eitaa logo
شهید کمالی
916 دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
4.9هزار ویدیو
574 فایل
ارتباط با ادمین: @ENGHLABI60 🔹 امام علی علیه‌السلام: «انسان بصیر، کسی است که به‌درستی شنید و اندیشه کرد؛ پس به‌درستی نگریست و آگاه شد و از عبرت‌ها پند گرفت.» نهج‌البلاغه، خطبه ۱۵۳
مشاهده در ایتا
دانلود
14030101_43954_64k.mp3
24.7M
🎙 صوت کامل سخنرانی نوروزی رهبر انقلاب اسلامی در جمع اقشار مختلف مردم. ۱۴۰۳/۰۱/۰۱ ‌••※[🔹∷∷※∷∷🔹]※•• @khamenei_voice @t_manzome_f_r
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 489 💠سوره شوری: آیات 52الی 53 💠سوره زخرف: آیات 1الی 10 @ahlolbait_story
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
بسم رب المهدی به نیت سلامتی وفرج آقا امام زمان ۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه آیه امن یجیب را قرائت میکنم 💢 🌹 💠 در را که پشت سرش بست صدای مغرب بلند شد و شاید برای همین انقدر سریع رفت تا افطار در خانه نباشد. ۰ دیگر شیره توتی هم در خانه نبود، امشب فقط چند تکه نان بود و عباس رفت تا سهم ما بیشتر شود. 💠 رفت اما خیالش راحت بود که یوسف از گرسنگی دست و پا نمی‌زند زیرا با اشک زمین به فریادمان رسیده بود. چند روز پیش بازوی همت جوانان شهر به کار افتاد و با حفر چاه به رسیدند. هر چند آب چاه، تلخ و شور بود اما از طعم تلف شدن شیرین‌تر بود که حداقل یوسف کمتر ضجه می‌زد و عباس با لبِ تَر به معرکه برمی‌گشت. 💠 سر سفره افطار حواسم بود زخم گوشه پیشانی‌ام را با موهایم بپوشانم تا کسی نبیند اما زخم دلم قابل پوشاندن نبود و می‌ترسیدم اشک از چشمانم چکه کند که به آشپزخانه رفتم. پس از یک روز روزه‌داری تنها چند لقمه نان خورده بودم و حالا دلم نه از گرسنگی که از برای حیدر ضعف می‌رفت. 💠 خلوت آشپزخانه فرصت خوبی بود تا کام دلم را از کلام شیرینش تَر کنم که با شنیدن صدایش تماس گرفتم، اما باز هم موبایلش خاموش بود. گوشی در دستم ماند و وقتی کنارم نبود باید با عکسش درددل می‌کردم که قطرات اشکم روی صفحه گوشی و تصویر صورت ماهش می‌چکید. 💠 چند روز از شروع می‌گذشت و در گیر و دار جنگ فرصت هم‌صحبتی‌مان کاملاً از دست رفته بود. عباس دلداری‌ام می‌داد در شرایط عملیات نمی‌تواند موبایلش را شارژ کند و من دیگر طاقت این تنهایی طولانی را نداشتم. 💠 همانطورکه پشتم به کابینت بود، لیز خوردم و کف آشپزخانه روی زمین نشستم که صدای زنگ گوشی بلند شد. حتی اینکه حیدر پشت خط باشد، دلم را می‌لرزاند. شماره ناآشنا بود و دلم خیالبافی کرد حیدر با خط دیگری تماس گرفته که مشتاقانه جواب دادم :«بله؟» اما نه تنها آنچه دلم می‌خواست نشد که دلم از جا کنده شد :«پسرعموت اینجاس، می‌خوای باهاش حرف بزنی؟» 💠 صدایی غریبه که نیشخندش از پشت تلفن هم پیدا بود و خبر داشت من از حیدر بی‌خبرم! انگار صدایم هم از در انتهای گلویم پنهان شده بود که نتوانستم حرفی بزنم و او در همین فرصت، کار دلم را ساخت :«البته فکر نکنم بتونه حرف بزنه، بذار ببینم!» لحظه‌ای سکوت، صدای ضربه‌ای و ناله‌ای که از درد فریاد کشید. 💠 ناله حیدر قلبم را از هم پاره کرد و او فهمید چه بلایی سرم آورده که با تازیانه به جان دلم افتاد :«شنیدی؟ در همین حد می‌تونه حرف بزنه! قسم خورده بودم سرش رو برات میارم، اما حالا خودت انتخاب کن چی دوست داری برات بیارم!» احساس نمی‌کردم، یقین داشتم قلبم آتش گرفته و به‌جای نفس، خاکستر از گلویم بالا می‌آمد که به حالت خفگی افتادم. 💠 ناله حیدر همچنان شنیده می‌شد، عزیز دلم درد می‌کشید و کاری از دستم برنمی‌آمد که با هر نفس جانم به گلو می‌رسید و زبان عدنان مثل مار نیشم می‌زد :«پس چرا حرف نمی‌زنی؟ نترس! من فقط می‌خوام بابت اون روز تو باغ با این تسویه حساب کنم، ذره ذره زجرش میدم تا بمیره!» از جان به لب رسیده من چیزی نمانده بود جز هجوم نفس‌های بریده‌ای که در گوشی می‌پیچید و عدنان می‌شنید که مستانه خندید و اضطرارم را به تمسخر گرفت :«از اینکه دارم هردوتون رو زجر میدم لذت می‌برم!» 💠 و با تهدیدی وحشیانه به دلم تیر خلاص زد :«این کافر منه و خونش حلال! می‌خوام زجرکشش کنم!» ارتباط را قطع کرد، اما ناله حیدر همچنان در گوشم بود. جانی که به گلویم رسیده بود، برنمی‌گشت و نفسی که در سینه مانده بود، بالا نمی‌آمد. 💠 دستم را به لبه کابینت گرفتم تا بتوانم بلند شوم و دیگر توانی به تنم نبود که قامتم از زانو شکست و با صورت به زمین خوردم. پیشانی‌ام دوباره سر باز کرد و جریان گرم را روی صورتم حس کردم. از تصور زجرکُش شدن حیدر در دریای درد دست و پا می‌زدم و دلم می‌خواست من جای او بدهم. 💠 همه به آشپزخانه ریخته و خیال می‌کردند سرم اینجا شکسته و نمی‌دانستند دلم در هم شکسته و این خون، خونابه است که از جراحت جانم جاری شده است. عصر، حیدر با من بود که این زخم حریفم نشد و حالا شاهد زجرکشیدن عشقم بودم که همین پیشانی شکسته جانم شده بود. 💠 ضعف روزه‌داری، حجم خونی که از دست می‌دادم و عدنان کارم را طوری ساخت که راهی درمانگاه شدم، اما درمانگاه دیگر برای مجروحین شهر هم جا نداشت. گوشه حیاط درمانگاه سر زانو نشسته بودم، عمو و زن‌عمو هر سمتی می‌رفتند تا برای خونریزی زخم پیشانی‌ام مرهمی پیدا کنند و من می‌دیدم درمانگاه شده است... ادامه دارد ... نویسنده فاطمه ولی نژاد ┄┄┅┅┅❅❁❅
📌اعتراف دیر هنگام خاتمی سیدمحمد خاتمی در دیداد نوروزی گعده فسیل‌های چپ و سیاه در شمال تهران: نظام سال ۱۴۰۱ را برد و قوی تر از قبل شد و ما تمام سرمایه‌های خود را سوزاندیم و چیزی بدست نیاوردیم. اگر تا قبل از وقایع اخیر می گفتیم ما عضو نظام هستیم الان این‌ را هم نمی توانیم بگوییم. در آخر عمر سیاسی خود قرار گرفتیم و افراط و تندروی که از دوران امام بلای جان جریان چپ بود ما را به ورطه هولناک نابودی کشاند. دولت یازدهم و دوازدهم سرمایه اجتماعی ما را به نابودی کشاند و بزرگ ترین اشتباه من حمایت از عامل نابسامانی ها در انتخابات ۱۴۰۰ بود. توصیه‌ها و سفارش‌های دوستان و بیانیه‌هایی که بنام این و آن می نویسند ما را در مسیر بی بازگشت سقوط قرارداده است. موثرترین نیروهای رسانه ای ما سودای پناهندگی و کار در بی بی سی و رسانه های آن طرف آب داشته و دل در گرو بیگانه دارند. من در آخر عمر خود هستم و وصیتی کرده ام که همه را شگفت زده خواهد کرد. من و برادرم محمدرضا مورد لعن و نفرین پدرمان بودیم و امروز متوجه این مسئله هستم. اگر فشار اطرافیان نبود قطعا مواضعم را علنی می کردم و آنچه در سینه داشتم را با مردم در میان می‌گذاشتم. آن روز که کنفرانس برلین برگزار شد باید متوجه تغییرات پیرامون خود می شدیم اما دچار خودشیفتگی بودیم. آن روز که آن بلا را بر سر مرحوم هاشمی در مجلس ششم درآوردیم، باید منتظر روز مکافات می بودیم، آن روز که در سال ۸۸ که اصلا بنا نبود مهندس موسوی را وارد کارزار کنیم اما بخاطر لجاجت و توصیه‌های نابخردانه او را تحریک به حضو و سپس تحریک به تقابل کردیم باید فکر امروز را می کردیم @asatid_enghelabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹سخنان غرورآفرین شهید سپهبد صیاد شیرازی پس از عملیات فتح المبین 🕊سالروز عملیات ناحیه گرمه حوزه سردارهمدانی پایگاه حضرت معصومه(س) 🍃🌹🍃
خودسازی(حیای بد) امام علی علیه السلام: از سه کار نباید شرم کرد: خدمت کردن به مهمان؛ از جا بلند شدن براى پدر و معلم و مطالبه حق، اگرچه اندک باشد. غررالحکم/ح4666 بعضی از افراد بخاطر خجالت و تعارف با دیگران از احقاق حق خود، خودداری می کنند، در حالی که آن را نبخشیده اند و طرف مقابل را مدیون خود باقی می گذارند. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
💠 نماز با خشوع 🔸 امام حسن مجتبی علیه السلام می فرماید: نماز خواندن با تعظیم و خشوع، از قوی ترین اسباب جلب رزق و روزی است. 📚 بحارالأنوار/ج73/ص319 ✍🏼 گاهی با عجله نماز می خوانیم تا به کسب و کارمان ضرری وارد نشود، غافل از آنکه روزی رسان خدایی است که داریم از گفتگوی با او فاصله می گیریم. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🔴 ویژگی‌ها وخصوصیات امام زمان(عج) 🔵 قسمت 0⃣1⃣ ۹۱-نور و برهان پروردگار در نزد امام عصر ارواحنا فداه است. ۹۲-امر الهی به امام عصر ارواحنا فداه ابلاغ می‌گردد؛ چون امام زمان ما ارواحنا فداه یدالله و ارادة الله است خدای تعالی اوامرش را به آن حضرت ابلاغ می‌نماید و از طریق آن حضرت آنها را انجام می‌دهد. ۹۳-کسی که ولایت امام عصر ارواحنا فداه را داشته باشد حتما ولایت خدای تعالی را دارد ۹۴-هر کس با آن حضرت دشمنی کند قطعا با خدای تعالی دشمنی کرده است ۹۵-هر کس آن حضرت را دوست داشته باشد حتما خدای تعالی را دوست داشته است ۹۶-هر کس کینه‌ی آن حضرت را داشته باشد قطعا کینه‌ی خدای تعالی را داشته است ۹۷-هر کس به وسیله‌ی امام عصر ارواحنا فداه طلب عصمت نماید تحقیقا از خدای تعالی طلب عصمت کرده است؛ این پنج عبارت اخیر بیان کننده‌ی نهایت درجه‌ی تقرب و مظهریت امام زمان ارواحنا فداه برای خدای تعالی است که ولایت آن حضرت، ولایت خدای تعالی و دوستی با آن حضرت دوستی با خدای تعالی و کینه و دشمنی با آن حضرت کینه و دشمنی با خدای تعالی و طلب عصمت از آن حضرت همان طلب عصمت از خدای تعالی بیان گردیده است. ۹۸-امام عصر ارواحنا فداه راه محکم و استوار الهی است ۹۹-آن حضرت شاهد این دنیای فانی است ۱۰۰- آن حضرت شفیع جهان باقی و آخرت است 🆔 eitaa.com/kamalibasirat
باز هم مردم! «آقا» برای هزارمین! بار از «مردم» و نقش تعیین‌کننده‌ی آنان در حل مشکلات کلان ملی گفتند. مشکل کجاست که علی‌رغم تأکیدات فراوان ایشان بر حضور و نقش مردم، اما اتفاق درخوری نمی‌افتد؟! ۱) رسوبات پهلوی؛ رژیم منحوس پهلوی آن‌قدر بر سر «مردم» زد و آنان را نادیده گرفت و تحقیرشان کرد که بسیاری از «مردم» باور کردند که «رعیت را چه‌کار به مملکت‌داری؟!» شوربختانه هنوز عده‌ای از «مردم» به این باور نرسیده‌اند که «ولی‌نعمت» واقعی آنانند و مسئولان نوکر آنان! یکی از بزرگ‌ترین مصادیق جهاد تبيين که باید توسط رسانه‌های جمعی و اجتماعی و صاحبان تریبون انجام شود، آگاه‌کردن «مردم» به جایگاه خطیر و رفیع خودشان است. ۲) تبختر پهلوی؛ در نظام استبدادی پهلوی، تبختر و تکبر پادشاهان بی‌کفایت به وزیران و مدیران و کارگزاران و کارمندان سرریز شده‌بود و همگی در حوزه‌ی استحفاظی خود یک شاه مطلق‌العنان بودند که «مردم» را چون نوکری بینوا می‌دیدند که پشیزی حق و ارزش نداشتند! مع‌الاسف عده‌ای از مدیران جمهوری اسلامی با یقه‌های دیپلمات و محاسن آنکادر، همان تفرعن پهلوی را به یادگار برده‌اند! ای‌کاش در این دولت که نگاه و رفتارش به «انقلاب خمینی» نزدیک‌تر از باقی دولت‌هاست، برای تحقق شعار «گشت ارشاد مدیران»، کمیته‌ای تام‌الاختیار و بی‌رحم تشکیل شود تا کوچک‌ترین بی‌حرمتی و مانع‌تراشی مدیران در هر رده‌ای نسبت به «مردم» را برنتابد و با قوانین قوی آنان را مایه‌ی عبرت دیگران کند! ۳) تلمبار قوانین؛ یکی از معضلات جدی که نفَس «مردم» را در گلوگاه‌های اقتصادی بند آورده، حجم فراوان قوانين دست‌وپاگیر است! قوانینی که بخشی از کارمندان دولت را تبدیل به رباتی بی‌تحرک و بی‌اراده کرده و دست‌وپای عده‌ای دیگر را که نمی‌خواهند ربات باشند، از پشت بسته‌است! ای‌کاش مجلس جدید بیش از وضع قوانین جدید، کمر به هرس‌کردن قوانین فراوان دست‌وپاگیر موجود ببندد! ۴) آهن سرد عدالت؛ اختلاس‌گران‌بی‌شرم و قانون‌دان‌های قانون‌گریز بی‌شرف و سرمایه‌داران زالوصفت بی‌درد، با خیانت‌هایی که در عرصه‌های اقتصادی بر «مردم» روا داشتند، انگیزه و اعتماد آنان را برای حضور در میدان‌های اقتصادی سوزاندند! ورود مقتدر قوه‌ی عدلیه و مبارزه‌ی نفس‌گیر و شفاف و قاطع و پشیمان‌کننده با دزدان اعتماد «مردم»، می‌تواند مرهمی باشد بر زخم‌های آنان و مقدمه‌ای برای ایجاد «جهش تولید با مشارکت مردم.» ✍ عباس بابائی ۲فروردین۱۴۰۳ (عضوشوید👇) @abas_babaeii