eitaa logo
کانون وبسیج مداحان وهیئات مذهبی خمینی شهر
526 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
145 فایل
ارتباط با ادمین های کانال 👇👇👇 @H9132091518 @Madaheahlebait
مشاهده در ایتا
دانلود
بستر_شهادت مدح_و_مناجات چند روزی می‌شود با بُغض صحبت می‌کنی روشنای خانه‌ام! کم استراحت می‌کنی با همان دستی که بالا هم نمی‌آید دگر روزیِ افلاک را هر صبح قسمت می‌کنی هم میان کوچه‌ها و هم میان شعله‌ها با علی جای تمام شهر بیعت می‌کنی بیشتر از خود به فکر روزیِ همسایه‌ای مثل بارانی و بی منت محبت می‌کنی این منم از رو گرفتن‌های تو دق می‌کنم این تویی در خانه‌ات احساس غربت می‌کنی لاقل مرگ مرا هم از خدای خود بخواه نیمه‌شب وقتی که با معبود خلوت می‌کنی اسم این دیگر گدایی نیست وقتی سال‌هاست بیشتر از حاجت سائل عنایت می‌کنی روز محشر شعله‌ها وقتی مهیا می‌شوند مادرانه می‌رسی ما را شفاعت می‌کنی احسان_نرگسی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
بستر_شهادت هزار درد به دل ماند و نیست درمانی خبر به شهر رسیده دگر نمی‌مانی... نفس بگیر دوباره مرا صدا بزنی... بگو علی و نجاتم بده ز حیرانی... من از تو دست‌شکسته که نان نخواسته‌ام قرار بود که دستاس را نچرخانی... ببخش فاطمه من بودم و زدند تورا چه ضربه‌ها که نخورد آیه‌های قرآنی! ببخش لات محل بر سر تو داد کشید کشیده زد به تو نامردِ نامسلمانی خدا نکرده مگر قهر کرده‌ای با من مُیسّر است به این سمت سر بگردانی؟! بلند شو ز لباسم غبار را بتکان... سحر درست کن‌ از شامِ تارِ ظلمانی بخند همسر خوبم... شبیه قبل بخند... بخند و حال مرا خوب کن به آسانی * * به فکر یک کفن و قبر باش بهر علی اگر به زندگی‌ات نیست میل چندانی سیدپوریا_هاشمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
هق هقِ هرشب من تا به ثریا رفته حیف... دیگر خوشی از زندگی ما رفته از دوصد ضربه‌ی شمشیر مرا بدتر کشت آن لگد که به روی چادر زهرا رفته هردم و بازدم فاطمه زحمت دارد چه کنم من؟! نفسش باز خدایا رفته! چشم در چشم علی دست به پهلو نگرفت تا که من فکر کنم دنده او جا رفته به روی آن در چوبی که نبی می‌بوسید غاصب حق من و فاطمه با پا رفته در و همسایه ز من حال تورا می‌پرسند که بگو فاطمه زنده‌ست علی یا رفته...؟! سیدپوریا_هاشمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ای کشتی شکسته! که پهلو گرفته‌ای برگو چرا تو دست به پهلو گرفته‌ای؟! گل را خدا برای سرور آفریده است ای گل چرا به غصه وغم خو گرفته‌ای؟! هرگه که در به‌روی علی باز می‌کنی خوشحال می‌شوم که تو نیرو گرفته‌ای گاهی ز دردِ شانه زدل آه می‌کشی گاهی ز درد، دست به بازو گرفته‌ای از ماجرای کوچه نگفتی به من؛ بگو، اکنون چرا ز مَحرم خود رو گرفته‌ای؟! دیوار گشته است عصای تو باز هم، بینم که دست برسر زانو گرفته‌ای دیشب نماز نافله‌ی تو نشسته بود دیدم که دستِ خویش به پهلو گرفته‌ای رنگی ز داغ گر که «وفایی» به شعر توست چون لاله‌ها ز باغ ولا بو گرفته‌ای سیدهاشم_وفایی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
