eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.5هزار دنبال‌کننده
80.7هزار عکس
15.8هزار ویدیو
201 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹هر مرتبه که داود می‌خواست به جبهه برود من ساکش را پر می‌کردم. خوراکی و پول زیادی هم به داود می‌دادم. داود هم پول‌ها را برای جبهه و رزمنده‌ها خرج می‌کرد. 🔸داود برایم تعریف می‌کرد من صبح‌ها بدون اینکه رزمنده‌ها متوجه شوند شیر تهیه می‌کردم و می‌جوشاندم و بعد خودم می‌رفتم می‌خوابیدم. بچه‌ها که از خواب بیدار می‌شدند با یک قابلمه شیر جوشیده و آماده مواجه می‌شدند. 🔹برای همه‌شان سؤال شده بود چه کسی این کار را می‌کند؟ با هم شوخی می‌کردند و می‌گفتند احتمال زیاد امام زمان (عج) این کار را می‌کند، اما کمی بعد یکی از بچه‌ها که تا نیمه‌های شب بیدار مانده و کشیک کشیده بود، بدون اینکه من متوجه شوم به دنبال من تا روستایی که برای تهیه شیر به آنجا رفته بودم آمده و متوجه شده بود که آماده کردن شیر کار من است. صبح زود بچه‌ها را بیدار کرده و گفته بود بلند شوید من مچ امام زمانی که شیر را آماده می‌کرد گرفتم. ✍به روایت مادربزرگوارشهید 🌷
❂○° °○❂ من در هر لحظه از ابعاد زندگيم افتخار مي‌كردم كه يك نفر خدمتگزار كشور اسلامي هستم و افتخار مي‌كردم يك زمان، طبق قانون قرآن و اسلام به رهبري امام خميني در عصر حاضر زندگي مي‌كردم. اي جوانان،‌ اي سربازان امام زمان (عج) و اي ملت شريف ايران، قدر اين كشور اسلامي را بدانيد و جديت كنيد و نگذاريد اين جمهوري اسلامي به دست چند نفر از قلدران كه همچون گذشته به وطن عزيزمان ايران تجاوز كرده بودند، بيافتد. اي ملت فداكار ايران، اين جمهوري اسلامي آسان به دست شما ملت نرسيده، قدر آن را بدانيد. 📎فرماندهٔ گردان‌المهدی لشگر۳۱عاشورا 🌷 ولادت : ۱۳۳۴/۱/۹ گرمی ، اردبیل شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۶ کانال ماهی ، عملیات کربلای۵
زﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﻲ ﮔﺮدانﺑﻼل‌ را به او اﺑﻼغ ﻛﺮدﻧﺪ، ازﺣﺎجﻫﻤﺖ ﭘﺮﺳﻴﺪ : اﺳﻢﮔﺮدان ﭼﻴﺴﺖ؟؟ ﺣﺎجﻫﻤﺖ ﮔﻔﺖ:ﮔﺮدان ﺑﻼلﺣﺒﺸﻲ. ﭘﺲاز ﻣﻜﺜﻲﻛﻮﺗﺎه، ﻣﺤﻤﺪﻛﺎﻇﻢ ﮔﻔﺖ:ﭼﻪ اﺳﻢ زﻳﺒﺎﻳﻲ! ﺑﻼل ﺳﻴﺎه ﺑﻮد ﻣﻦ ﻫﻢ ﺳﻴﺎهﭼﺮده‌ام؛ وﻟﻲ آﻳﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻣﻲﺗﻮاﻧﻢ زﻳﺮﺑﺎران ﺗﻴﺮﻫﺎ و ﺗﺮﻛﺶﻫﺎ ﻣﺜل بلال اﺣﺪَاﺣﺪ ﺑﮕﻮﻳﻢ. 📎فرماندهٔ گردان بلال لشگر۲۷محمدرسول‌الله (ص) 🌷 ولادت : ۱۳۴۲/۱/۹ تهران شهادت : ۱۳۶۱/۷/۱۵ سومار
چه خوبست که زندگیمان را با قرآن تطبیق دهیم، قرآنی که از جانب پروردگار و خالق رئوف است، هر طور که او خواست، همانطور شویم و هر چه رضای او بود همان را انجام دهیم. اگر گفت بجنگید با کافران، ما هم بجنگیم، اگر گفت برای پایداری دین اسلام بمیرید و با خون خود آنرا استحکام بخشید، ما هم بمیریم البته نه در بستر بلکه در میدان جنگ با کفر، و اگر گفت بر این کشته شدنها صبر کنید که عروج در همین است، ما هم صبر کنیم و … خدایا به ما راضی بودن به رضای خودت را عطا بفرما و امید ما را تنها به رحمت خودت معطوف بدار و قرب خودت را شامل حال ما بگردان که جز این هدف هر هدفی فانی است... 🌷 ولادت : ۱۳۴۹/۱/۱۲ تهران شهادت : ۱۳۶۶/۱۱/۱۲ ماووت‌عراق
