🖌 #خاطرات
❣یکی از کارهایی که خیلی دوست داشتم #نماز_خواندن پشت سر آقا مهدی بود، ما حتی نماز صبح را هم #جماعت می خواندیم، اگر یک روز بدون من نماز می خواند #ناراحت میشدم و گله میکردم.
❣وقتی مهدی را نمیدیدم #مریض میشدم، قلبم درد می گرفت، سردرد می گرفتم، ولی وقتی میدیدمش خوب میشدم، این جور موقع ها می گفت: "فکر کنم مریضی هایت #احساسی هست"
❣زمانی که محمد هادی فرزندم بدنیا آمد، مهدی #غسل_شهادت انجام داد، می گفت دوست دارم بچه ام را با غسل شهادت #بغل بگیرم.
❣لحظه ای که صدای محمد هادی را موقع بدنیا آمدنش شنیدم تنها دعایی که بعد از #ظهور امام عصر (عج) کردم، دعا برای #شهادت آقا مهدی بود، نمی دانم چرا آن دعا را کردم، مهدی خیلی در کارهای مربوط به محمدهادی کمکم می کرد، مثل #پروانه دورم می چرخید.
#شهید_مهدی_نوروزی
⇝✿°•° °°•°°•°° °•°✿⇜
🏷 #نمازم_قضا_شد !!
.
▫️برادر عباسی : « عقیل در جبهه تمام نمازهایش را به موقع و اول وقت می خواند. یک بار صبح بیدار شدم دیدم عقیل صورت برافروخته ای داره و بسیار ناراحت و غمگینه . تعجب کردم چه اتفاقی افتاده که عقیل اینجوری ناراحته. پرسیدم: « عقیل چی شده؟ اتفاقی افتاده؟ » دیدم با صدایی گرفته و ناراحت می گه: « نماز امروزم قضا شد.» با خنده گفتم: « عقیل جان! من خودم برای نماز صبح بیدارت کردم و نمازت را اول وقت، روبه روی من خوندی.» در جوابم گفت: « من نماز صبح را خوندم، اما نماز شب و نافله ی صبح را نخوندم و برای همین ناراحتم.
.
🌷 #شهید عقیل #پروانه ( مسئول #اطلاعات محور در #لشکر ویژه ۲۵ #کربلا
#متولد ۱۳۴۴ #رامسر
#شهادت :۴ #دی ۱۳۶۵ ام الرصاص