اگرچه شمع وجود تو گرم سوختن است بخند، خنده‌ی تو التیام دردِ من است منم، عمیق‌ترین زخمِ پایدار؛ علی منم، غریب‌ترین مردِ روزگار؛ علی پُر است غربت من از همین تَجَلّی‌ها چِقَدر بی‌مَحَلی دیدم از مَحَلّی‌ها به رغمِ بی رَمَقی، عزمِ همکلامی کن تو لااقل به منِ مرتضی سلامی کن دلیل شادی من! همنشین غم شده‌ای شبیه پیرزنِ سالخورده خم شده‌ای مرا به ماتم دستاس‌ها دچار نکن خودم برای تو نان می‌پَزَم، تو کار نکن تنورِ گرم، برای پرت خطر دارد برای "سوخته" هر شعله‌ای ضرر دارد شکوهِ کاخِ امیدش خراب شد حیدر تو آب رفته‌ای، از شرم آب شد حیدر غروب آمد و خورشیدوار دور شدی رشید بودی و یک دفعه جمع و جور شدی بیا به خواهش من گوش کن، بلند نشو به التماس حسن گوش کن، بلند نشو هنوز چشم حسن مثل ابر می‌بارد هنوز تکّه‌ی آن گوشواره را دارد میان کوچه، همین اوج ماجرایش بود: تمام صورت تو نصفِ دست‌هایش بود چه ضربه‌ای به تو زد آن حرام‌زاده‌ی پست سه ماه رد شده امّا هنوز رَدَّش هست سه ماه می‌شود این صحن، بی رواق شده سه ماه می‌شود این خانه، بی چـراغ شده ببخش فاطمه جان! پشت در تک افتادی تمام هستی خود را برای من دادی یکی نگفت به دیوار: بی‌پناهی تو یکی نگفت به مسمار: پابه‌ماهی تو شکست آینه‌ات، سنگ شد مصمم‌تر اشاره کرد به قنفذ، مغیره! محکم‌تر حریمِ سبز تو را باغ یاس خواهم کرد برای ماندن تو التماس خواهم کرد قسم به خشکی هر لحظه‌ی زبانِ حسین نمی‌شود که بمانی، تو را به جان حسین! تو را به جان حسینی که بعد چندین‌ سال کشان، کشان بدنش می‌رسد تهِ گودال زمان غارت او، احترام می‌میرد یکی لباس تنش را به زور می‌گیرد خدا کند که نبینی سنان چه خواهد کرد... غروب روز دهم، ساربان چه خواهد کرد... بردیا_محمدی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
دادِ علی تا خالق منان بلند است از خانه‌ی من بوی الرحمن بلند است صد طعنه از این و، از آن مانده به گوشم باید برای همسرم مشکی بپوشم بر پات می‌افتم گلم، دورت بگردم یک‌ روز دیگر هم بمانی، سود کردم صبح علی از طعنه‌های خَلق، شام است همسایه می‌گوید که کار تو تمام است تو خوب شو! تو خوب شو! ریحانه سادات هجرت کنیم از این مدینه سمت شامات زینب به من می‌گفت پایان محن نیست دادی کفن‌ها را ولیکن یک کفن نیست بین وصیت تا که حرف خواب آمد... گفتی حسین و حرف ظرف آب آمد... پایان این قصه دراینجا نیست زهرا روز دهم هنگام قربانی‌ست زهرا آن‌روز که سر نیزه‌ی کوفه بلند است جسم حسینم هرطرف بر نیزه بند است از گوشه‌ی گودال بوی خون‌ می‌آید هرکس که رفته، دستِ پُر بیرون‌ می‌آید قاتل می‌آید که ببرّد آن گلو را یک دست، خنجر دارد و یک دست، مو را... سیدپوریا_هاشمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
