✨ازطرف خودتان عملی را برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان عج انجام می دهید
💎 که یکی از محبوب ترین کارها برای آقا است
🌺یا اگر می خواهید برای اموات کاری انجام دهید :
به نیابت از آنها برای تعجیل در فرج آقا امام زمان عج نذر کنید
✨اگر میخواهید نذری کنید :
💎 نذر کنید یک روز گناه نمی کنم
🎁 هدیه به آقا صاحب الزمان عج ازطرف خودم
#شهید_جاویدالاثر_مجید_سلمانیان
#شهدا_مدافع_حرم🌺
#سیره_شهدا🍃
زمانی که جلسه سرداران و امیران جنگ برگزار می شد سرساعت که می شد در را می بست.
اگر کسی ۱۰دقیقه دیر می آمد راهش نمی داد می گفت : همان پشت در بایست .
بعداز جلسه هم با توپ و تشر عصبانی می رفت سراغش و
می گفت : وقتی توی جلسه ۱۰دقیقه دیر می آیی لابد در عملیات هم می خواهی به دشمن بگویی ۱۰دقیقه صبرکن بروم آماده بشوم بعد بیایم بجنگیم این که نمیشود این نیروها زیر دست ما امانت اند می خواهی این جور نگه شان داری ؟
#شهید_سرادر_محمود_کاوه
#سیره_شهدا🍃🕊
✨ضعف مرا به حساب انقلاب و مکتب من نگذارید✨
🔖 این جمله را نصب کرده بود پشت میزش
میگفت :
🔸 اگر میخواهید به من خدمتی کنید
🔹گه گاهی به یادم بیاورید که من
🔸همان محمدعلی رجایی فرزند عبدالصمد
اهل قزوینم
که قبلا دوره گردی و میکردم
و در آغاز نوجوانی قابلمه و بادیه فروش بودم
💎این تذکر و یادآوری برای من از خیلی چیزها ارزنده تر است
#شهید_محمد_علی_رجایی
#سیره_شهدا 🌸🍃
ساده و بی آلایش و کم حرف و خندان بود
برق کار ماهر و پر کاری بود
صداش زدم گفتم : حسین آقا بیا ناهار گفت فعلا کار دارم بعدها فهمیدیم روزه است بی سر و صدا کارش را انجام می داد و به اندازه چند نفر کاز میکرد بزرگترین خصلتش بی ادعا و بدون هیاهو بود
#شهید_حسین_بواس
#سیره_شهدا 🌺🍃
« اگر ڪسی او را نمی شناخت ؛
هرگز باور نمی ڪرد ڪه با فرمانده ی لشڪر مقدس امام حسین (ع) روبروست ." »
«نماز جماعت ظهر تمام شد . جعبہ شیرینی را برداشت . چون وقت تنگ بود ؛ سریع خودش بہ هر نفر یڪی می داد و می رفت سراغ بعدی .»
« رسید بہ " حاج حسین خرازی" .
چون فرمانده بود ڪمرش را بیشتر خم ڪرد و جعبہ را پایین آورد .»
ّ« رنگ حاجی عوض شد . با اخم زد زیر جعبہ و گفت : "خودت مثل بقیه یڪی بده " »
✍ نقل از آقای مرتضوی
#شهید_حاج_حسین_خرازی
#سیره_شهدا 🌸
#اخلاق_شهدایی
وقت ازدواج بااینکه بیش از ده سال از عضویت مرتضی در سپاه میگذشت و حقش بود که از خانه ی سازمانی استفاده کند اما هرگز قبول نکرد و میگفت : بچه هایی هستند که بیشتر از من به خانه ی سازمانی احتیاج دارند
من میگفتم این حق توست چرا ازش استفاده نمیکنی؟
مرتضی می گفت :
🌷همیشه که قرار نیست آدم حقش رو بگیره خیلی وقتها هم آدم باید از حقش بگذره 🌷
ما بعد ازدواج به خانه یی که پدر مرتضی برایمان تهیه کرده بود رفتیم و زندگی مشترکمان را آنجا آغاز کردیم
#شهید_مرتضی_حسین_پور
#شهدا_مدافع_حرم
#سیره_شهدا 🌸🍃
یه تیڪہ ڪلام داشت؛
وقتی ڪسی میخواست غیبت ڪنہ
با خنده میگفت : «ڪمتر بگو» ☺️
طرف میفهمید ڪہ دیگه نباید ادامه بده ...
