🟩🟩🟩⬜️⬜️⬜️🟥🟥🟥
کانال ایتا(#حافظان_امنیت)
@kakamartyr3
https://eitaa.com/kakamartyr3
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️
#حجاب #شهدا
🟩🟩🟩⬜️⬜️⬜️🟥🟥🟥
کانال ایتا(#حافظان_امنیت)
@kakamartyr3
https://eitaa.com/kakamartyr3
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️
#حجاب #شهدا
اهل هنر بود، علاوه بر سلاح
قلم هم به دست می گرفت!
نوشتن عبارت "سقای دشت کربلا"
روی تانکرهای آب از ابتکارات او بود.
#شهید_امیرحسین_صاحب_هنر
#روحش_شاد_باذکر_یاحسین
💠
یاد مردانی بخیر که عباس گونه
حسین زمان خود را یاری کردند ...
#جانباز
#دفاع_مقدس
#عباسهای_روحالله
💠
روز ۲۲ تیر ۱۳۶۷ بود که در ادامه تهاجم های دشمن بعثی در ماههای آخر جنگ، ارتش صدام از مرز فکه گذشت و بدون آن که با هیچ مقاومتی روبرو شود، تا تنگه ابوقریب پیش آمد و عنقریب به پل کرخه هم می رسید.
وقتی این خبر به لشگر ۲۷ در پادگان دوکوهه رسید، نیروها و رزمندگان گردان های عمار و حبیب برای مقابله با اشغالگران بعثی به آن محور اعزام شدند. رویارویی نابرابر نیروهای ایرانی با واحدهای مجهز زرهی دشمن در بیابانهای شمال خوزستان و در گرمای بالای ۵۰ درجه، حماسه ای تکرار نشدنی است که بخشهای کوچکی از آن در فیلم "تنگه ابو قریب" نمایش داده شد.
در آن روز مردانی چون غلامرضا صالحی قائم مقام لشگر ۲۷ محمَد رسولالله(ص) و فرامرز نوروزی فرمانده گروهان بریر گردان حبیب که برای هدایت نیروها به ابوقریب رفته بود به شهادت رسیدند.
روحشان شاد و یادشان گرامی باد
ِ
پسرم ؛
به اربابمان سلام برسان
بگو به آقا ؛ پدرم گفت:
حالا معنی روضهٔ علیاکبر را فهمیدم ...
#وداع_پدرانه
#شهید_مصطفی_رضایی
#علی_علیالدنیا_بعدک_العفا
جاذبه ها ،
همیشه به سمت پایین نیستند!!
کافیست پیشانیت به خاک باشد
به سمت آسمان خواهی رفت ...
عراق ، پاسگاه زید ، ۲۳تیر ۱۳۶۱ عملیات رمضان
از میان ۱۵۰ داوطلب به ۲۰ نفر از آنان اجازه ی عبور از میدان مین داده می شود و اغلب این ۲۰ نفر به شهادت رسیدند.
تصویر یکی از تخریبچی ها که به حالت سجده به شهادت رسیده است.
عکاس : علی فریدونی
ِ
🟩🟩🟩⬜️⬜️⬜️🟥🟥🟥
کانال ایتا(#حافظان_امنیت)
@kakamartyr3
https://eitaa.com/kakamartyr3
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️
#حجاب #شهدا
#عاشقانه_های_شهدایے ❤️
●هروقت که از ماموریت میومد،به تلافی اینکه دل منو به دست بیاره، گوشه سفره غذامون یه قلب کوچیک با گلهای رز درست میکرد.منم دیگه به تلافی اون،قرار گذاشتم هربار که بیام گلزارش، براش یه قلبی با گل رز درست کنم....
●یبار که از ماموریت های زیادش،خیلی ناراحت بودم،به من گفت خانوم قول میدم جبران میکنم،یه کوچولو هم که شده جبران میکنم.
روز پنجشنبه بود،من همش تو ذهنم میگفتم میخواد فردا مارو جایی ببره.میخواد یه کاری انجام بده...
صبح شد، دیدم پاشده خودش ناهار قرمه سبزی گذاشته.آشپزیشم خوب بود.