داری می‌ری نمی‌بینی غمت سنگینه رو شونه‌م صبوری می‌کنم اما مث یه کوهه ویرونه‌م همیشه تکیه‌گام بودی نگفتی درد پهلوتو برام دردآوره وقتی می‌گیری پیش من روتو بهار خنده‌های تو واسه من دلبری کرده کدوم پاییز، با سیلی تو رو نیلوفری کرده؟! روزی که پا شدی از جا غمای خونه رو بردی موهای دخترا رو از پریشونی درآوردی لب حیدر که بعد از تو دیگه هرگز نمی‌خنده میونه نخلای اندوه واسه اشکاش چا کنده دیگه هیچ کس نمی‌فهمه غمای بی شمارش رو شکستن صد دفه بی تو غرور ذوالفقارش رو فرزانه_قربانی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
آن گل کزو فردوس رنگ و بو بگیرد سخت است با رنگِ پریده خو بگیرد با خنده دشمن گفت کاری کرده‌ام که زهرا میان خانه‌اش هم رو بگیرد آمد عیادت؟! نه! فقط می‌خواست نامرد این نیمه‌جان را هم ازین بانو بگیرد از من تقاص خیبر و بدر و احد را می‌خواست با قتل تو مو به مو بگیرد کوری چشم دشمن از چشمان کم‌سوت چشم حقیقت تا قیامت سو بگیرد * * می‌بینمت در کربلا وقتی حسینم از داغ اکبر دست بر زانو بگیرد محمدحسین_رحیمیان کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
"باز این چه شورش است" که در خانه‌ی علی‌ست؟ این سوزِ گریه‌های غریبانه‌ی علی‌ست- "کای مونس شکسته‌دلان! حال ما ببین" در آتش اینکه سوخته، پروانه‌ی علی‌ست "آن در که جبرئیلِ امین بود خادمش" آتش گرفته! قاتل ریحانه‌ی علی‌ست "خورشیدِ آسمان و زمین"، کنج بستر است این خانه بعد فاطمه ویرانه‌ی علی‌ست حیدر چرا به شانه‌ی دیوار سر نهد؟ "سرهای قدسیان همه بر" شانه‌ی علی‌ست " باز این چه نوحه و چه عزا و چه" شیون است؟ این جان حیدر است که در حال رفتن است دیدی چگونه قامت یک پهلوان شکست؟! "در" را که دید فاتح خیبر، زمین نشست جان علی! تو گوشه‌ی بستر چه می‌کنی؟! پر می‌زنی و با دل حیدر چه می‌کنی؟! زهرا قرار بود سپر من شوم؛ نه تو! مرد میان رنج و خطر من شوم؛ نه تو! با ضربه‌ی لگد شده هم‌دست میخ در کار تورا به فضه کشانده‌ست میخ در آتش گرفت بال تو و من گداختم بانو سه ماه با غم و اشک تو ساختم دیگر بخند تشنه‌ی قدری تبسمم تابوت هم بخواهی اگر، چشم خانمم ای چاه! بعد فاطمه با اشک من بجوش دیوار! در عزای جوانم سیه بپوش ای آسمان! به ناله‌ی شب‌های من بساز آه ای زمین! تو با تن زهرای من بساز داود_رحیمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
تبدارِ خانه‌ام! نشده کم حرارتت پایان نداشته غم و داغ و مصیبتت اینجا محارمت همه جمعند فاطمه آخر چرا نقاب زدی روی صورتت هجده بهار دیدی و رنگ خزان شدی حوریه‌ی علی! چه شده قد و قامتت این بچه‌ها به شوق نگاه تو زنده‌اند هستند باز تشنه‌ی جام محبتت یادم نرفته ضربه‌ی دیوار و میخِ داغ یادم نرفته لحظه‌ی سخت اصابتت ای کاش مرده بود علی و نمی‌شنید تا آرزوی مرگ کنی وقت خلوتت با هر تکان، دوباره تنت تیر می‌کشد بهتر نشد گمان کنم اصلاً جراحتت تا سُرفه می‌کنی و رُخت زرد می‌شود من آب می‌شوم به خدا از خجالتت خورشید خانه‌ام! نرو، وقت غروب نیست از ما نگیر فاطمه جان نور رحمتت با تو بهشت بود فقط، خانه‌ی علی ویرانه است خانه‌ی بعد از شهادتت محمدجواد_شیرازی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