#شهید_مهدی_قاضی_خانی
#شهدا_مدافع_حرم
#سیره_شهدا🌸🍃
یه تیڪہ ڪلام داشت؛
وقتی ڪسی میخواست غیبت ڪنہ
با خنده میگفت : «ڪمتر بگو» ☺️
طرف میفهمید ڪہ دیگه نباید ادامه بده ...
#شهید_مهدی_قاضی_خانی
#شهدا_مدافع_حرم
#سیره_شهدا🌸🍃
💠🍃💠🍃💠
🌺علی همیشه یک سوم حقوقش را به من می داد و من با همان یک سوم امور منزل را اداره می کردم خرج و مخارج منزل دست خودم بود
🌹می گفتم : شما مسئولین از وضع بازار که خبر ندارید رفتم بلوزی را که تازه خریده بودم برایش آوردم گفتم : به نظرت قیمت این بلوز چنده ؟ قیمت پنج هزارتومانی را میگفت پانصد تومان دادم در می آمد معلوم بود که از قیمتها خبر ندارد می گفتم شما مسئولین نمیدانید که قیمتها چقدر بالاست و گرانی چه بیدادی میکند
پولی که علی میداد بااینکه یک سوم حقوقش بود اما برکت داشت
✨وقتی که بهم پول میداد میگفتم : حاج اقا یه وقت پول کم نیارید و برید قرض کنید از همین بردارید
می خندید و می گفت : شما نگران نباش قرض نمیکنم
💫دو سوم باقی مانده حقوق هرماهش را برای کمک به این و آن خرج میکرد خیلی ها می امدند دم در خانه نامه میدادند و گریه میکردند درد دل میکردند نامه را که میدادم علی مدام پیگیری میکردم تا به نتیجه برسد علی میخندید و میگفت : خانم شما بیشتر از من برای درددل این مردم جوش میزنید
📝 راوی : همسر شهید
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
#سیره_شهدا🌸🍃
💠🍃💠🍃💠
#تامل_کنیم🔰
برای انجام یک دوره اموزش غواصی رفته بودیم قشم چند روزی که گذشت و جاهای مختلف رفتیم و یه دوری تو پاساژا زدیم و درنهایت شب آخر می خواستیم بریم یکی از مراکز خرید معروف قسم به مسعود گفتیم که بیا باهم بریم خرید من هر چی گفتم پاشو بریم نیومد و دلیلشم نمی گفت و از اونجایی که اگه نمیومد به ماهم خوش نمی گذشت به حاجی گفتم که مسعود نمیاد شما بهش بگی نه نمیگه بعد از گفتن حاجی بلند شد و باکمال عصبانیت به من گفت اگه بیام و به گناه کشیده بشم تو مسولیتشو قبول میکنی اون موقع خندیدم ولی الان وقتی یاد اون حرف مسعود می افتم فقط گریه می کنم .....
📝همرزم شهید
#شهید_مسعود_عسگری
#شهدا_مدافع_حرم💫
#سیره_شهدا🌺
💠🍃💠🍃💠
#همسر_شهید حمید سیاهکالی مرادی
به حمید گفتم : چی شده امروز بدون عجله صبحونه میخوری ؟ [ حمید چون تعقیبات نماز صبحش طولانی می شد برای اینکه به سرویس محل کارش برسه ، با عجله صبحونه می خورد ]
-گفت : امروز با سرویس نمیرم سر کار.
-با تعجب پرسیدم چرا ؟!
-حمید جواب داد : بخاطر چادری که دادی به همکارم بدم !!! نمیخوام حتی به اندازه سنگینی یک چادر از بیت_المال (سرویس) استفاده_شخصی کنم.
