eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.6هزار دنبال‌کننده
80.7هزار عکس
15.7هزار ویدیو
201 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
..🪴 کم سن ترین شهید استان فارس شهید ۱۱ ساله 🤍 🔹فرازی ازوصیت : بسم الله الرحمن الرحیم (اگر دین محمد با کشته شدن من پایدار می ماند پس ای شمشیرها مرا در بر گیرید) می روم به جبهه تا به ندای امام عزیز لبیک بگویم تا ریشه فساد و ظلم را از کشور اسلامی پاک نمایم ، می روم تا اینکه صدام و نوکرانش آمریکا را از ریشه بکنم و می روم تا به یاری حق کشور اسلامی را بر کشورهای دیگر پیروز کنم .پدر و مادر عزیزم آفرین برشما که چنین فرزندانی را داشتید که به اسلام هدیه کنید و با شهید شدن من شما پیش امام حسین (ع) و فاطمه زهرا (س) روسفید هستید. یک خواهشی که من دارم اگر من شهید شدم برای من گریه نکنید و از امام پشتیبانی کنید . بخش دهرم شهرستان فراشبند شهادت۱۳۶۵/۰۴/۲۲ پیکر مطهرش بعد از ۲۰۰۷روز درشهریورماه۱۳۶۹ مصادف با۲۸ صفر به میهن بازگشت
...🌾 شهدا این تاریخ شیراز
اولین شهید روستا راوی پدرشهید : روز اعزام بود و محمد رسول وقتی چهره برافروخته مرا دید گفت: پدر من باید بروم و راه اسلام را ادامه بدهم اگر جوانانی مثل ما به جبهه نشتابند و از پیشروی دشمن جلوگیری نکند پس چه کسی باید به جبهه برود و پیام امام و راه شهدای عزیز که جانشان را فدای اسلام کردند ادامه دهد. یک روز از مرخصی آمد و برادرش ترکش خورده و زخمی بود. محمد رسول به هیچ یک از دوستانش نگفته بود که برادرش زخمی شده وقتی دوستانش پرسیدند که چرا نگفتی در جواب می گوید: برادرم جانش را وقف اسلام کرده است و این ترکش کوچک ارزش گفتن ندارد. محمد رسول در آخرین دیدار گفت: پدر دعا کن اولین شهید روستا باشم و او به آرزویش رسید و اولین شهید روستا شد. هنوز سربازی او تمام نشده بود که در ۱۳ مرداد ماه ۱۳۶۲ بر اثر اصابت ترکش و پارگي شکم مجروح گردید و عمر شريف و بزرگوارش در بیمارستان شهید فقیهی شیراز به پايان رسید و شربت شيرين شهادت را چشید.
..🪴 از طريق بسيج داوطلبانه به جبهه اعزام شد و پس از آن در کميته انقلاب اسلامي خدمت کرد که به زاهدان براي مبارزه با اشرار و قاچاقچيان اعزام شد و سرانجام در چهاردهم مرداد سال ۱۳۶۷ در محل پايگاه تاسوکي زاهدان در درگيري مسلحانه به فيض رفيع شهادت نايل گرديد . فرازی از وصیـت نامه شهید🍃 در روزگارانی دوســت داشـــتم دکتــر شـــوم ، مهندس شوم پولدار شـــوم و آرزوها داشـــتم ..... اما عاشقی چون حسيـــن (ع) را ديــدم و عــشق را فهميـــدم. او سوزاند، مـــرا ســوزاندنی عجــيب و اکـنون فقـــط آرزو دارم شهيـــد شــوم .
5.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میتونی از متن زیر حدس بزنی کدوم شهید عزیز هستن ؟! 🙂 از بچگی فرزندان ما با یک جمله به خوبی آشنا بودند و آن هم این جمله بود: «اگر بخوری شاخ در میاری!». زمانی که بچه‌ها با مالی از بیت‌المال و یا مالی که شبهه ناک بود روبرو می‌شدند پدرشان فقط این جمله را به آنها می‌گفتند و دیگر تمام و آنها هم نهایت احتیاط را می‌کنند.
...در عوضش رضای تو را بستانم 🌱
...🪴 راوی همرزم شهید:پیراهن خونی حمیدرضا ۲۶ مرداد سال ۱۳۶۰ بود. با چند نفر از برادران رزمنده در ایستگاه ۷ آبادان در سنگر نشسته بودیم. تعدادی از برادران جهت سرکشی از رزمندگان با هدایایی از قبیل لباس و زیر پیراهنی و مواد خوراکی آمدند و هدایا را تقدیم رزمندگان کردند. برای حمام کردن با دو نفر از برادران می خواستیم به شهر آبادان برویم. حمیدرضا اصرار می کرد که من هم می آیم ولی چون نیرو در خط زیاد نبود فرمانده اجازه نمی داد. با اصرار خیلی زیاد فرمانده موافقت کرد و با هم رفتیم. پس از حمام لباس های اهدائی را پوشیدیم و بعد از ظهر پیاده از آبادان به سوی خط برگشتیم. در بین راه با هم صحبت می کردیم که یک دفعه حمیدرضا گفت: «من غسل شهادت گرفته ام و بدنم هم تمیز است. دلم می خواهد زیر پیراهن سفیدی که پوشیده ام با شهادتم به رنگ سرخ تبدیل شود.» درست فردای همان روز نزدیک به ظهر که از پست نگهبانی بر می گشت او را دیدم سلام و احوال پرسی کردم. همین طورکه با هم صحبت می کردیم، ناگهان یک خمپاره ۶۰ که معروف به خمپاره نامرد بود آمد و هر دو سریع روی زمین دراز کشیدیم. بعد از چند دقیقه بلند شدم و یک دفعه دیدم حمید رضا غلطی زد و ترکش خمپاره به سینه اش اصابت کرده و به قلبش خورده است. پس از چند ساعت به شهادت رسید... متولد:۱۳۴۳ ....شهادت:۱۳۶۰
📝فرازی‌ازوصیتنامه‌ ای عزیزان امام را تنها نگذارید که امام خورشیدی است که دنیا را روشن کردند که ما را از زیر بار ظلم ابر جنایتکاران شرق و غرب بیرون کشیدند . . . پس ای جوانان نکند در رختخواب ذلت بمیرید که علی (ع) در محراب عبادت شهید شد و ای جوانان نکند در رختخواب غفلت بمیرید که حسین (ع) در میدان نبرد با هدف شهید شد و ای مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه و اطاعت کردن از امر خدا یعنی جهاد جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب حضرت زینب زینب (س) را بدهید که تحمل هفتاد و دو شهید را نمود و خود نیز اسیر شد . نکند گول این منافقین از خدا بی خبر را بخورید و اسلام عزیز را ترک کنید . . . از شما خواهش می کنم که بعد از شهادتم که بزرگترین آرزویم بود، لباس سیاه نپوشید و برایم گریه نکنید . متولد:۱۳۴۲.....شهادت:۱۳۶۳
...شهادت را در مکتب امام حسین آموختم