eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.4هزار عکس
11.2هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️ انا لله و انا الیه راجعون ▪️ خالق یکی از ماندگارتریـن مداحی‌های دوران دفاع مقدس « کربلا کربلا ما داریم می‌آییم » دار فانی را وداع گفت ...
. نگین گردان ... غواصها، مثل یک نگین وسط محوّطه دوره‌اش کرده بودند. یکی موهایش را شانه می‌زد؛ آن یکی نوازشش می‌ کرد. یکی دیگر خاڪ لباسش را می گرفت ؛ یڪی چشم دوخته بود صورت حاجی و همین‌طوری بی‌بهانه اشک می‌ریخت. مثل ماه می درخشید وسط جمع ؛ معرکه‌ای بود تماشایی .... بساط شوخی و خنده به راه بود. یکی از بچّه‌ها پیشانی حاجی را بوسید و پرسید: "حاجی، امشب دوست داری ترکش به کجای بدنت بخوره؟" بی‌هیچ توضیحی دست گذاشت روی پیشانی‌اش و گفت: «دوست دارم امشب یک قسمت از بدنم را در راه خدا بدهم... امام حسین (ع) در این راه سر داد ، من هم دوست‌دارم یک قسمت از سرم باشد» وقتی خبر شهادتش در کنار اروندرود پیچید؛ گفتند ترکش یک‌قسمت از سرِ حاجی را برده... فرمانده گردان۴۱۰ غواصی لشکر ۴۱ ثارالله کرمان شهادت : ۲۱ بهمن ماه ۱۳٦۴ عملیات والفجر هشت
شهیدی که دل به اروند زده بود ... جوان‌ترین فرمانده‌ گیلانی سپاه از فرماندهـان اطلاعات‌ و عملیـات لشکر ویژه ۲۵‌ کربلا و لشکر ۱۶ قدس شهید گمنـامی کـه شب و روز نمی‌ شنـاخـت همـواره زیـر آب گِل‌ آلـود و خـروشـان ارونـد یا بین نخلستان‌ هـای سوزان آبـادان و لابلای نیزارهای‌ باتلاقی‌ خوزستان به‌عنوان فرمانده تیم‌ِ ویژه ردیابی‌و شناسایی مقرِ اصلی‌ دشمن بیـدار و آگاه به نا محسوس‌ ترین شکل ممکن درحال رصد اطلاعاتی دشمـن بود و سرانجام در ۲۱ بهمن ۱۳۶۴ در فـاو عراق کنار رود ارونـد در عملیات والفجر۸ ، فاتحانه در حالیکه لباس غواصی به تن داشت بـه فیض شهـادت رسید. نفر سمت راست تصویر
شهیدی که قرارش را دشت کربلا گذاشت ... تیر خورده بـود و با پیکری زخمـی به‌همراه رفیقش سوار قایقی بودند، که دشمن قایقشان را هدف قرار داد و مجبور شدند به داخل آب بروند ، و آب خروشانِ ارونـد حجت الله را با خودش بُرد .... دوستش که شهید نشد، نقل می‌کند: که در آخریـن لحظات کـه آب داشت او را می بُرد ، دستش را بلند کـرد و فریاد زد: « دیدار ما دشت کـربلا » پیڪر مطهرش بعد از چند روز در حاشیه اروند پیدا و شناسایی شد و در گلزار ملامجدالدین شهر ساری به خاک سپرده شد... رزمنده‌ گردان‌مسلم‌بن‌عقیل(ع) لشکر ویژه ۲۵ کربـلا شهادت : ۲۳ بهمن ۱۳٦٤ عملیات والفجر هشت
رستگاری در جزیره .... پس از عملیات خیبر و شکست‌ های متعددِ رزمندگان در مناطق‌مختلف‌عملیاتی، مباحثی بر سر نحوه اداره عملیات ها در میان یگانهای سپاه تهران و ستادکل سپاه ایجاد شد، در این راستا حاج‌ کاظم از جمله فرماندهانی بود که برای ایجاد سهولت در فرماندهی جنگ و یک دستی در اداره عملیات ها، داوطلبانه از تمام مسئولیت های خود کناره گرفت و به فاصله مدت کوتاهی ، به صورت یک پاسدار بسیجی در عملیات بدر شرکت‌ کرده و در خط‌مقدم نبرد (شرق رودخانه‌دجله) به تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ شربت شهادت را نوشید و پیکر مطهرش بعداز ۱۳ سال غربت به وطن بازگشت.
