eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.9هزار عکس
11.5هزار ویدیو
178 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🌷شهیدی که بعد از شهادت شناخته شد . 🌸مادر شهید : نمی‌دانستم که اکبر مداح اهل‌بیت، حافظ و قاری قرآن کریم است اما پس از شهادتش فهمیدم. در واقع من فرزندم را پس از شهادتش شناختم. . متولد 1363 در محله شهادت : 1392 مزار شهید : بهشت_زهراء_تهران قطعه 26 بهشت زهرای تهران : متولد 1370 ازدواج 1390 یادگار شهید : که در زمان شهادت پدر 3 ماهه بود... . 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 . همسرم مثل بود... و و ؛ و خیلی بود. روزی یک ساعت میخواند. علاقه اش به شهدا توصیف ناپذیر است کتاب های شهدا رو میخواند و هر سال راهیان نور میرفت با آنکه مشغله کاری‌اش زیاد بود و دائم مأموریت می‌رفت اما وقتی از بیرون وارد منزل می‌شد خیلی صبورانه رفتار می‌کرد؛ خستگی کارش را پشت در می‌گذاشت؛ به عنوان زن خانه مرا درک می‌کرد. . 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 . اکبر برای خیلی تلاش کرد خالصانه برای سپاه کار کرد می‌گفت حاضرم برای سپاه مجانی کار کنم... . 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 . شهید : بنده خدایی چندین سال بچه دار نمی‌شد وقتی اکبر شهید شد احساس کرد، اکبر وسیله‌ای است تا او را پیش خدا واسطه قرار دهد تا به خدا نزدیک شود و نذر کرد و بچه دارشد. می‌گفت بوسیله اکبر با خدا ارتباط برقرار کردم و حاجتم را گرفتم. . 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 . کسی بیکار بود کارش ردیف شد؛ پسرم که 6ماهه بود مریض شد از بس دکتر بردم، خسته شدم وقتی با عکس او حرف می‌زدم می‌گفتم چرا پسرم بی‌پدر شد؛ آمد سراغ محمد باقر دست روسرش کشید و پسرم خوب شد. . . 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 . علاقه خاصی به قطعه 26 بهشت زهرا داشت؛ آخر قسمتش هم قطعه 26 شد تفریح ما یا بهشت زهرا بود یا شب‌های جمعه به زیارت شاه عبدالعظیم(ع) حسنی می‌رفتیم دوری‌اش سخت است؛ بی‌پدر بودن بچه‌ام ( ) سخت است؛ اما وقتی عاشق شهادت بود برای رضای خدا دلم را راضی کردم. . 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 . سخن : ‌ ما را به همه جا می‌رساند . آرزو دارم تا جوان هستیم امام زمان را ببینیم.... . .
༻﷽༺ . . ✔کمتر از ۱۰ روز تا سالروز شدن شهید مدافع حرم ذاکرالحسین علیه السلام قاری و حافظ قرآن . 🌷کرامات شهید : متولد 1363 در محله شهادت : 1392 مزار شهید : بهشت_زهراء_تهران قطعه 26 بهشت زهرای تهران : ازدواج 1390 یادگار شهید : که در زمان شهادت پدر 3 ماهه بود... . 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 . همسرم مثل بود... و و ؛ و خیلی بود. روزی یک ساعت میخواند. علاقه اش به شهدا توصیف ناپذیر است کتاب های شهدا رو میخواند و هر سال راهیان نور میرفت با آنکه مشغله کاری‌اش زیاد بود و دائم مأموریت می‌رفت اما وقتی از بیرون وارد منزل می‌شد خیلی صبورانه رفتار می‌کرد؛ خستگی کارش را پشت در می‌گذاشت؛ به عنوان زن خانه مرا درک می‌کرد. . 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 . اکبر برای خیلی تلاش کرد خالصانه برای سپاه کار کرد می‌گفت حاضرم برای سپاه مجانی کار کنم... . 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 . شهید : بنده خدایی چندین سال بچه دار نمی‌شد وقتی اکبر شهید شد احساس کرد، اکبر وسیله‌ای است تا او را پیش خدا واسطه قرار دهد تا به خدا نزدیک شود و نذر کرد و بچه دارشد. می‌گفت بوسیله اکبر با خدا ارتباط برقرار کردم و حاجتم را گرفتم. . 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 . کسی بیکار بود کارش ردیف شد؛ پسرم که 6ماهه بود مریض شد از بس دکتر بردم، خسته شدم وقتی با عکس او حرف می‌زدم می‌گفتم چرا پسرم بی‌پدر شد؛ آمد سراغ محمد باقر دست روسرش کشید و پسرم خوب شد. . . 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 . علاقه خاصی به قطعه 26 بهشت زهرا داشت؛ آخر قسمتش هم قطعه 26 شد تفریح ما یا بهشت زهرا بود یا شب‌های جمعه به زیارت شاه عبدالعظیم(ع) حسنی می‌رفتیم دوری‌اش سخت است؛ بی‌پدر بودن بچه‌ام ( ) سخت است؛ اما وقتی عاشق شهادت بود برای رضای خدا دلم را راضی کردم. . 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 . سخن : ‌ ما را به همه جا می‌رساند . آرزو دارم تا جوان هستیم امام زمان را ببینیم.... . .
🌺🌸🌼🌹🌼🌸🌺 راستی دلم می خواهد چند را به عنوان تقدیمتان کنم . امیدوارم چون برای من خیلی بودند ، برای شما هم باشد و کنید . را همیشه وقت بخوانید . همیشه و باشید . به بالا داشته باشید . همیشه در فکر و خانواده هاتون باشید . به و خود بسیار بگذارید . همیشه در پی و خصوصاً باشید . جایگاهتان را ملت قرار دهید که بهترین است و اگر از ملت بیرون باشید ، در هر بروید و جا بگیرید می خورید و شرط در ملت ماندن هم ، و ماندن و با خدا بودن است . خودتان باشید و این هم که گفتم نرود . کنید اگر وقتتان شدم . 🌺🌼 🌼🌺 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
: شهيد رحمت‏ الله اوهانى زنوز ..... بعد از عمليات خيبر با به حمام رفتيم و در حين دوش گرفتن متوجه شدم شانه‏ هاى آقامهدى برداشته است. علت اين امر را جويا شدم ولى از پاسخ امتناع كرد ولى وقتى اصرار را ديد با قسم دادن من به روح برادر بزرگوارش حميد تا اين موضوع را در جايى بازگو نكنم، گفتند: «بعد از عمليات خيبر جنازه‏ هايى در آن سوى خط پدافندى جا مانده بود كه مجبور شدم به وسيله آنها را به اين سوى خط منتقل سازم كه در اثر استمرار كار شد... . ..... میگفت بعد از آقا مهدی و حمید و دیگر دوستان نمیخواهم زنده بمانم ... ... خیلی به علاقه داشت و همیشه درخدمت آقا مهدی بود و دستورات آقا مهدی را چنان عمل می کرد که گویا جبرئیل به وی وحی نازل کرده است. .... در هم من در کنار سیل بند جزیره مجنون مشغول کار بودم و از اطلاعی نداشتم. رحمت ا... آمد دستم را گرفت برد یک جایی که دور از نیروها بود .نشست زمین آنقدر کرد😔 که اشک چشمهایش خاکهای جلواش را تبدیل به گل نمود و بعد گفت : داشتیم خدا از دستمان گرفت.😔😔 ( : حمیدگودرزی)