"چادر را برای خانم همکارش میبرد حمید اقا"
برگرفته از کتاب "یادت باشد"
#سیره_شهدا
💠🍃💠🍃💠
#همسر_شهید حمید سیاهکالی مرادی
به حمید گفتم : چی شده امروز بدون عجله صبحونه میخوری ؟ [ حمید چون تعقیبات نماز صبحش طولانی می شد برای اینکه به سرویس محل کارش برسه ، با عجله صبحونه می خورد ]
-گفت : امروز با سرویس نمیرم سر کار.
-با تعجب پرسیدم چرا ؟!
-حمید جواب داد : بخاطر چادری که دادی به همکارم بدم !!! نمیخوام حتی به اندازه سنگینی یک چادر از بیت_المال (سرویس) استفاده_شخصی کنم.
"چادر را برای خانم همکارش میبرد حمید اقا"
برگرفته از کتاب "یادت باشد"
#سیره_شهدا
💠🍃💠🍃💠
همسر شهید : "اخلاق و ایمان در زندگی خیلی برای من مهم بود. مهمترین نکته نیز نوع بینش و برخورد و گفتار صادقانه وی بود که باعث شد من «حامد» را قبول کنم، ملاکهای ظاهری و دنیایی اهمیت چندانی برای من نداشت. «حامد» همه معیارهایی که یک مرد در زندگی باید داشته باشد را داشت، مهربانی و کمک به دیگران در زندگی «حامد» از جایگاه خاصی برخوردار بود."
🌷شهید مدافع حرم حامد بافنده
#سیره_شهدا
@
#حجاب
#سیره_شهدا
#شهیده_مهین_دانشیان
هنوز بعضی از همکاراش توی بیمارستان بی #حجاب بودن ،
همین طور بعضی از زن های فامیل
ولی مهین همیشه #حجابش رو حفظ می کرد . واسه همین بعضی ها بهش توهین می کردن
و می گفتن از تو بعیده این همه ساده باشی !! و تحت تاثیر جو #انقلاب قرار بگیری ...
آخه این چیه سرت کردی ؟!!
مهین هم میگفت : من به بقیه کار ندارم و برای #حجابم هدف دارم .
چون مسئله ی #حجاب رو از ته دل درک کردم و اصلا از روی سادگی و نادونی با #حجاب نشدم
به خونوادش هم که به خاطر توهین ها ناراحت می شدن میگفت :
مطمئنم همین هایی که به #حجاب اهمیت نمی دن بیشتر از من بهش مقید میشن.
#شهادت : ۱۳۵۹
نحوه #شهادت : بمباران هوایی
محل #شهادت : آبادان
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹🕊 🌹
💠🍃💠🍃💠
🖊 همسر شهید :
باهمسرم قرار گذاشته بودیم هرشب یک صفحه قران و تفسیر بخوانیم وبحث کنیم تاجایی که می شد سعی میکردیم قرارمان را فراموش نکنیم منزلمان همیشه باصوت زیبای همسرم طنین انداز بود تافرصت پیدا می کرد شروع با نت خوانی برای گرم کردن صداش میکرد مهمتر از بحث تلاوت عمل به ایات قران بود که به جرات می توانم بگویم که در زندگی ما وجود داشت
#شهید_حاج_حسن_دانش
#شهید_منا
#سیره_شهدا🌸🍃
🌷انس روزانه به قران سیره شهدا 🍃🍃
💠🍃💠🍃💠
🔴 نارضایــتی شهید از وضع بی حجابی
شهیدجاویدالاثر علیرضا بریری
☘ همیشه وقتی که برای منزل وسیله ای احتیاج داشتیم ایشون می گفتند من شما رو می رسونم بازار شما خرید کنید نمیخوام چشمم به گناه بیفته.
📌 با این وضعیت جامعه که آنقدر بی بندوباری هست جایی برای ما نیست و در تمام لحظات تمامی سعی خودشون می کردند که حتی نگاهشون سهواً هم به نامحرم نیفته.