گفت امروز تو اصلا با غذا کاری نداشته باش،گفت موقعی که میخوام سفره رو بچینم،میری تو اتاق نمیای،سفره که چیده شد شما بیا...
●بعد که اومدم دیدم سفره رو قشنگ چیده.یه گوشه سفره یه قلب با گل رز درست کرده بود. اصلا نفهمیده بودم کی رفته گل رز گرفته ...
✍راوی: همسرشهید
#شهید_محمدحسین_میردوستی 🌷
🕊🕊
...🪴
شب بیست و یکم ماه رمضان بود. بعد از مراسم احیا بچه ها در سنگر خوابیده بودند. به سمت سید جعفر رفتم. به خاطر شکستگی پایش یک عصای چوبی همراهش بود، با پای لنگان خودش را به عملیات رسانده بود. گفتم: سید این عصات را بده، باهاش پای برادرم رحیم که خوابیده را بشکونم فردا نتونه بیاد عملیات، خیلی کوچیکه می ترسم شهید بشه!
خندید و گفت: نیاز نیست ، برادر تو شهید نمیشه!
به مهدی ارشاد و حسین آتش پور که کنار برادرم خوابیده بودند اشاره کردم و گفتم: این ها چی؟
خندید و گفت: بله، این دو نفر فرداشهید می شن!
روز بعد اکثر بچه های آن سنگر من جمله سیدجعفر، مهدی و حسین شهید شدند، اما برادرم زنده ماند!
🪴بعد نماز دور آسید جعفر حلقه زدیم. آسید داشت لباس روحانیتش را با لباس بسیجی خاکی عوض می کرد. عبایش را که در آورد، گفت: این عبای من را کی می خواد؟
یکی از بچه ها گفت: من!
عبا را دو دستی به او تقدیم کرد. قبایش را در آورد و گفت: قبای من را کی می خواهد؟
یکی از بچه ها با خوشحالی گفت: من.
قبا را هم به او بخشید. گفتم: سید عمامه ات را به من بده!
گفت: نه، عمامه باید رو سرم باشه!
همیشه یک قرآن جیبی همراهش بود که می خواند. گفتم: پس قرآنت را به من بده!
با خنده گفت: تا زنده ام، قرآن را از خودم جدا نمی کنم.
چشمم به عکس دختر کوچکش که لای صفحات قرآن بود افتاد. گفتم: پس عکس دخترت را یادگاری بده!
گفت: نه این عکس عزیز منه از خودم دورش نمی کنم. [ می گفت یه تو راهی هم دارم که اسمش حسین هست بعد من به دنیا میاد!]
روز بعد که شهید شد، این هر سه همراهش بود.
#شهید_سیدجعفر_ذاکری
#سالروزشهادت
عملیات رمضان
🕊
💔
حکایت تنِ اربا اربای علی اکبر را پدران شهدا جور دیگری درک میکنند...
نقل است آن زمان که سیدالشهدا بر بالین علی اکبر آمدند
جسم او را به آغوش گرفتند، اما دلشان آرام نشد و صورت به صورت فرزند شهید خود گذاشتند...
پدران شهدا از آن جهت خیلی مظلومند
که گاهی حتی آن دیدار آخر چهرهی فرزند شهید و دلآرامی از دیدن روبارهی روی فرزند را نداشتند...
#شهید_محمد_غفاری
#امام_حسین
#محرم
╭━━⊰❀࿐༅༅࿐❀⊱━━╮
╰━━⊰❀࿐༅༅࿐❀⊱━━╯
#عاشقانه_های_شهدایے❤️
●موقع پرو لباس مجلسی بهم گفت:«هنوزنامحرمیم.تابپسندی برمیگردم» رفت با سینی آب هویج بستی برگشت.برای همه خریده بود جز خودش!گفت میل ندارم.
●وقتی خیلی اصرار کردیم مادرش لوداد که روزه گرفته است.ازش پرسیدم حالا چرا امروز؟!گفت میخواستم گره ای تو کارمون نیفته و راحت بهت برسم.
✍راوی: همسرشهیدمحسن حججی
📎پ ن: فرازی از وصیت نامہ #شهید_حججی
نمیدانم چہ شد ڪہ سرنوشت مرا بہ این راه پُرعشق رساند
بدون شڪ ،
شیر حلال مادرم ...
لقمہ حلال پدرم ...
و انتخاب همسرم ...
در آن اثر داشتہ
#شهید_محسن_حججی
#سالروز_ولادت🌷
●ولادت : ۱۳۷۰/۴/۲۱ نجف آباد ، اصفهان
●شهادت : ۱۳۹۶/۵/۲۱، سوریه
🕊🕊
#خاطرات_شهید
دوماه قبل از اعزامش گفت : من برای سوریه ثبتنام کردهام که اگر نیازی به من بود بروم. گفتم : خطری ندارد؟!
مهدی گفت : نه من برای آموزش تخریب میروم آنقدر به خودش و تواناییهایش اعتماد داشتم که رفتنش برایم قابل قبول بود. با اینکه ایشان به خاطر جانبازی چشمش معاف از رزم بود اما آنقدر کارش را دوست داشت که با جان و دل تلاش میکرد.
بعضی وقتها میگفتم : مهدی قدر جانت را بدان به خودت استراحت بده اما ایشان میگفت وقت برای استراحت زیاد است.
بار آخر شب شهادت امام علی (ع) تماس گرفت من در مراسم شب قدر بودم. گفت : برایم دعا کن براتم را بگیرم. گفتم : مهدی الان زود است به فکر شهادت باشی، بچهها به شما احتیاج دارند. گفت : خدای بچهها خیلی بزرگ است، شما را به خدا میسپارم.
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_مهدی_غریب🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۶۱/۱/۱ سیدمیران ، گرگان
●شهادت : ۱۳۹۴/۴/۲۱ تدمر ، سوریه
🕊🕊
آه ! ای کبوتر بچهی مشتاق پرواز
محکم گرفتی توی دستت نامهات را ...
مرحمت به آقای خامنهای گفت:
آقاجان ! من از اردبیل آمدم
تا اینجا که یک خواهشی از شما بکنم
رئیسجمهور گفت: بگو پسرم چه خواهشی؟
- آقا خواهش میکنم به آقایانِ روحانی
و مداحان دستور بدهید که دیگر
روضه حضرت قاسم (ع) نخونند!!
- چرا پسرم ؟!!
مرحمت به یکباره بغضش ترکید
و بریده بریده گفت :
«آقاجان حضرت قاسم(ع) ۱۳ ساله بود
که امامحسین (ع) به او اذن میدان داد
من هم ۱۳ سالم هست
ولی فرمانده سپاه اردبیل
اجازه نمیدهد به جبهه بروم !
اگر رفتن ۱۳ سالهها به جنگ بد است
پس این همه روضه حضرت قاسم (ع)
چرا میخوانند.؟!! »
مرحمت با مجوز آقا به اردبیل برگشت
وارد تیپ عاشورا شد و در ۲۱ اسفند۱۳۶۳
در عملیات بدر در جزیرهمجنون به شهادت رسید.
#یاقاسمبنالحسن
#نوجوانان_عاشورایی
#شهید_مرحمت_بالازاده
#یاد_کنید_شهید_را_باذکر_یاحسین
🕊🕊
ایشان در ایام زیارت امام حسین(ع) در کربلا ،
لب به گوشت نمیزد، درست غذا نمیخورد و غمگین و ژولیده بود. حتی در بینالحرمین پابرهنه و غصهدار بود.
از امام صادق(ع) روایت داریم با غبار سفر و ژولیده جد غریبمان را زیارت کنید، چرا که اینگونه حسین(ع) را شهید کردند
همکارانش میگفتند تنها کلمه «یازهرا» را از پشت بیسیم شنیدهاند و بعد هواپیما به زمین میخورد و همسرم درحالی به شهادت میرسد که پیکرش کاملاً سوخته بود
راوی: #همسر_شهید
#خلبان_شهید_احمد_قنبری
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