آخرش شرح غمم روی زبان‌ها افتاد همه گفتند که خیبرشکن از پا افتاد آه! رفتی و تمام بدنم می‌لرزد پهلوان تو زمین خورد، وَ از نا افتاد دو سه ماه است که رخسار تو با پوشیه است چشم من بر رخ نیلی تو حالا افتاد بشکند دست کسی که... اثرش معلوم است جای دستی به روی صورت حورا افتاد با یتیمان تو همناله شده جبرائیل ولوله در وسط عرش معلّی افتاد ساحلم بودی و رفتی و نگفتی با خود... که علی در وسط موج بلایا افتاد با چه رویی بدنت را بدهم بر پدرت لبم از شرم، ز هر صحبت و نجوا افتاد با چه رویی به پدرجان تو این را گویم... "پیش چشمان همه، ام ابیها افتاد" رضا_قاسمی  کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
من با دم تیغم شهادت آفریدم در فتح خیبر قلب مرحب را دریدم چون کوه بنشستم به‌روی سینه‌ی عَمرو مردانه آن خصم خدا را سر بریدم یک‌روز در جنگ اُحد خوردم نود زخم دریای لشگر را به خاک و خون کشیدم یک‌لحظه زانویم نلرزید و به گوشم خود لافتی الاّ علی از حق شنیدم یک‌دم نیاوردم ز محنت خم به ابرو یک‌عمر در کام بلاها آرمیدم با آن‌همه وقتی که زهرایم زمین خورد جان‌دادن خود را به چشم خویش دیدم آن شب زمین خوردم که دور از چشم مردم دنبال تابوت عزیز خود دویدم با آنکه هم‌چون آسمان بودم مقاوم مثل هلال از غصّه‌ی ماهم خمیدم یا فاطمه! شرمنده‌ام از این‌که امشب با دست خود خشت لحد بهر تو چیدم «میثم» گنهکار است امّا شاعر ماست یا رب ببخش او را به زهرای شهیدم استادحاج غلامرضا_سازگار کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
بعد_از در خانه مانده عطر خوش ربنای تو امروز زنده‌ام به هوایِ دعای تو همسایه‌ها به مجلس ختمت نیامدند من بودم و همین دو سه تا بچه‌های تو خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه! فامیل کم گذاشت برایِ عزای تو جایِ تمام شهر، خودم گریه می‌کنم از بسکه خالی است در این خانه جای تو زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم یک ختم باشکوه بگیرم برای تو دیگر به تیغِ فتنه‌ی کوفه نیاز نیست خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو وحید_قاسمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
بعد_از این شهرِ بی‌وفا به «علی» مَرحمت نداشت این داغدیده را نظرِ تسلیت نداشت ای روزگار! قبل جسارت به فاطمه قُنفذ در این حکومت غاصب سِمَت نداشت* دیوار‌های سنگی کوچه که جای خود دیوار خانه نیز به من معرفت نداشت عالَم کنار من همه در امنیت ولی زهرا درون خانه‌ی من امنیت نداشت مسمار، در مقابل و دیوار پشتِ سر راهِ نجات، همسرم از هر جهت نداشت یک‌بار هم برای شفایش دعا نکرد او بعد کوچه آرزوی عافیت نداشت او را نبی به دست گرفت و به عرش بُرد زیرا برای دفن، زمین ظرفیت نداشت علی_ذوالقدر *خلیفه دوم در زمان خلافتش، قُنفذ بن عُمير بن جُدعان تيمي را به عنوان کارگزار و والی مکه قرار داد. 📚انساب الاشراف بلاذری، ج ١٠، ص ١۵۵ کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
