eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.4هزار عکس
11.2هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
همسر شهید محمد صفری پس از ۳۸ سال بی‌خبری از شوهر شهیدش، به همت خانواده شهید همجوار مزار همسرش و یکی از همرزمان این شهید، مزار همسر خود را پیدا کرد و صبح دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸ از رشت به تهران آمد و بر سر مزار همسر شهیدش حاضر شد. همسر این شهید که در طول این سال‌ها گمان می‌کرد «محمد صفری» مفقود‌الاثر شده است، صبح امروز بعد از سال‌ها انتظار برای اولین‌بار مزار شوهر شهیدش را زیارت کرد. پیکر مطهر شهید محمد صفری که در سال ۱۳۶۰ به شهادت رسید، در قطعه ۲۴ بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شده بود.
: «برای بهترین‌دوستان خود دعای‌ِشهادت کنید» هرچند که خیلی‌از افراد می‌گویند: خدانکند این چه حرف‌هایی است که می‌زنید؟ چرا دعای مُردن می‌کنید برای هم؟  اما آنها غافلند از اینکه شهادت، مردن نیست. شهادت زنده ماندن ابدی است ،جاودانگیست و چه بهتر از جاودانه شدن؟
عهدی که بعد از شهادت بجا آورد... همسر شهید : شب پیش از مراسم خواب دیدم، حجت بدون آن‌که صحبتی کند به خانه آمد و یک تابلوفرش به دیوار منزل نصب کرد. روز بعد در مراسم همان تابلوفرشی را که خوابش را دیده بودم هدیه دادند. با چشمان بارانی گفتم «دقیقا همین تابلو را شب گذشته، همسرم در خواب به دیوار منزل‌مان نصب کرد و رفت.»
من پیر شدم، دیر رسیدی، خبری نیست مانند من آسیــمه سر و دربـدری نیست بسیار برای تـو نـوشتم غم خود را بسیار مرا نامه، ولی نامه بری نیست یک عمر قفس بست مسیر نفسم را حالا که دری هست مرا بال و پری نیست حالا کـه مقدر شده آرام بگیرم سیلاب مرا بـرده و از مـن اثری نیست بگذار که درها همگی بسته بـمانـنـد وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست بگذار تبر بـر کمر شاخه بکوبد وقتی که بهار آمد و او را ثمری نیست تلخ است مرا بودن و تلـخ است مرا عمر در شهر به جز مرگ متـاع دگری نیست
دنيا و هرچه بود به دنيا نهاد و رفت ... 📲
خدایا معبودا! فقط در لباس ، میتوانم در درگاهـت حضور یابم بہ جز این هـرگز؛ ڪہ شرمنده ام و رسوا . . . 🌷 تاریخ ولادت: ۱۳۳۷/۱۱/۰۱ محل ولادت: بهبهان_خوزستان تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۱۱/۱ محل شـهادت: فڪه 🕊🕊
ایستاده‌اید .. بہ استــــوارے نـــخل‌هاے ســـــربلند ... 🕊🕊
خونین ورق، کتاب عشق‌ش دیدم پاکیزه تر از گلاب عشق‌‌ش دیدم هنگام عروج، سر از خاک به عرش بی تاب تر از شهاب عشق‌ش دیدم پ.ن: معاون گردان حبیب بن مظاهر، لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) بعد از سرکشی به کمین آفندی فاو که به هفت تپه معروف بود، بر زمین افتاد و چون بدنش را نمی شد عقب آورد، عکس گرفتند و بعد از چند روز پیکر مطهرش را به عقب آوردند... : فاو، والفجر ۸
همیشه بعد از نماز صبح با حال و هوای خاصی دو رکعت نماز می خوند. نماز مستحبی زیاد می خوند، اما به این دو رکعت خیلی مقیّد بود. وقتی پرسیدم این نماز چیه؟ اول از جواب دادن طفره رفت. اصرار که کردم، گفت: اگر قول بدی تو هم بخونی میگم. قول دادم و گفت: "من هر روز این دو رکعت نماز رو می خونم به نیت سلامتی و ظهور امام زمان علیه السلام...."
"شلمچہ،فروردین ١٣٨٢" مادر شہید، سالها پس از پایان جنگ بہ محل شہادت پسرش آمده است با پلاڪی آویخته بر گردنش ِ
ما نرده‌های نیستیم که با چند تکان بشکنیم.... ما بچه‌های انقلاب هستیم. فرزندان دیگر شما... یادگاران ... وارثان ...
