🔥 جایگاه والای درد و رنج
👈 من اعتقاد دارم که خدای بزرگ انسان را به اندازه درد و رنجی که در راه خدا تحمل کرده است پاداش می دهد، و ارزش هر انسانی به اندازه درد و رنجی است که در این راه تحمل کرده است، و می بینیم که مردان خدا بیش از هر کس در زندگی خود گرفتار بلا و رنج و درد شده اند.
👈 علی بزرگ را بنگرید که خدای درد است که گویی بند بند وجودش با درد و رنج جوش خورده است.
👈 حسین را نظاره کنید که در دریایی از درد و شکنجه فرو رفت که نظیر آن در عالم دیده نشده است ، و زینب کبری را ببینید که با درد و رنج انس گرفته است
👈 درد دل آدمی را بیدار می کند، روح را صفا می دهد، غرور و خود خواهی را نابود می کند. نخوت و فراموشی را از بین می برد ، انسان را متوجه وجود خود می کند
🔥 هرچه را دوست داشتم از من گرفتی
👈 خدایا هرچه را دوست داشتم از من گرفتی، به هر چه دل بستم دلم را شکستی، به هر چیز عشق ورزیدم آنرا زائل کردی، هر کجا قلبم آرامش یافت تو مضطرب و مشوش کردی، هر وقت دلم بجایی استقرار یافت تو آواره ام کردی، هر زمان به چیزی امیدوار شدم تو امیدم را کور کردی…
👈 تا به چیزی دل نبندم، و کسی را به جای تو نپرستم و در جایی استقرار نیابم و به جای تو محبوبی و معشوقی نگیرم و جز تو به کسی دیگر و جایی دیگر و نقطه ای دیگر آرامش نیابم و فقط تو را بخوانم و تو را بخواهم و تو را پرستش کنم و تو را بجویم
🌱 شهید مصطفی چمران
👆👆
این کتابی که از شهید چمران میخونم چقدر زیبا است
👈 چقدر لذت بخشه برام مطالعه اندیشه های انسان هایی که نسبت به عالم هستی بینش توحیدی و عرفانی دارند
👈 بنده با اینکه چندین ساله کلام و فلسفه و تاریخ و تفسیر میخونم، ولی هیچ چیزی برام لذت بخش تر از نگاه توحیدی و عرفانی نیست
👈 به خاطر همین در بین کتب از همه برام لذت بخش تر، کتب حضرت امام و علامه جوادی آملی و علامه حسن زاده آملی و شهید آوینی و استاد طاهرزاده و محیی الدین ابن عربی و مولانا و آیت الله علی صفائی حائری و آیت الله صمدی آملی است
👌 چون نگاهشون به قرآن و نهج البلاغه و عالم هستی، یک نگاه و بینش عرفانی و توحیدی است
🔥 سوگند
👈 خدايا به آسمان بلندت سوگند، به عشق سوگند، به شهادت سوگند، به علي سوگند، به حسين سوگند، به روح سوگند، به بي نهايت سوگند، به نور سوگند، به درياي وسيع سوگند، به امواج روح افزا سوگند، به کوههاي سر به فلک کشيده سوگند، به شيپور جنگ سوگند، به سوز دل عاشقان سوگند، به فداييان از جان گذشته سوگند، به درد دل زجرکشيده گان سوگند، به اشک يتيمان سوگند، به آه جانسوز بيوه زنان سوگند، به تنهايي مردان بلند سوگند که من عاشق زيبائيم.
👈 چه زيباست همدرد علي شدن، زجر کشيدن، از طرف پست ترين جنايتکاران تهمت شنيدن، از طرف کينه توزان بي انصاف نفرين شنيدن،
👈 چه زيباست در کنار نخلستان هاي بلند در نيمه هاي شب، سينه داغدار را گشودن و خروشيدن و با ستارگان زيباي آسمان سخن گفتن، چه زيباست که دراين موهبت بزرگ الهي که نامش غم و درد است، شيعه تمام عيارعلي شدن
🌱 شهید مصطفی چمران
14.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نماهنگ | روایت حضرت آیتالله خامنهای از ساعات قبل از شهادت شهید باکری و مکالمه بیسیم او با شهید کاظمی، به همراه انتشار صوت آخرین مکالمه بیسیم شهید باکری و شهید کاظمی
🔹سالروز شهادت آقامهدی باکری
#دستنوشته
📜از امروز دیگر برای کشورم ارزش قائل می شوم تا زحمت شما را کسی هدر ندهد
به امید دیدار
سالگرد شهادت شهید مهدی باکری 🌱
دیر به دیر می آمد اما تا پایش را میگذاشت توی خانه بگو و بخندمان شروع میشد.