بعد_از 🏴قال مولانا امیرالمؤمنین(ع): لا خَیرَ بَعـدَکِ فِی الحَیـاةِ وَ إِنَّمَا أَبکِی مَخَـافَةَ أَن تَطُولَ حَیاتِی 📚بحارالأنوار، ج۴۳، ص۲۱۳ خیری پس از تو نیست در این زندگیّ و من گریَم از این‌که طول کشد روزگار من مرحوم استادسیدرضا_مؤید کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
هفت آسمان خورشید و ناهید و قمر دارد اذن ورود از حق بگیر، این خانه در دارد سرمای بیداد خزان، باغ مرا پژمرد امسال تقویمم بهاری مختصر دارد رحمی به حال شاخه‌ی پرپر نخواهد کرد شهری که در دستانِ گلچینش تبر دارد ای ارغوانی یاسمن! از من مپوشان رو چون باغبان از زخم بدخیمت خبر دارد یاسین مخوان در گوش شهر‌ غافلان زیرا قلبی سیاه و چشم کور و گوش کر دارد آری گلم تنها فقط داغ تو کافی بود تا که توان از جان من یکباره بردارد رخصت اگر می‌دادی آتش می‌زد آن‌ها را چون ذوالفقارم بغض‌های شعله‌ور دارد باران حریف چشم‌های مجتبایت نیست دریای ماتم در دل چشمان تر دارد انجام کار خانه را بسپار بر فضه کوچکترین کاری برای تو ضرر دارد عَجّل وَفاتی را نخوان جان علی دیگر وقتی که میدانی دعاهایت اثر دارد از اول شب، درد تصویر در و آتش در خاطر تو رفت و آمد تا سحر دارد با چشم خود دیدم سه ماهِ پشت هم جسمت حالی شبيه یک مریض محتضر دارد تنهاتر از اینم نکن با رفتنت بانو حیدر به غیر از تو کسی راهم مگر دارد؟ روح الامین بدو ورودش پشت در می‌گفت: اذن ورود از حق بگیر این خانه در دارد منصوره_محمدی_مزینان کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
زهرا مگیر از حرمم آفتاب را بر چهره‌ات مبند عزیزم نقاب را شرمنده‌ام که پای غریبیِ مرتضی کردی تحمل این همه رنج و عذاب را در روزهای صبر علی، با خطابه‌ات دادی جواب دشمن حاضر جواب را دیدی فراریان اُحد با چه کینه‌ای بستند دور گردن و دستم طناب را لعنت بر آن که با لگدی فتح باب کرد با که بگویم آخرِ این فتح باب را در خانه‌ام زدند زنم را مقابلم زهرا حلال کن، منِ خانه خراب را سوزاند آن که غنچه‌ی نشکفته‌ی مرا خواهد چشید آتش یوم الحساب را زینب کنار بسترت از حال رفته است از بس که خوانده سوره‌ی اُم الکتاب را فهمیدم از نفس زدنت، درد پهلویت... از پلک تار و بی رمقت برده خواب را ریحانه‌ی مجلله و سرو قامتم! بیچاره کرده قد خمت، بوتراب را حالا دگر سفارش تابوت می‌دهی؟! بغضم شکسته، فاطمه! کم کن شتاب را هر شب حسین تشنه‌لب از خواب می‌پرد بگذار بازهم به برش ظرف آب را محمدجواد_شیرازی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
عمری‌ست دل به چشم تو بستم نگاه کن زهرای من! علی تو هستم نگاه کن ای دل بریده! تا نبریدم بلند شو ای پرشکسته! تا نشکستم نگاه کن زانوی بوتراب به خاک آشنا نبود بر خاک التماس نشستم نگاه کن یک دست من ز پیکر خیبر توان گرفت حالا به لرزه‌های دو دستم نگاه کن چون تار و پود چادرت از زخم کوچه‌ها از هم هزار بار گسستم نگاه کن اي يار! كلّميني... زهرا! أنا علی زهرای من! علیِ تو هستم نگاه كن محمدعلی_بیابانی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