#سیره_شهدا
💠🍃💠🍃💠
اگر سردردی مریضی یا هرمشکلی داشتیم معتقد بودیم برویم هیئت خوب می شویم می گفت میشه توشه تمام عمر و تموم سالت رو در هیئت ببندی جزو ارزوهایش بود در خانه روضه هفتگی بگیریم اما نمیشد چون خانه مان کوچک بود و وسایلمان زیاد البته زیاد هیئت دو نفری داشتیم برای هم سخنرانی می کردیم و چاشنی اش چند خط روضه هم میخواندیم بعد چای نسکافه یا بستنی می خوردیم می گفت این خوردنیا الان مال هیئته هروقت چای میریختم می اوردم میگفت بیا دوسه خط روضه بخونیم تاچای روضه خورده باشیم زیارت عاشورا میخواندیم و تفسیر می کردیم اصرار نداشتیم زیارت جامعه کبیره را تا ته بخوانیم یکی دو صفحه رابا معنی میخواندیم چون به زبان عربی مسلط بود برایم ترجمه میکرد و توضیح میداد
#شهید_محمد_حسین_محمد_خانی
#سیره_شهدا🌸🍃
💠🍃💠🍃💠
اقا مصطفی مثل همه انسانها علایق مادی مثل خونه بزرگ , ماشین خوب و... داشت و لباس های برند و خوب می پوشید حتی گاهی به مادیات وابستگی نداشت. به طور مثال اگر ماشینش تصادف می کرد ناراحت نمیشد
🖊راوی : همسرشهید
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
#شهید_هسته_ای
#سیره_شهدا🌸🍃
💠🍃💠🍃💠
🔘نماز
وسط عملیات زیر آتش، فرقی برایش نداست هر جا بود اذان که میشد میگفت من میرم موقعیت الله.
🌹شهید حاج حسین خرازی
#سیره_شهدا
💠🍃💠🍃💠
به غیبت کردن خیلی حساس بود ،
می گفت : هر صبح در جیبتان مقداری سنگ بگذارید ،
برای هر غیبت یک سنگ بردارید و در جیب دیگرتان بگذارید ،
شب این سنگ ها را بشمارید ،
این طوری تعداد غیبتها یادمان نمی رود ،
و سعی می کنیم تعداد سنگ ها را کم کنیم ...
🌹شهید علیاکبر جوادی
#سیره_شهدا
💠🍃💠🍃💠
برای سرکشی به بچهها آمد توی سنگر می دانستم چند روز است چیزی نخورده آنقدر ضعیف شده بود که وقتی کنار سنگر می ایستاد پاهایش می لرزید
وقتی داشت میرفت گفتم: حاجی جون، بیا یه چیزی بخور بی اعتنا نگاهم کرد و گفت: خدا رزق دنیا رو روی من بسته من دیگه از دنیـــا سهم غذا ندارم و از سنگر رفت بیرون.
🌹شهید محمدابراهیم همت
#سیره_شهدا
💠🍃💠🍃💠
خواهرش پیراهن برایش فرستاده بود. من هم یک شلوار خریدم، تا وقتی از منطقه آمد، با هم بپوشد. لباس هار ا که دید، گفت«تو این شرایط جنگی وابسته م می کنین به دنیا. »
گفتم«آخه یه وقتایی نباید به دنیای ماهام سربزنی؟»
بالاخره پوشید. وقتی آمد، دوباره همان لباس های کهنه تنش بود.
چیزی نپرسیدم.