َتی_حَلَّتْ_بِفِناَّئِکَ_عَلَیْکَ_مِنّی_سَلامُ_اللَّهِ_اَبَداً_ما_بَقیتُ_وَ_بَقِیَ_اللَّیْلُ_وَ_النَّهارُ_وَ_لاجَعَلَهُ_اللَّهُ_آخِرَ_الْعَهْدِ_مِنّی_لِزِیارَتِکُمْ ُ_عَلَیکُم_یَا_اَصفِیَآءَ_اللهِ_وَ_اَوِدّآئَهُ_اَلسَلامُ_عَلَیکُم_یا_اَنصَارَ_دینِ_اللهِ_اَلسَلامُ_عَلَیکُم_یا_اَنصارَ_رَسُولِ_اللهِ_اَلسَلامُ_عَلَیکُم_یا_اَنصارَ_اَمیرِالمُومِنینَ_اَلسَّلامُ_عَلَیکُم_یا_اَنصارَ_فاطِمَةَ_سَیِّدَةِ_نِسآءِ_العالَمینَ_اَلسَّلامُ_عَلَیکُم_یا_اَنصارَ_اَبیمُحَمَّدٍ_الحَسَنِ_بنِ_عَلِیٍّ_الوَلِیِّ_النّاصِحِ_اَلسَّلامُ_عَلَیکُم_یا_اَنصارَ_اَبیعَبدِ_اللهِ_بِاَبی_اَنتُم_وَ_اُمّی_طِبتُم_وَ_طابَتِ_الاَرضُ_الَّتی_فیها_دُفِنتُم_وَ_فُزتُم_فَوزًا_عَظیمًا_فَیا_لَیتَنی_کُنتُ_مَعَکُم_فَاَفُوزَمَعَکُم
🔹آن روز از پدر خداحافظی کرد .از دیگر اهل خانواده حلالیت طلببید بعد ساکش را برداشت و درحالی که دستش را توی دست من گذاشته بود، قبل از رفتن ، هدیه ای را که برای خانواده خریده بود به آنها داد آنگاه نگاهش را به من دوخت و گفت : «مادر حلالم کن . آنجوری که دلم می خواست نتوانستم در خدمتت باشم . » 🔸دست در گردنش انداختم و گفتم : «خدمت امام زمان باشی .»از خانه که بیرون رفتیم ، مقابل در حیاط از زیر قرآن سه بار رد شد و بوسه بر کلام ا.. زد . وقتی می خواستم آب را پشت سرش بپاشم ، برگشت، نگاهش را به نگاهم دوخت و بعد خم شد بوسه بر دستم زد . بلند شد چند قدمی از من دور شد . 🔸همینکه می خواستم آب را بپاشم ، باز آمد و بوسه بر دستم زد. این کار را سه بار تکرار کرد . گفت : «ببخش مادر . مرا ببخش ، حلالم کن » 🔹وقتی برای آخرین بار چند قدمی از من دور شد . کاسه آب را در مسیر قدم هایش پاشیدم . برگشت لبخندی زد و دستی تکان داد. ✍ به روایت مادربزرگوارشهید 🌷
💠امام خمینی(ره) : 🍃🌸امروز ضد انقلاب کسی است که آن کاری که مشغول هست، در آن کار کند، در آن کار کند یا وادار کند اشخاصی را که آنها کنند، از زیر بار شانه خالی کنند ؛که این ضربه‌ای است به کشور خودشان.
🔸نجفی دوباره به "قتل عمد" محکوم شد. 👉https://www.irinn.ir/fa/news/752370
فرزند پروری تربیت صحیح فرزند در خانواده های پرجمعیت
مبهـوتم از دوام سپرهای عشــق تان کہ اینگونہ درکشاکش سنگ ایستاده اید آهستـہ تر کہ ما بہ شما اقتـدا کنیم ای تڪ سوارها کہ بہ ظاهر پیاده اید 🌷 🕊🕊
✍ من دنیا را طلاق دادم! خداے بزرگ مرا در آتش عشق سوزاند ... مقیاسها و معیارهای جدید بر دلم گذاشت و خواستہ هاے عادی ، مادی و شخصے در نظرم حذف شد و روزگاری گذشت کہ دنیا ومافیها را سه طلاقہ کردم و از همه چیز خود گذشتم. ازهمہ چیز گذشتم و با آغوش باز بہ استقبال مرگ رفتم واین شاید مهمترین و اساسے ترین پایہ پیروزی من دراین امتحان سخت باشد.. 🌷 🕊🕊
💠🍃💠🍃💠 صبحى كہ ... طلوعش بدمد با نفس تــو ... آن صبح ببالم بـہ خود و بختِ خوشِ خود ... 🌹شهید مهدی حسین پور🍃🍃
💠🍃💠🍃💠 ° نعمتی ست ، داشتنت ادبيات چه كهنه می شود در وصف تو! كلمه ها بلد نيستند تو را بگويند، اما خيالي نيست، من بی سواد می شوم وقتی حرفِ توست....
🔴 باند دریافت ارز دولتی متلاشی شد سازمان اطلاعات سپاه عاشورا : 🔹پاسداران گمنام امام زمان (عج) سپاه استان آذربایجان شرقی، باندی را که با ایجاد شرکت‌های صوری و اخذ وکالت شرکت‌ها، مبادرت به دریافت ارز دولتی می‌کرد را شناسایی و دستگیر کردند. 🔹 متهم اصلی این پرونده با شراکت یکی از اتباع کشور ترکیه و همکاری برخی از کارکنان و مسئولان در شبکه بانکی کشور، نفوذ و پس از دریافت ارز دولتی از طریق صرافی خود نسبت به خارج نمودن ارز‌های دریافتی از کشور اقدام می‌کرد.
💠 اعتقاد شهید صیادشیرازی به ولایتِ امام خامنه‌ای (مدظله العالی). 🔹 یڪ روز صبح رفته بودم به ملاقاتِ ؛ عصر ڪه رفتم محل ڪار، آقای صیادشیرازی پرسید: ڪجا بودی؟ گفتم: خدمتِ حضرت آقا بودیم، تا این را گفتم، آقای صیاد شیرازی از جای خود بلند شد و آمد پیشانی مرا بوسید♥️ 🔸 با تعجب پرسیدم: اتفاقی افتاده⁉️ ایشان گفتند: این پیشانی بوسیدن دارد، تو امروز از من به ولایت نزدیڪتر بودی💞 🌹🍃🌹🍃
🔸 همیشه میگفت:من پیرو خط هستم ، آقا اگر دستور به سکوت بدن من سکوت میکنم 🔹 اگر دستور به جهاد بده هر جای دنیا باشه، من برای جهاد میرم همیشه تو زندگی حرفهای آقا رو در نظر بگیرید. 🌹🍃🌹🍃