بعد_از_شهادت ای باخبر ز درد و غم بی‌شمار من! برخیز و باش، فاطمه جان، غمگسار من رفتی ز دیدۀ من و، از دل نمی‌روی حس می‌کنم همیشه تویی در کنار من شیرینی حیات من! ای بَضعَةُ الرّسول! تلخ‌ست با غمت همه لیل و نهار من خیری پس از تو نیست در این زندگیّ و، من گِریَم از این‌که طول کشد روزگار من مردم ز گریه، غصّۀ خود حل کنند، لیک افتد ز گریه، غصّۀ دیگر به کار من خواهم ز کودکان تو پنهان گریستن اما غمت ربوده ز کف اختیار من این روزها ز خانه کم آیم برون، مگر کمتر به قتلگاه تو افتد گذار من مرحوم سیدرضا_مؤید کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
شهادت من با دم تیغم شهادت آفریدم در فتح خیبر قلب مرحب را دریدم چون کوه بنشستم به‌روی سینه‌ی عَمرو مردانه آن خصم خدا را سر بریدم یک‌روز در جنگ اُحد خوردم نود زخم دریای لشگر را به خاک و خون کشیدم یک‌لحظه زانویم نلرزید و به گوشم خود لافتی الاّ علی از حق شنیدم یک‌دم نیاوردم ز محنت خم به ابرو یک‌عمر در کام بلاها آرمیدم با آن‌همه وقتی که زهرایم زمین خورد جان‌دادن خود را به چشم خویش دیدم آن شب زمین خوردم که دور از چشم مردم دنبال تابوت عزیز خود دویدم با آنکه هم‌چون آسمان بودم مقاوم مثل هلال از غصّه‌ی ماهم خمیدم یا فاطمه! شرمنده‌ام از این‌که امشب با دست خود خشت لحد بهر تو چیدم «میثم» گنهکار است امّا شاعر ماست یا رب ببخش او را به زهرای شهیدم استادحاج غلامرضا_سازگار کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
شهادت آخرش شرح غمم روی زبان‌ها افتاد همه گفتند که خیبرشکن از پا افتاد آه! رفتی و تمام بدنم می‌لرزد پهلوان تو زمین خورد، وَ از نا افتاد دو سه ماه است که رخسار تو با پوشیه است چشم من بر رخ نیلی تو حالا افتاد بشکند دست کسی که... اثرش معلوم است جای دستی به روی صورت حورا افتاد با یتیمان تو همناله شده جبرائیل ولوله در وسط عرش معلّی افتاد ساحلم بودی و رفتی و نگفتی با خود... که علی در وسط موج بلایا افتاد با چه رویی بدنت را بدهم بر پدرت لبم از شرم، ز هر صحبت و نجوا افتاد با چه رویی به پدرجان تو این را گویم... "پیش چشمان همه، ام ابیها افتاد" رضا_قاسمی   کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
بعد_از_شهادت شبی که آینه‌ام را به دستِ خاک سپردم هزار بار شکستم، هزار مرتبه مردم دو دست از سر حسرت به هم زدم که چگونه به دست خود گل خود را چنین به خاک سپردم؟ شد اشک غربت و گل کرد روی خاک مزارش هر آنچه داغ که دیدم، هر آنچه غصه که خوردم شب آمدم که بگریم تمام درد دلم را سحر به غربت خانه، جز اشک و آه نبردم بدون فاطمه سخت است زندگی، که پس از او برای آمدنِ روزِ مرگ، لحظه شمردم سیدمحمدجواد_شرافت کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