خودش گفت«یکی از بچه های سپاه عقدش بود لباس درست و حسابی نداشت. »
🌷 شهید مهدی زین الدین
#سیره_شهدا
💠🍃💠🍃💠
🍃در یک مساله علمی پیچیده گیر کرده بودیم و راه حلی برای ان پیدا نمیکردیم گفتیم رضایی نژاد می تواند کار را ادامه بدهد موضوع را با او درمیان گذاشتیم و مبلغ زیادی هم پیشنهاد کردیم بی توجه به مبلغ پیشنهادی ما
🌸🍃گفت این مساله به دردی هم میخوره ؟
🍃ماهم گفتیم نه به دردی نمیخوره اما اینطوری ما اولین گروهی هستیم که توی جهان این مساله رو حل میکنه
🌸🍃داریوش گفت من اگه تو زندگیم بتونم یه چوب کبریت یا پیچ گوشتی درست کنم که به درد چهارنفر بخوره خیلی بیشتر برام ارزش داره تااینکه بخوام بگم دستگاهی رو درست کردم که هیچ کس مثل اون رو نداره یا مساله ای رو حل کردم که هیچکس حل نکرده
#شهید_داریوش_رضایی_نژاد
#سیره_شهدا
💠🍃💠🍃💠
هیچ وقت از خودش چیزی نمیگفت و ما نمیدانستیم او در کجا است بسیار ولایتی به تمام معنا بود در زمان فتنه 88 ده روز بود او را ندیده بودیم و بعد از روز که امد دیدیم 10کیلو لاغر شده و باعجله عکس حضرت اقا را برداشت و گفت این عکسها را به موتور میچسبانم تاببینم چه کسی جرات میکند به حضرت اقا حرف بزند
✨ یک عکس تمام قد ازحضرت اقا را در خانه چسبانده بود هرصبح ک بیدار میشد اول به امام زمان عج سلام میکرد و بعد به حضرت اقا سلام میداد
🌻 عشق به ولایت او به گونه ای بود ک اگر از تلوزیون بیانات حضرت اقا پخش میشد همان موقع بلند میشد و می ایستاد
🌸🍃مهدی مال ما نبود برای همه بود روزهایی ک زود ازسرکار تعطیل میشد ازهمان طرف به خیریه ای میرفت و درانجا به نیازمندان کمک میکرد این موضوع رابعدشهادتش متوجه شدیم
✨ازپولش چیزی برای خود پس انداز نمیکرد و همیشه ان را به دیگران کمک میکرد و باشهید هادی ارتباط عاطفی زیادی داشت
💫دوماه مانده به شهادتش من و مادربزرگش را به حرم حضرت امام و عبدالعظیم برد سپس به حرم حضرت رفتیم و درنهایت مارا به مزار شهدا برد و درانجا بماگفت مادر هرچه از این شهدا بخواهید بهتان میدهند دعاکنید عاقبت بخیرشوید وقتی که به سرمزار شهدای گمنام میرفتیم به من میگفت مادر , این شهدا روزی مادر داشتند اما الان مادرانشان چشم انتظارشان هستند شماباید برای اینها مادری کنید
#شهید_مهدی_عزیزی
#سیره_شهدا
💠🍃💠🍃💠
بارزترین ویژگی که همسرم داشتند تفاوت روزهایشان بود هیچ وقت اجازه نمیدادند امروزشان مانند دیروزشان بگذرد همیشه حتی شده بسیار ناچیز و کم سعی می کردند اعمال و کارهایشان با روز قبل تفاوت داشته باشد و حتما بهتر و مفیدتر از روز قبل باشند حتی شده یک ایه بیشتر تلاوت قران از روز قبل نه تنها در امور مذهبی بلکه در امور کاری و انجام وظایفشان چنین بودند در16سال زندگی مشترکی که کنار ایشان داشتم ندیدم دو روز از عمرشان را مثل هم بگذرانند این تغییرات جزیی کم کم بزرگتر می شد و پله های رشد اخلاقی و عبادی را میدیدم که ایشان شتابان طی میکردند لوح وجود شان به مرور زمان از کاستی ها و عیب ها پاک شد و به درجه شهادت رسیدند درکنار ایشان حس کردم و دیدم که نیازی به رفتن دنبال کارهای بزرگ نیست اگه انسان همان کارهای درظاهر کوچک را درست انجام دهد خیلی متفاوت بود