«إِنَّالِلَّهِ وَإِنَّاإِلَیْهِ رَاجِعُونَ» روح بلند بانو « سکینه حورسی » جانباز شیمیایی دفاع مقدس ؛ اسوه‌ مقاومت زنان‌ و مردان مدافع‌خرمشهر از رهبران دفاع راهبردی در مقاومت ۴۵روزه و همسر جانباز سید رسول بحرالعلوم پس از سال‌ها مجاهدت و تلاش صادقانه در مسیر دفاع از دستاوردهای انقلاب اسلامی بر اثر کرونا به همرزمان شهیدش پیوست عـروج این مجاهده و اسوه‌ی زنان رزمنده را به مردم غیور خرمشهر و خانواده محترم‌شان تسلیت عرض می‌نماییم.
علی بی‌خیــال ؛ او سهمش پرواز بود ... علی جوانی بود که تمام اعضا و جوارحش را در کنترل خود داشت او دفترچه ای داشت که نامش را «طریق پرواز » گذاشته بود و اعمال روزانه خود را در انتهای روز با امتیاز مثبت و منفی مشخص می‌کرد و اینگونه به حسابرسی اعمالش می‌پرداخت و به خود تذکر می‌داد ... او از شاگردان آیت‌الله‌ حق‌شناس بود در بخشی از وصیت‌نامه‌اش آمده است : من خیلی کمتر عطر خریده‌ام زیرا هر وقت بوی عطـر می خواستم از ته دلم می‌ گفتم "حسین‌ جان" آن وقت فضا معطر می‌‌ شد.  علی در سن ۱۹سالگی در عملیات بدر به فیض شهادت رسید و در قطعه ۲۷ بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد . کتاب « علی بی‌خیال » زندگی‌نامه و خاطرات این شهید عزیز است که به همّت گروه فرهنگی‌ شهید ابراهیم‌ هادی گردآوری شده‌ است.
شهیدی که گوشت بدنش را خوردند ... حضور در کردستان ایمانی‌قوی و دلی چون شیر را می طلبید ، در اردیبهشت سال ۱۳۵۹ و در جریان عملیات آزاد سازی شهر سنندج بعد از نبردی دلاورانه، مجروح شد و توسط کومله (ضد انقلاب) به اسـارت گرفته شـد. هـمان لباس با آرمِ سپاهی که پوشیده بود ، کفایت میکرد تا خونخواران کومله تا لحظهٔ شهـادت بلاهایی بر سرش بیـاورند که بـاور این رفتارها از یک انسان بسیار سخت است
سلطان تک چرخ ! عبداله از بچه‌های خیابان۱۷شهریور تهران بود که مانند اغلب جوانان دهه‌ی شصتی ، عاشق موتورسواری و تک‌چرخ زدن در خیابان بود! ایستگاه مسجد سلمان خیابان ۱۷ شهریور، هنوز خاطرات جولان عبدالله در خیابان و تک‌ چرخ زدن‌ هایش را خـوب به یـاد دارد. او شهـره بود به این کار و دوستانـش لقبِ « سلطان تک چرخ » را به او داده بودند. اما سلطان تک‌چرخ ، با شروع جنگ ، موتور را که عشق اولش بود، کنار گذاشت و دنبال عشق بزرگتری رفت! حالا وقتش رسیده بود که در مقابل دشمن بعثی ، تک‌ چرخ بزند ..... شهادت: ۱۶ تیرماه ۱۳۶۵ عملیات کربلای یک
دلت دریا می‌نوشت ؛ و نگاهت طوفان می‌سرود ... فرمانده گردان بلال‌حبشی لشکر۷ولیعصر(عج) در عملیات کربلای۴، اولین نیروی غواص بود که از اروند گذشت و به خط دشمن زد و در همان جا آسمانی شد...
جای مهتاب به تاریکی شب‌ها تو بتاب .... فرمانده‌ تیپ یک ثارالله فرمانده تیپ الزهرا (س) فرمانده گردان زهیر لشکر ۱۰‌سیدالشهداء (ع) شهادت: ۲۵ دی ۱۳۶۶ سلیمانیه عملیات بیت المقدس ۲
بسم‌رب‌الشهداء‌والصدیقین کم شد ز جمع خسته‌ دلان یار دیگری ... «سردار جانباز حاج اسماعیل معروفی» فرمانده گردان حضرت قاسم (ع) لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه‌السلام فرمانده گردان عمار لشکر۲۷حضرت‌رسولﷺ شفا یافته‌ی دستگاه اباعبدالله‌الحسین (ع) یار و همرزم حاج احمد متوسلیان و شهیدان حاج محمدابراهیم همت، حاج کاظم رستگار احمد ساربان‌نژاد، مرتضی زارع، حسن بهمنی، بهمن نجفی و دیگر علمداران دفاع مقدس پس از تحمل سالها درد و رنج جراحات ناشی از جنگ به قافله‌ی دوستان شهیدش پیوست.
هرجا که عاشورا و کربلایی است خطی است از درس رشادتِ "عباس" "والله إن قَطَعتُمُوا یَمِینی إنّی اُحامی أبداَ عَن دینی" در عملیات «فرمانده کل‌ قوا خمینی روح‌خدا» دست راستش را از دست داد؛ این مجروحیت او را از ادامه جهاد باز نداشت و بارها به جبهه اعزام شد تا اینکه در عملیات محرم درحالیکه بیسیم‌چی لشکر۱۴ امام حسین علیه‌السلام بود دست دیگرش قطع شد و در این هنگام شاسی گوشی را با پا فشار داده و گفت: «سلام من را به حضرت امام برسانید و بگویید رزمندگان در اجرای اوامر شما کوتاهی نکردند؛ وضع ما خوب است، مهمات، غذا ، همه چیز داریم، منظورم را که می‌فهمید؟» پس از چند لحظه صدای او قطع شد و هر چه او را صدا زدند جواب نداد بعد خبر آمد که آن عزیز در همان لحظه به شهادت رسیده بود.
إِنَّالِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ شب فراق به صبح وصال انجامید ... همسر شهید اصغر وصالی فرمانده «دستمال سرخ‌ها» و عکاس باسابقه سال‌های انقلاب و دفاع مقدس به وصال یار رسید. کاظم‌زاده اولین عکاس زن جنگ بود که مهر سال۵۹ به مناطق جنگی رفت و خاطرات بسیاری از حضور رزمندگان و فرماندهان در مناطق جنگی ثبت کرد.
🥀 چفیه خونی عملیات بیت‌المقدس تمام شد خبر داشتم شهید شده.... به‌دنبال جنازه‌اش گشتم و پیدایش کردم. چفیه خونی دور گردنش بود. ترکش به فک و صورتش خورده بود. حرف‌هایش چند دقیقه قبل از خداحافظی یادم آمد و بی‌اختیار اشک‌هایم سرازیر شد... علی چفیه‌اش را پهن کرد. نان و غذایمان را گذاشتیم روی آن لقمه اول و دوم را برداشتیم که یکی از بچه‌ها آمد و گفت: «علی! بلند شو بریم.» علی غذایش را گذاشت و سریع بلند شد. انگار دنبال چیزی بود که گفتم: «چفیه‌ات رو لازم داری؟ اشکالی نداره، بیا چفیه من رو بگیر.» راضی نشد. اصرار کردم با دلخوری گفت: « واسه چی اصرار می‌کنی؟! اگه من شهیدشم، چفیه‌ات خونی میشه، نمی‌تونم بهت پس بدم.» ازش دلگیر شدم. از پشت، سرم را گرفت و گردنم را بوسید. گفت:«خداحافظ رفیق!» در نورد اهواز ماندیم و او رفت .... (به نقل از هم‌رزم شهید، علی بابایی)
خواننده اُپرایی که فرمانده میدان‌های نبرد شد! سال ۱۳۳۹ در تهران متولد شد. قاری و حافظ قرآن بود اما در عین حال فعالیت‌های هنری مختلفی داشت. کارش را با اُپرا آغاز کرد، اما به توصیه پدر هنر را به خدمت انقلاب آورد. در رادیو و تلویزیون برنامه‌ های مانند "ایران در جنگ" ، "رویدادهای جبهه" و "سپاه پاسداران انقلاب اسلامی" را کارگردانی کرد . گاهی هم دست به قلم می‌شد و شعر می‌سرود. معروف‌ترین اثر او هم شعر معروف «روح منی خمینی، بت‌شکنی خمینی» است که خیلی‌ها شاعر آن را نمی‌شناسند. ساخت سرود (شعر، آهنگ، تنظیم) از جمله سرودهای «اتحاد»، «مادر من کو تفنگم»، «بسیج»، «مسجد»، «هجرت» از دیگر آثار اوست... او که مسئولیت معاون عملیاتی گردان حضرت زینب سلام‌الله‌علیها لشکر۱۰ سیدالشهداء را برعهده داشت سرانجام پس از چند اعزام و مجروحیت‌های شدید در ۱۰ تیر سال ۱۳۶۶ در ماووت عراق به لقاءالله پیوست و به بیان دیگر آخرین هنرش نیز شهادتش بود که: "شهادت هنر مردان خداست "
۱۳ تیرماه ۱۳۶۵ - قلاویزان پایان انتظار آقارضا دستواره ... فقط یک لحظه خودتان را جای شهید دستواره بگذارید کسی که رفقای صمیمی زندگی‌اش، یَلانی مثل حاج‌احمد متوسلیان، حاج همت، حاج عباس کریمی، رضا چراغی، حسن زمانی، علی‌اکبر حاجی‌پور و... بوده‌اند. آقا رضا رفتن تک تک آنها را دیده است، کمی فکر کنید ببینید، تا موقع شهادت چه داغ فراقی را تحمل کرده است مگر شوخی است، رفقای آدم یکی یکی جلوی چشمانت غرق به خون بروند و تو تنها بمانی ... امروز پایان فراق و دوری رضا دستواره است. آن طرف محشری است، یکی یکی از حاج همت، حاج عباس کریمی، رضا چراغی و ...همه شهدا دورش را گرفته‌اند و دارند به او خوش آمد می‌گویند. ما حال آنها را نمی‌فهمیم ، شهیدان را شهیدان می شناسند ...
حاج محسن با لبخند ؛ معبری به آسمان زد و ما ماندیم ... فرمانده دلاور گردان تخریب لشکر۲۷ حضرت رسول ﷺ در ۱۵ مرداد ۱۳۶۶ در سردشت ، ارتفاعات دوپازا و بُلفت در حین خنثی کردن مین ضدتانک به درجه‌ی رفیع شهادت رسید.
"شب جمعه به یاد انصار اباعبدالله " به یاد شهیدی که شهادت را به‌عنوان پاداشِ آزادیِ مهران از امام‌حسین(ع) هدیه گرفت... شب قبل از عملیات کربلای‌یک حضرت اباعبدالله(ع) را در عالم رویا می‌­ بیند که با آزادی شهر «مهران» ؛ با یک مرکب از سمت جاده خسروآباد بسمت شهر «مهران» در حرکت هستند ایشان وقتی به نزد رزمندگان می‌رسند بازوی آنها را می‌بوسیدند. و هنگامی که به سید محسن می‌رسند او را در بغل گرفته و بازوی او را هم می‌بوسند و یک مُهر کربلا به سید محسن می‌دهند و می‌فرمایند: «به‌عنوان پاداش آزادی مهران، این مهر را به تو می‌دهم». «محسن» وقتی خوابش را برایم تعریف می‌کرد صورتش برافروخته شده بود. هنگامی هم که به شهادت رسید "مهران" آزاد شده بود و ترکش به همان بازویی اصابت کرده بود که در عالم رویا، حضرت سیدالشهدا (علیه‌السلام) آن را بوسیده بودند.ـ. راوی : همرزم شهید "گل‌محمد غزنوی"
هشتم مهرماه سالروز شهادت شهید امیر سرلشکر حسن آبشناسان فرمانده بی‌ادعای ارتش حزب‌الله معروف به "شیر صحر" گرامی‌باد. امیر آبشناسان تنها فرمانده لشکرِ شهیدِ ارتش جمهوری اسلامی ایران در طول جنگ تحمیلی بود. اگرچه فرمانده لشکر بود ولی همیشه در خط مقدم حاضر می‌شد! فرماندهی از دور را خوش نداشت. صدام‌حسین برای سرش جایزه تعیین کرده بود ولی او با حضور در صحنه نبرد، و رهبری سربازانش روح شجاعت را در کالبد لشکرش می‌دمید. و عاقبت همین فضیلتش موجب شهادتش در جریان درگیری مستقیم با دشمن در منطقه‌‌ی سرسول کلاشین عراق در سال۱۳۶۴ در عملیات قادر شد.
۱۳ آبان روز دانش‌آموز به یاد "شهید محمود مهاجر" خواهر شهید : شب قبل از اعزام مشق‌ هایش را نوشت صبح‌ زود برای اینکه مادرم متوجه اعزامش نشود کیفِ مدرسه‌ را همراهش بُرد در زیرزمین خانه گذاشت! و به پایگاه اعزام نیرو رفت..... [ محمود مهاجر در سن ۱۵ سالگی در عملیات کربلای‌هشت به شهادت رسید و پیکر مطهرش بعد از ۲۵ سال به آغوش وطن بازگشت.]
دلت دریا می‌نوشت ؛ و نگاهت طوفان می‌سرود ... فرمانده گردان بلال‌حبشی لشکر۷ولیعصر(عج) در عملیات کربلای۴، اولین نیروی غواص بود که از اروند گذشت و به خط دشمن زد و در همان جا آسمانی شد... ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