف چراغ ماشین #عروس ایستاده بود و عروس توش #بی_حجاب بود؟
نخواستم چشم کسی به #ناموس مردم بیفته...
🔶راز این عمل مجید برگرفته از #قرآن خواندن اربابش سر #نیزه هست
اونم جلوی دروازه ساعات که حجاب از ناموسش گرفتن😔
#مجید_زین_الدین
#غیرت
🥀🕊