✒️ 🔹زنگ زده بود که نمی تواند بیاید دنبالم .باید منطقه می ماند. خیلی دلم تنگ شده بود. آن قدر اصرار کردم تا قبول کردخودم بروم.من هم بلیت گرفتم و با اتوبوس رفتم اسلام آباد. 🔸کف آشپزخانه تمیز شده بود.همه‌ی میوه های فصل توی یخچال بود؛توی ظرفهای ملامین چیده بودشان .کباب هم آماده بود روی اجاق ،بالای یخچال یک عکس از خودش گذاشته بود ،بایک نامه . 🔹وقتی می آمد خانه ،خانه من دیگر حق نداشتم کار کنم .بچه را عوض می کرد .شیر براش درست میکرد سفره را می انداخت و جمع می کرد .پا به پای من می نشست لباسها را می شست ،پهن میکرد،خشک می کرد وجمع می کرد. 🔸آن‌قدر محبت به پای زندگی می‌ریخت که همیشه به‌ش می‌گفتم «درسته کم می‌آی خونه، ولی من تا محبت‌های تو رو جمع کنم، برای یک ماه دیگه وقت دارم.» نگاهم می‌کرد و می‌گفت «تو بیش‌تر از اینا به گردن من حق داری.» یک بار هم گفت «من زودتر از جنگ تموم می‌شم. وگرنه، بعد از جنگ به تو نشون می‌دادم تموم این روزها رو چه‌طور جبران می‌کنم.» ✍به روایت همسربزرگوارشهید 📎فرماندهٔ دلاورلشگر۲۷محمدرسول‌الله(ص) 🌷 ولادت : ۱۳۳۴/۱/۱۲ شهرضا ، اصفهان شهادت :۱۳۶۲/۱۲/۱۷ جزیرهٔ مجنون ، عملیات خیبر
1- ابتدا سعی نمایید در مسجد کاملا سعی و هدفتان رضای خدا باشد نه تبلیغ اسم و شخص. در ادامه این راه سعی و کوشش نمایید و سعی کنید سربازان با وفایی برای حسین (ع) و امام زمان (ع) باشید و هم بسازید و هم تربیت نمایید که تربیت حسینی مسئله مهمی و بدنبال آن خودسازی است. 2- در برخوردهایتان اخلاق اسلامی و در انجام اعمالتان خدا و در قضاوتهایتان گذشت را سرلوحه قرار دهید و همواره در یادگیری مسائل اسلامی کوشا باشید، از هم و از خطاهای هم بگذرید تا خداوند در روز قیامت از خطاهای شما بگذرد. 3- مبادا در برخوردهایتان با زیردستان ،هوای نفس و قدرت جلوی چشمانتان را بگیرد که با این کار عذاب دنیا و آخرت را برای خود می خرید و خداوند را از خود ناراضی می نمایید و از ریا و عجب که دام خطرناک شیطان که دشمن خلوص است پرهیز نمایید که خداوند فقط و فقط بنده خالص را خریداری می کند. 4- به مادیات و مسائل دنیوی پشت پا بزنید که دنیا جای راحتی نیست و در راه خدا از هیچ چیز نهراسید که عاقبت و نهایت آن شهادت است. 5- مبادا مال و منال دنیا شما را فریب دهد. چشمان دل خویش را باز نمایید و جانان را بیابید و بسوی وی بشتابید. 📎پیک لشگر ۲۷محمدرسول‌الله (ص) 🌷 ولادت : ۱۳۴۰/۱/۱۴ پاریز ، سیرجان ، کرمان شهادت : ۱۳۶۷/۳/۹جراحات ناشی ازمنطقهٔ عملیاتی شاخ شمیران
🔹مهدی توی وصیتنامه اش نوشته بود : رسیـدن به سن سی سال برایـم ننگ است. آخرین بار که از سوریه برگشت با هم رفتیم مشهـد. بعد از زیارت دیدم مهدی کنار سقاخونه ایستاده میخنده...ازش پرسیدم : چیـه مادر چرا می خنـدی؟؟؟ 🔸گفت : مادر، امضای شهادتم رو امروز از امام رضا(علیه السلام) گرفتم... بهش گفتم : اگه تو شهید بشے من دیگه ڪسی رو ندارم. مهدی دستش رو به آسمون ڪرد و گفت : مادر خداهست... 🌷
داود در میان بچه های من یک چیز دیگری بود ، داود آنقدر به خدا نزدیک بود و در زمان نوجوانی او شبی، خواب دیدم در عالم رویا سیدی نورانی، به من گفت این داود تو به دنیا ماندنی نیست و به زودی پر خواهد کشید وبه همین علت ترس از دست دادن او همیشه قلبم را می آزرد." ✍به روایت مادربزرگوارشهید ❂○° °○❂ خداوندا شرمنده‌ام نساز در روز قیامت و به آتشم نیفکن که طاقت هیچ کدام را ندارم پس خداوندا تو خود یاریم کن تا خود را بسازم و در جهاد با نفس پیروز گردم پروردگارا مسلمان از دنیا بروم ، خداوندا تمام بندگانت را توفیق ده و تعذیب اسلامی عنایت فرما. اگر من از میان شما رفتم ناراحت نباشید در راه به پا ماندن اسلام اگر همه مردم هم بمیرند باز هم کم است تا چه رسد قطره‌ای از این اقیانوس بیکران با صبر پولادین خود بر دهان یاوه گویان ضد اسلام بکوبید... 📎فرماندهٔ گردان‌ویژهٔ‌لشگر قدس گیلان 🌷 ولادت : ۱۳۴۱/۱/۱۵ منجیل ، گیلان شهادت : ۱۳۶۱/۲/۱۹ خرمشهر ، عملیات بیت‌المقدس
🔹تازه رسیده بودم به قرارگاه و می‌خواستم حاج احمد را ببینم. همینطور که داشتم می‌رفتم، صحنۀ عجیبی دیدم درآن هوای گرم و در آن موقع از ظهر ،که تمامی نیروها از شدت گرما داخل سنگر و‌یا خواب بودند، حاج احمد کنار تانکر آب نشسته بود و باعشق، ظرف های ناهار بچه های قرارگاه را می‌شست. 🔸گفتم شاید حاج احمد نباشد، اما وقتی جلوتر رفتم، دیدم خود اوست آدمی مثل حاج احمد با آن همه برو بیا و فرماندهی تیپ و مسئول قرارگاه تاکتیکی، بیاید و کنار تانکر آب، بشقاب های نیروهایش را بشوید. فوری دوربینم را آماده کردم و خیلی سریع، قبل از اینکه متوجه شود از او در آن حالت عکس گرفتم. 🖊 🌷حاج احمد در یکی از عملیات ها زخمی شده بود و یکی از پاهایش هم در گچ بود. او هر روز بین ساعت ۱۱ تا ۱۲ برای تعویض پانسمان به بیمارستان می آمد، اما یک روز نیامد و از آنجا که بسیار دقیق و مقرراتی بود، این غیبتش موجب نگرانی همه شد. 🌷با پیگیری و پرس و جوی فراوان يكي از رزمندگان گفت: «حاج احمد از صبح تا عصر در حمام بوده است.» خطاب به رزمنده گفتیم: «او نباید آن قدر در حمام بماند؛ ممکن است گچ پایش نم بكشد.» 🌷سراسیمه به حمام رفتیم و صحنه عجیبی را مشاهده کردیم. گچ پای حاج احمد كاملا سالم بود اما از انگشتانش خون می چكيد! حاج احمد در حال شستن لباس همه رزمندگانش بود، وقتی علت را پرسیدیم در جواب گفت: «حواسم به گچ پایم بود، چون كه بیت المال است.» 📎فرماندهٔ دلاور لشگر۲۷ محمدرسول‌الله(ص) 🌷 ولادت : ۱۳۳۲/۱/۱۵ تهران شهادت : ۱۳۶۱/۴/۱۴ لبنان