خانه مان کوچک بود؛
گاهی صدایمان میرفت طبقه ی پایین.
یک روز همسایه پایینی بهم گفت: به خدا این قدر دلم میخواد یه روز که آقا مهدی میاد خونه لای در خونه تون باز باشه، من ببینم شما دو تا زن و شوهر به هم دیگه چی می گید، اینقدر می خندید؟
منبع : یادگاران، جلد ٣
تاریخ شهادت: ۶۳/۱۲/۲۵ 🥀
⭐️یادی از سردار شهید حاج مهدی زارع⭐️
🇮🇷خودش تعريف مي کرد: در سنگر نشسته بودم و ناهار مي خوردم که يکي از بسيجي ها با عصبانيت وارد سنگر فرماندهي شد. انگار مرا نمي شناخت، گفت: مي خواهم آقاي زارع را ببينم. بهش گفتم بيا بشين برادر، فعلاً ناهار بخور بعد با هم مي رويم خدمت آقاي زارع. لقمه اول را که جويد، خشمش کم شد. پرسيدم حالا با آقاي زارع چه کار داري؟
گفت: من ديگه نمي توانم اينجا رو تحمل کنم، من بايد تسويه کنم و به خانه برگردم. کم کم مشکلاتش را از زير زبانش با لبخند کشيدم. به او گفتم: شما مي تواني هر موقع خواستي برگردي. اما مطمئن باش هيچ جاي دنيا بهتر از اين جا نيست، چون اينجا مي تواني راحت به خدا و مردم خدمت کني. خلاصه قانعش کردم که هدف کسي که به جبهه مي آيد بايد رضاي خدا باشد نه ماديات. بعد از ناهار با تعجب از من پرسيد شما آقاي زارع هستيد؟
حاج مهدي با حسي بين شوق و حسرت مي گفت: «خوش بحالش چند ماه بعد شهيد شد.»
🌹🍃🌹🍃
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
#روایت_شهدا
🔵والفجر 1 بود. من فرمانده دسته بودم، جلیل فرمانده گردان. موقعیت عجیبی داشتیم.
بیشتر نیروهای گردان مجروح بودند، همه را در یک سنگر تانک جا داده بودیم. عراقی ها با نارنجک و آتش تیربار جلو می آمدند، مثل نقل بر سر ما تیر می بارید. کسی جرأت بلند کردن سر را هم نداشت، چه رسد به اینکه بخواهد نیم خیز شود یا بایستد.
در همین زمان جلیل را دیدم، تمام قامت روبروی عراقی ها ایستاده بود. با چشم خودم، تیر هایی را که از کنار دست و سرش، حتی از بین زانوهایش عبور می کرد را می دیدم، اما جلیل ایستاده بود و خم به ابرو نمی آورد. داشت منطقه را کنترل می کرد تا راهی برای مقابله با دشمن پیدا کند.
سمت: فرمانده گردان فجر- لشکر 33 المهدی(عج)
#شهید جلیل اسلامی (آریانژاد).
#شهدای_فارس
#سالروزشهادت
🌱🌹🌱🌹🌱
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
8.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌 این روایتگری زیبا رو از دست ندید .
رزمنده ای که شرمنده ی #حاج_حسین_خرازی شد ... 💔
🍃🌷🍃🌷
⭐️یادی از سردار شهید حاج مهدی زارع⭐️
🌹آمده بود شیراز. خبر دادند حاج مهدي در جاده مرودشت با تانكري تصادف كرده. سريع خودم را به منزل ايشان رساندم. ديدم سرش باند پيچي شده و دارد مي خندد. گفتم حاجي چي شد؟
گفت: «در جاده مي رفتيم، كه ديدم تانكري با حالت غير معمول به سمت ما مي آيد، گويي راننده خواب بود برای من هم راه فراری نبود. يك لحظه به خدا گفتم: خدايا اگر من اينجا كشته شوم، روز قيامت شكايت مي كنم، چون حق من شهيد شدن در جبهه هاي حق عليه باطل است، نه مرگ این جوری.»
سكوت كرد و دوباره ادامه داد: « يك دفعه ديدم تانكر به حال عادي برگشت، اما من تعادل ماشين را از دست دادم، و ماشين از جاده خارج و واژگون شد. به خودم كه آمدم ديدم با اينكه ماشين له شده، خوشبختانه به كسي آسيب نرسيده.»
🌹🍃🌹🍃
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید