eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.4هزار عکس
11.2هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
مــادر سلام . . . آمدہ‌ ام بعدِ سال‌ هـا انگار انتظار ، تو را پیر کردہ است دیدار مادر و فرزند ؛ پس از ۳۵ سال چشم انتظاری
🐴 یگان قاطریزه در جبهه ... حمل تیربار تک لول ۱۴/۵ میلیمتری با قاطر این تیربار علیه اهداف هوایی و زمینی مورد استفاده قرار می گیرد. 💠
تو در قنوت عشـق ؛ چه خواندی که برگزیده شدی؟ نفر اول از راست سردار بی‌سر مدافع حرم 💠
دستگیری ز گدا گردن هر ارباب است ؛ کار ما دست تو آقاست "اباعبدالله" 💠
فرزند دبیرکل حزب‌الله در سالروز شهادت برادرش در مصاحبه‌ای به تمجید از او پرداخت و گفت: شهید «سیدهادی» شخصیتی کاریزماتیک داشت که آن را از پدرش(دبیرکل حزب‌الله) ارث برده بود... مشروح خبر در Www.shahidnews.com
🔻هیئت عزاداری شباب المقاومة برگزار میکند: 🔷اولین بزرگداشت شهید هادی نصرالله؛ فرزند دبیرکل حزب الله لبنان با حضور خانواده سید حسن نصرالله 🔶پس از گذشت حدود بیست و دو سال از شهادت شهید هادی نصرالله؛ فرزند دبیرکل حزب الله لبنان، اولین مراسم گرامیداشت این شهید والامقام با حضور خانواده سید حسن نصرالله برگزار می گردد. 🔷سخنران: حجت الاسلام علیرضا پناهیان 🔶مداح: حاج مهدی رسولی 🔻قم، گلزار شهدا، مجتمع امام خمینی(ره)، هشتم مهرماه ۹۸،
⚡ لوح | ملت ما زیر خیمه حسین‌بن‌علی (علیه‌السلام) راهش را ادامه می‌دهد ▫️ رهبرانقلاب، صبح امروز: وقتی محرّم فرا میرسد، امواج عظیم مردمی به سمت خیمه‌ی حسین‌بن‌علی (علیه السّلام) حرکت میکنند؛ اغلب هم جوان؛ البتّه میانسال و پیرمرد هم الحمدﷲ هستند، امّا جوانها، همانهایی که آماج حملات دشمنند [بیشترند]. اینها خیلی معنای مهمّی دارد؛ این نشان‌دهنده‌ی این است که ملّت ما در زیر خیمه‌ی حسین‌بن‌علی (علیه السّلام) یک راهی را دارد ادامه میدهد. 💢
شهیدوالامقام،حسن‌رنجبر🌹 __ قطارِ قم اهواز پاييز ١٣٦٢ بنده شهيد حسن رنجبر. قطار جنگ خيلي سريع حركت كرد. قطاري با ايستگاه هاي آسماني. هر كدام از رفقايم در يك ايستگاه پياده شدند. يكي، ايستگاه بدر. يكي، ايستگاه خيبر. يكي، كربلاي ٤. يكي، والفجر ٨. بعضي هم مثل من به خودشان آمدند ديدند، قطار به ايستگاه آخر رسيد و سوت كشيد. اين عكس چند ماه قبل از شهادت حسن است. نيمه شب در راهروي قطار مي گشت و به رفقايش سر مي زد. كنار من ايستاد و عكس انداختيم. عكسي كه با ديدنش، به روزهاي جنگ مي روم.
دو گروه از مردان هیچگاه به زندگی عادی بر نخواهند گشت. آنان که به رفته‌اند و آنان که شده‌اند‌ ابتدا به جنگ رفتند و سپس عاشق شدند.