نگاه وسیع و با نفوذی نسبت به پدیده های پیرامون داشت.هر چیزی که اتفاق می افتاد، در پس آن مصلحت خاصی را می دید.مثلاً حتی اگر عقرب هم نیشش می زد،بانگاه مثبت به این اتفاق می نگریست،می گفت حتماً مصلحتی بوده است.حتماً سودی برای ما داشته است.اگر هم نعمتی هم به او می رسید ،خدا را بسیار سپاس می گفت.رفتارش به گونه ای بود که آدم احساس می کرد او حتی با اشیاء هم حرف می زند.عقیده اش این بود که اشیاء فقط زبان ندارند اگر زبان داشتند تسبیح آنان را نسبت به ذات پروردگار می شنیدیم.شهید عادلی واقعاً به این مسأله ایمان داشت و همیشه از زبان اشیاء می گفت:« با شما نامحرمان ما خاموشیم». 🌷 ولادت : ۱۳۴۳/۱/۱۶ رشت ، گیلان شهادت : ۱۳۶۵/۶/۶ حاج‌عمران ، عملیات کربلای ۲
بسیارخوش اخلاق ، دست و دلباز ، مهربان و غیرتی بود نماز اول وقت و مداومت در زیارت عاشورا بعد از نماز صبح را هیچگاه ترک نکرد. همیشه در کارهای منزل کمکم می‌کرد، ظرف می‌شست، از بچه‌ها نگهداری می‌کرد و همیشه یار و غمخوار بود. 🌷
از وقتی جنگ سوریه شروع شد، خیلی ناراحت بود که نرفته است. می‌گفت: نمی‌دانی چقدر جنگیدن در آنجا سخت است. اما ما نشسته‌ایم این جا و اسممان را شیعه گذاشته‌ایم. هیچ کاری نمی‌کنیم. وقتی از رفتنش ابراز نارضایتی می‌کردم، می‌گفت: پس جواب حضرت زینب(س) را خودت بده. وقتی می‌خواست برود و من ناراضی بودم همیشه کاری می‌کرد راضی شوم. اما سری آخر گفت: این بار اگر تو راضی نباشی، نمی‌روم. با خودم گفتم: نه از دلم می‌آید بگویم نرو، نه این که بگویم برو. اگر عمر آدم تمام شود، هر جا باشد می‌میرد؛ با تصادف، سکته و... آن وقت من هیچ وقت خودم را نمی‌بخشم که چرا نگذاشتم به آرزویش برسد. به هر حال احساس می‌کردم دفعه آخر است، اما نمی‌خواستم به خودم اجازه بدهم این حس بر من غلبه کند. وقتی که رفت، قرآن را باز کردم. آیه ۱۰۰ سوره توبه آمد: «وَالسَّابِقُونَ ألأوَّلوُنَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الأنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِىَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أعَدَّلَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرى تَحْتَهَا الأنْهارُ خالِدینَ فیها أبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیم» یعنی: «پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند و باغهایی از بهشت برای آنان فراهم ساخته، که نهرها از زیر درختانش جاری است. جاودانه در آن خواهند ماند و این است پیروزی بزرگ.»  ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 ولادت : ۱۳۶۱/۱/۲۹ تهران شهادت : ۱۳۹۴/۷/۳۰ حلب ، سوریه