🖊راوی: همسرشهید
#شهید_سید_محمد_علی_رحیمی
#سیره_شهدا🌸🍃
💠🍃💠🍃💠
سالن مجلس عروسی ما سلف سرویس دانشگاه بود وقتی که من سرکلاس درسم این را برای بچه ها تعریف میکنم میبینم که بچه های الان اصلا در مخیله شان نمیگنجد وقتی که ما ازدواج کردیم به خوابگاه دانشجویی رفتیم دکتر گفت : میخواهی خانه بگیرم ؟ گفتم : نه خوابگاه خوب است تاسیساتش هم مجانی است من بالباس عروس ازپله های خوابگاه بالا رفتم یک سوئیت کوچک متاهلی داشتیم اقای دکتر صالحی وزیر امور خارجه که تا پارسال رئیس سازمان انرژی اتمی بود استاد ما بودند ایشان باخانمشان اقای دکتر غفرانی هم با خانمشان مهمان مابودند یک سفره کوچولو انداختیم دوتا پتو و دو تا پشتی داشتیم باافتخار از این دوا ستاد بزرگوار درهمان خانه کوچک خوابگاهی پذیرایی کردیم بعد هم دوتا نشستیم و راجع به مسایل هسته ای صحبت کردیم
#شهید_دکتر_مجید_شهریاری
#سیره_شهدا🌸🍃
💠🍃💠🍃💠
شهید روح الله هدف زندگی خود را از مدتها قبل مشخص کرده بود میخواست سرباز حقیقی امام زمانش باشد و کارهایش را بر اساس این هدف گذاری تنظیم میکرد
بطور مصداقی شهید روح الله برای انتخاب شغل پاسداری این را درنظر داشت که با انتخاب این شغل سربازی امام زمان (عج) را انجام میدهم و اگر زبان انگلیسی و عربی می خواند و یا کارهای گرافیکی را یاد میگرفت میگفت باید کار یاد بگیرم تابه کار امام زمانم بیام سرباز امام زمان باید همه فن حریف باشه همچنین اعتقاد داشت اگر برای امام زمان (عج) جهاد کند و شهید شود امامش هوای خانواده اش را دارد
#شهید_روح_الله_قربانی
#سیره_شهدا🌸
💠🍃💠🍃💠
بهش گفتم رفیق،دانشگاه یک پرسنل جای خالی داره نیرو هم احتیاج داره
تو هم که نیروی ارزشی و ولایی هستی
ماشاءالله دور و برت پر از رجال سیاسیه،دستت بازه
بیا از بند پارتی استفاده کن برو سرکار
تبسمی زد و گفت:
رفیق! اگر آزمون برگزار میکنند
همه میتونند شرکت کنند
مسئله ای نیست اسم من هم بده
ولی اگر مردم عادی نمیتوانند بیایند شرکت کنند،از موقیعت شغلی و بسیجی ام سوءاستفاده نمیکنم
#شهید_علی_جمشیدی
#سیره_شهدا 🌸🍃
💠🍃💠🍃💠
اعتقاد داشت که لازم نیست کارهایش را به کسی نشان دهد و لازم نیست دیگران بدانند چه کاری انجام میدهد.
اعتقاد و کارهای او برای خود و خدایش بود نه دیگران.
او رضایت مردم را نمیخواست رضایت خدا را میخواست
بعضی کارهایی که انجام میداد #بعد_از_شهادت همه متوجه شدن.
🌷 شهید مدافع حرم بابک نوری
#سیره_شهدا
💠🍃💠🍃💠
علاقه زیادی به قرآن داشت و هر شب پس از نماز عشاء سوره واقعـه را تلاوت میکرد و پس از نماز صبح زیارت عاشورا و سوره حشـر را میخواند. همچنین پس از هر نماز ایتالکرسی تسبیحات حضرت زهرا، سه بـار سوره توحید صلوات و آیات دو و سه سوره طلاق راحتما تلاوت میکرد.
تاکید ویژهای به نماز شب داشت و اگر نماز شبش قضا میشد میگفت: شاید در روز گناهی مرتکب شدهام که برای نماز شب بیدارنشدم.
🌹شهیـد مسلـم خیزاب
#سیره_شهدا