به سینه‌های محبان سلام بایـــــد داد کہ قلب گریه ڪنان بارگاه معشوق است
از شهدا بخواه ... تا دستت را بگیرند عکاس : احسان رجبی ۲۷حضرت‌رسولﷺ 💠
اهل بلا که باشی زیباتر می‌شوی با این سربند ... منطقه عملیاتی جبهه جنوب عکاس : محمود بدرفر 💠
به مزارم بنویسید که عاشق بوده است از جهانی به خـدا مانده و فارغ بوده است ننویسید زنام و زنشان، این همه‌ام بنویسید غلام پسر فاطمه (س) است به یاد بسیجی باصفا کبوتر خونین بال حضرت سیدالشهداء (حُر) ۲ @
🕊🍂🕊🍂🕊🍂 خط ولایت فقیه را بگیرید که نجات در آن است و اگر لایق شهادت شدم و بنا شد تصویری از من منتشر کنید این عکس را منتشر کنید و این جمله را کنار تصویرم بنویسید: ✨یا محسن قد اتاک المسیء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی. (ای خدایی که به بندگان احسان می‌کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده‌ای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی‌هایی که می‌دانی از من سر زده بگذر)
و اینگونه بود که راه کربلا باز شد ... شهدا ! تا قیامت مدیون شما هستیم!! خودتان دعا کنید شرمنده تان نشویم ... @ ِ
هوا خوب یا بد چه فرقی دارد ما اندر هوایتــــــــ نفس می کشیمـــــــــ ... اباعبدالله‌‌‌‌‌ ِ
نقش سربند سرش ثــارالله ست یعنی که سـرش نذرِ اباعبدالله ست ... ۱۳۶۷ 💠
اگر آیندگان پرسیدند که چرا به جبهه رفتم و شهید شدم ؛ بگویید: من از آموزگاری چون حسین(ع) در سرزمینی چون کربلا و در زمانی چون‌عاشورا ، درس عشق و شهادت و آزاد مردی گرفته‌ام و معلم به من گفت : «انی لا اری الموت الا السعادة و الحیوة مع الضالمین الا...» مرگ برای من چیزی جز شهادت و افتخار و زندگی با ظالمین جز خواری و ذلت نیست. طلبه مجاهد و عارف متولد روستای قناتغستان کرمان شهادت : ۱۷ سالگی ۲۲ بهمن ۱۳۶۴ فاو ؛ عملیات والفجر ۸
حبّ « حسين » سرّالاسرار شهداست اگر صراط مستقیم می‌جویی بیا ، از این مستقیم‌تر راهی وجود ندارد حُـبّ حسین علیه‌السـلام " شهید آوینی " ۸ ۱۳۶۴ 💠
👆خاکریز خاطرات ۱۵۹ 🌸 شهيد کلاهدوز از خرید چه چیزی برآشفته شد؟ 🇮🇷
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹 🌹 🌹 شما را توصيه مي كنم که به ياد خداوند متعال باشید و توجه به عالم قبر و قيامت داشته باشيد . انسان نبايد در پيشگاه خداوند خود را به چيزهايي كه اصلاً ارزش ندارد وابسته كند ، انسان مقامي بالاتر از اين امور مادي دنيا دارد كه نبايد سرگرم اينها بشود و به قول امام عزيزمان ما بايد تقوي را پيشه خود كنيم و توجه به عالم آخرت داشته باشيم . 🕊 🕊 🌹 🌹 ✋ ✋ 🌺 🌺 🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹 🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹
آقا حامد سال ها تو هیئت فاطمیه (س) طالقانی تبریز به عزاداری مشغول بود. وقتی ایام محرم می شد یکی از چرخ های مخصوص حمل باندها رو برای خودش بر میداشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده می‌گرفت. با عشق و علاقه خاصی هم این کار رو انجام می داد. وقتی عاشورا می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار میدادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن... تا کار شستن دیگ ها رو شروع کنه... با گریه و حال عجیبی شروع به کار می کرد... بهش میگفتن آقا حامد شما افسری و همه میشناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن. می گفت: "اینجا یه جایی هست که اگه سردارم باشی باید شکسته شوی تا بزرگ بشی" و همینطور می گفت: "شفا تو آخر مجلسه، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها حاجتم رو خواهم گرفت" که بالاخره این طور هم شد. 🌹🏴🌹
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹 🌹 🌹 ای مردم این را بدانید که رسالت خون شهیدان به دوش شماست و ادامه دهنده‌ی راه‌شان هستید . مردم بروید و با نشاط گرفتن از قرآن و دستورات پیامبران و یا شهیدان و معلولین و با رهنمودهای امامان ، این رسالت اصیل را به ثمر برسانید که در این ره باید خون‌های فراوان ریخته شود . 🕊 🕊 🌹 🌹 ✋ ✋ 🌺 🌺 🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹 🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹
🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ایشان روز خواستگاری خیلی ساکت بود و بیشتر من حرف می‌زدم. آقا مهدی فقط گاهی می‌گفت من هم با این حرف موافق هستم! اما بیشتر تأکیدش روی مسئله حجاب بود و می‌گفت دوست ندارم کسی که به عنوان شریک زندگی قرار می‌دهم، شلوار جین و کفش سفید پایش کند و روی اینطور مسائل خیلی حساس بود. وقتی دیدیم در خیلی از مسائل طرز فکر مشترکی داریم، مانعی برای این وصلت ندیدیم و کمی بعد همسر و همراه هم شدیم.
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 بهش می گفتن امّ الشهدا آخه سه تا از بچه هاش و یه برادر و یه دامادش رو برای اسلام داده بود هیچ وقت عصبانے ندیدیمش جز یه بار اونم یه روز عصر بود که همگی توی حیاط نشسته بودیم مامان از خستگی خوابش برد ما هم بے سر و صدا آماده شدیم که برای نماز مغرب بریم مسجد وقتے داشتیم از دَر می رفتیم بیرون ، پا شد و خیلی بلند « استغرالله » و « لا اله الا الله» گفت و با عصبانیت پرسید: پس چرا بیدارم نکردین؟ گفتیم:آخه خسته بودی ما هم دلمون نیومد بیدارت کنیم ! همونطور که داشت وضو می گرفت گفت : من همه زندگیم به نماز اول وقته نمی خوام باشم تا حالا به هیچ دلیلی نماز اول وقت رو ترک نکردم 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