هجوم_به_بیت_ولایت مغتنم ديدند صبر رو به پايان مرا آتش آوردند نمرودان گلستان مرا آرزوهاي مرا در پشت دَر آتش زدند كاش مي‌بستند جاي دست، چشمان مرا دست من بسته ولي دست مغيره باز بود زد تو را تا که بگيرد زودتر جان مرا حرف ناموسش كه شد ايوب صبرش سر رسيد باتو سنجيدند بين كوچه ايمان مرا در نهانِ چشم من اشك است مهمان سال‌ها ظلم بيرون مي‌كشد از خانه مهمان مرا محسن_عرب_خالقی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
بستر_شهادت ای کشتی شکسته! که پهلو گرفته‌ای برگو چرا تو دست به پهلو گرفته‌ای؟! گل را خدا برای سرور آفریده است ای گل چرا به غصه وغم خو گرفته‌ای؟! هرگه که در به‌روی علی باز می‌کنی خوشحال می‌شوم که تو نیرو گرفته‌ای گاهی ز دردِ شانه زدل آه می‌کشی گاهی ز درد، دست به بازو گرفته‌ای از ماجرای کوچه نگفتی به من؛ بگو، اکنون چرا ز مَحرم خود رو گرفته‌ای؟! دیوار گشته است عصای تو باز هم، بینم که دست برسر زانو گرفته‌ای دیشب نماز نافله‌ی تو نشسته بود دیدم که دستِ خویش به پهلو گرفته‌ای رنگی ز داغ گر که «وفایی» به شعر توست چون لاله‌ها ز باغ ولا بو گرفته‌ای سیدهاشم_وفایی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
تو بی‌قراری و من نیز بی‌قرارترینم که من غریب‌ترین مرد در تمام زمینم کشیده است از آن سو مدینه تیغ به رویم نشسته است از این سو فراق تو به کمینم به حال و روز تو گیرم که اشک شرم نبارم چه سازم این عرقی را که مانده روی جبینم علی به خاطر بسترنشینی تو بگرید تو هم به خاطر من گریه کن که خانه نشینم به چادرت متوسل شدم که باز بمانی منی که کهف امانم، منی که حصن حصینم برای سنگ مزارم پس از فراق تو بگذار ز باغ پیرهنت لاله‌های سرخ بچینم :: تو را زدند و خدا خواست من ببینم و دیدم خدا کند که فراق تو را به چشم نبینم محمدعلی_بیابانی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ای کشتی شکسته که پهلو گرفته‌ای برگو چرا تو دست به پهلو گرفته‌ای گل را خدا برای سرور آفریده است ای گل چرا به غصه‌وغم خو گرفته‌ای؟! گاهی ز دردِ شانه ز دل آه می‌کشی گاهی ز درد، دست به بازو گرفته‌ای از ماجرای کوچه نگفتی به من؛ بگو اکنون چرا ز محرم خود رو گرفته‌ای؟! دیوار گشته است عصای تو باز هم بینم که دست بر سر زانو گرفته‌ای دیشب نماز نافله‌ی تو نشسته بود دیدم که دست خویش به پهلو گرفته‌ای هرگه که در به‌روی علی باز می‌کنی خوشحال می‌شوم که تو نیرو گرفته‌ای رنگی زداغ گر که «وفایی» به شعر توست چون لاله‌ها ز باغ ولا بو گرفته‌ای سیدهاشم_وفایی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
مبر ز خانه‌ی حیدر صدای گرمت را "علی" بگو... شنوم آن نوای گرمت را ز چشم من مبری خنده‌های گرمت را بخوان دوباره نماز و دعای گرمت را قیام نیمه شبانت عجب تماشائی‌ست در آسمان زِ قنوت تو شور و غوغائی‌ست بتاب در دل شب‌های تار من، زهرا بمان برای همیشه کنار من، زهرا ببین به حال دل بی‌قرار من زهرا انیس بی‌کسی‌ام! غمگسار من! زهرا به پای سفرۀ خالی ز نان من ماندی در اوج غصه و غم همزبان من ماندی از آن زمان که دو دستت ز کار افتاده تمام خانۀ من از مدار افتاده حسن ز داغ رخت بی‌قرار افتاده غریب و خسته کنار تو زار افتاده مگو که می‌روم و می‌سپارمت به خدا که تا به روز ابد دوست دارمت به خدا مرا دوباره صدا کن اباالحسن! زهرا سخن ز درد جدایی مزن به من، زهرا مگو که دختر تو آورد کفن زهرا به پیش چشم غریبم نفس نزن زهرا تن تکیده ز درد و غم تو آبم کرد نماز خواندن نیمه شبت کبابم کرد به خستگی وجود مطهرت سوگند به بغض چشم پر از اشک دخترت سوگند به پارگیِ لب کهنه معجرت سوگند به زخم گوشۀ ابروی اطهرت سوگند که خاطرات تو از خاطر علی نرود توسّلات تو از خاطر علی نرود مجتبی_روشن_روان کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
به علی قسم، به علی قسم که ستاره‌ی سحرم بمان ز مدینه حرف سفر مزن مرو یک دم از نظرم، بمان همه جا انیسی و مونسم همه کاره‌ام، همه‌ی کسم شده خواهشم که تو را قسم به وجود شعله‌ورم بمان به تنم توان، به دلم قرار به رُخم نشست غم روزگار تو خودِ سپر، خودِ ذوالفقار به حمایتم سپرم بمان ز غم ای بهار! چه خزان شدی به جوانی‌ات چه کمان شدی نگران شدم، نگران شدی مرو از برم، به برم بمان نگرانِ زخمِ تنت شدم متوجهِ حسنت شدم نگرانِ بی کفنت شدم به هوای دو پسرم بمان گُلِ دیده‌ات پُرِ شبنم است به دل علی، غم عالم است که بهشتِ بی تو جهنم است گلِ یاسُ محتضرم! بمان مهدی_مقیمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
امید جان خسته‌ام! از بر من سفر مکن بمان به پیش من، مرو، مرا تو خونجگر مکن بی تو غریب و بی کسم، مرو مرو هم‌نفسم آتش سینه‌ی مرا، بیا و شعله‌ور مکن میان سوز و ساز خود، به چشم نیمه‌باز خود به یاد محسنت دگر، نظر به سوی در مکن زدل که آه می‌کشی، مرا زغصه می‌کُشی نثار قلب وجان من، زآه خود شرر مکن روح من و روان من، سوخت چو شمع جان من برای غُربت علی، گریه تو از جگر مکن صبر من و قرار من، دلبر و غم‌گسار من به سوگ و هجر روی خود، مرا تو نوحه‌گر مکن تو گفته‌ای که یاعلی، مرا کفن نما ولی نگفته‌ای که بر رُخ کبود من نظر مکن غم دلت نهفته‌ای، شب وداع گفته‌ای هیچ کسی را تو علی، ز تربتم خبر مکن «وفایی» شکسته دل، که گشته‌ای زمن خجل جز به عزای فاطمه، زاشک دیده تر مکن سیدهاشم_وفایی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
با رفتنت خالی مکن دور و برم را پاشیده‌تر از این مگردان لشگرم را ای نیمه‌ی مجروح من ای کاش با تو در خاك بگذارند نیم دیگرم را باور نمي‌كردم كه روزي پيش چشمم از پا بيندازد غلافی همسرم را تو بین آتش رفتی و من گُر گرفتم حالا بیا و جمع کن خاکسترم را هرشب حسن در خواب می‌گوید مغیره دست از سرش بردار کشتی مادرم را :: ديروز اگر در پيش طفلانم حرم سوخت فردا بسوزانند با طفلان، حرم را از كربلا ديشب صدايی را شنيدم انگار طفلی گفت عمه معجرم را... محسن عرب کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG