eitaa logo
کانون وبسیج مداحان وهیئات مذهبی خمینی شهر
526 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
145 فایل
ارتباط با ادمین های کانال 👇👇👇 @H9132091518 @Madaheahlebait
مشاهده در ایتا
دانلود
س عصر در آتشِ خیمه دل پیغمبر سوخت آنچنان سوخت که از شعله دل حیدر سوخت نه فقط دامن طفلان، نه فقط معجرها گوشه‌ی خیمه عبا سوخت، تن اکبر سوخت وسط سرخی آتش دل زینب اما یاد مسمار درو سوختن مادر سوخت بعدها کنج خرابه به پدر دختر گفت: تو نبودی کمکم، روی سرم معجر سوخت از غم سوختن اهل حرم بود اگر نیمه‌شب آمد و در کنج تنور آن سر سوخت خیمه‌ها سوخت و باد آمد و خاکستر رفت دشت آرام شد اما دل یک مادر سوخت دید آزاد شده آب! ولی طفلش نیست ناله زد از جگر و یاد لب اصغر سوخت محمد_جواد_مطیع_ها کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
روضه منع پیامبر(ص) از غارت خیمه‌های زنان ✔️در جنگ تبوک بعد از آنکه لشکر کفار شکست خوردند‌، فرار کردند و اصحاب پیغمبر(ص) قصد خیمه‌های کفار را نمودند تا غارت نمایند. حضرت رسول(ص) آنها را منع کردند و فرمودند که داخل خیمه‌های آن‌ها نشوید؛ شاید در آن خیمه‌ها اطفال و کنیزان باشد و دل آنها نازک است و چون نگاه آن‌ها به وسایل جنگی می‌افتد، جزع و فزع می‌کنند و من راضی نیستم که صدای گریه اطفال بلند شود، اگرچه پدران این اطفال کافرند. 👈 اشاره گریز: پس وای بر بنی امیه که با شمشیرهای برهنه ریختند در خیمه‌های امام و دست‌ها به غارت زنان و دختران و طفلان سیدالشهدا (ع) بلند شد. 📚منبع: انوار الشهاده، صفحه ۲۱۷ برگرفته از: گریزهای مداحی، علی اکبر لطیفیان، ص۲۳۳ کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ای كه به خشكی لبات دریا توسل می‌كنه موندم چه جوری داغتو دنیا تحمل می‌كنه سَروی كه تنها شاهد این برگ‌ریزونه منم كوهی كه می‌خواد پاشه و دیگه نمی‌تونه منم گرم طوافن تا غروب سرنیزه‌ها دور سرت وقت نمازِ تیرها سجاده می‌شه پیكرت این موج كه روی تنت با گریه می‌ریزه منم زخمات لب وا می‌كنه هر بار بوسه می‌زنم تو كشته‌ی اشكی و من یک‌چشمه بارونم برات دیدم كه گریه می‌كنه گرگ بیابونم برات دیده میون موج خون دریای احساسم تو رو ای آشناتر از همه حق می‌دی نشناسم تو رو؟ زخمت بهم می‌گه بمون چشمت بهم می‌گه برو سنگم بیاد از آسمون تنها نمی‌ذارم تو رو با آه شونه می‌كنم زلف پریشون تو رو با اشک روشن می‌كنم شام غریبون تو رو سعید_پاشازاده کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
امشب به آسمانِ حرم یک ستاره نیست جز صبر بر بنات علی، راه چاره نیست دیشب علی‌ِ اکبر اذان گفت در حرم امشب مؤذن نبوی در مناره نیست دیشب رقیه در بر ارباب نشسته بود امشب به گوش نازک او گوشواره نیست دیشب به خیمه بود ابوالفضل پاسدار امشب نگاهبان حرم آن سواره نیست دیشب ز شیر خواره خجل بود مادرش امشب علی کجاست که در گاهواره نیست داغی گذاشت تیر فلک بر دل رباب در سینه مخفی است، غمش آشکاره نیست زینب کنار خیمه‌ی سوزان نشسته است در منظرش به جز بدن پاره پاره نیست مانده به گوش صوت حسینش که رفت و گفت در راه عشق حاجت هیچ استخاره نیست زهرا عزا به منزل خولی گرفته است بهر شهید بهتر از این یادواره نیست مرغان کربلا به شهیدان گریستند بس کن "کلامیا"دلت از سنگ خاره نیست ولی_الله_کلامی_زنجانی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
شد غرق در غم روزگارت عمه جانم خیلی دلم شد بیقرارت عمه جانم در پیش چشمت زیر خنجر دست و پا زد در خاک و خون دار و ندارت عمه جانم بر روی تل، در غربتِ شام غریبان ایکاش بودم در کنارت عمه جانم تنها و بی محرم شدی دیگر ندیدی مرهم برای حال زارت عمه جانم جانم فدایت! عصرِ عاشورا به سختی دیدم گره خورده به کارت عمه جانم مانند قلبت چند جای چادرت سوخت در شعله هایِ پُر حرارت عمه جانم چشم عمو عباسمان را دور دیدند شد پیش چشمت خیمه غارت عمه جانم لعنت بر آنکه بست دست خسته ات را در بین آتش؛ با جسارت...عمه جانم بین تمام داغ هایی را که دیدی می سوزم از داغ اسارت عمه جانم! مرضیه_عاطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
من با دمم تیغم شهادت آفریدم در فتح خیبر قلب مرحب را دریدم چون کوه بنشستم به‌روی سینه‌ی عَمرو مردانه آن خصم خدا را سر بریدم یک‌روز در جنگ اُحد خوردم نود زخم دریای لشگر را به خاک و خون کشیدم یک‌لحظه زانویم نلرزید و به گوشم خود لافتی الاّ علی از حق شنیدم یک‌دم نیاوردم ز محنت خم به ابرو یک‌عمر در کام بلاها آرمیدم با آن‌همه وقتی که زهرایم زمین خورد جان‌دادن خود را به چشم خویش دیدم آن شب زمین خوردم که دور از چشم مردم دنبال تابوت عزیز خود دویدم با آنکه هم‌چون آسمان بودم مقاوم مثل هلال از غصّه‌ی ماهم خمیدم یا فاطمه! شرمنده‌ام از این‌که امشب با دست خود خشت لحد بهر تو چیدم «میثم» گنهکار است امّا شاعر ماست یا رب ببخش او را به زهرای شهیدم ✍استادحاج غلامرضا_سازگار کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
مدح فاطمه کیست؟ آن که از مدحش ناتوانند عالم و آدم مانده ناکام این زبان در کام شرمسار و سیاه‌نامه قلم کفو حیدر شدی وگرنه نبود احدی کفو او در این دنیا آمدی تا فقط خدا باشد مالک «لم یکن له کفوا» در تمام صفات حُسن و کمال آینه‌دار مرتضی زهراست بنگر اینک که خطبه‌ی فدکش کُفو نهج‌البلاغه‌ی مولاست خطبه‌ای سطر‌سطر آن توحید خطبه‌ای تالی کلام‌الله اولین سطر خطبه‌اش آه است آخرین سطر آن هم آه است، آه از سخایش سخن چه گویم من؟ در نیابد سخن سخایش را من نگویم که خود بپرسید از سورۀ «هل‌أتی» عطایش را خانه‌ی سادگی‌ست خانه‌ی او خشت‌های گِلین و نان جوین سفره‌دار خلایق است اما نیست در خانه سفره‌اش رنگین چون پدر رفت و منقطع شد وحی همدمش ساخت حق، ملائک را همچو مریم شنید در محراب نغمۀ «اُقْنُتِي لِرَبِّک» را در عبادت سرآمد اُمّت شرح عشقش فراتر از عقل است شمه‌ای گر ز وصف آن خواهی «قَدَمَاها تَوَرَّمَت» نقل است در قدم‌هایش آن کبودی بود تا نشان از عبادتش باشد بازویش هم کبود بود ای وای که نشانی ز غربتش باشد * * حرف‌های نگفته‌ای داری دردهای نهفته‌ای داری زیر بارانِ گریه‌ام امشب زخم‌های شکفته‌ای داری باورم نیست در برابر من این گُلِ مانده در کفن، زهراست باورم نیست پیش چشمانم جسم بی‌جانِ جانِ من زهراست هست صبر جمیل حیدر هم در فراق جمال زهرا کم آید از مرتضی که صبر خداست نالۀ «قَلَّ صَبری» از این غم لیلة‌ُالدفنِ «لیلة‌ُالقدر» است شب معراج لیلة‌ُالإسرا گشته خاموش «کوکب درّی» خفته در خاک، زُهره‌ی زهرا صاحب «ما سئلتُکُم من أجر»! خوب اجر تو را ادا کردند خودت از دخترت بپرس و ببین اُمتت بعد تو چه‌ها کردند صبر کردم اگرچه بود شگفت از دل داغدار، این همه صبر صبر کردم اگر چه بود شگفت از من و ذوالفقار این همه صبر محمدمهدی_سیار کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
غسل تنت امشب ، شده مشکل من زخم روی سینه ت ، شده قاتل من تنت رو شستم از زیر پیراهن هنوز با زخمت درگیره پیراهن پر از جراحته تنت ، بمیرم برات انگار یه لشکر زدنت ، بمیرم برات با اشک میریزم آب رو برگای یاست آتیش زده من رو گلای لباست وجودم زهرا از قصه لبریزه داره از پهلوت خونابه میریزه خونی شده باز کفنت ، بمیرم برات انگار یه لشکر زدنت ، بمیرم برات علی_سلطانی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
آخرش شرح غمم روی زبان‌ها افتاد همه گفتند که خیبرشکن از پا افتاد آه! رفتی و تمام بدنم می‌لرزد پهلوان تو زمین خورد، وَ از نا افتاد دو سه ماه است که رخسار تو با پوشیه است چشم من بر رخ نیلی تو حالا افتاد بشکند دست کسی که... اثرش معلوم است جای دستی به روی صورت حورا افتاد با یتیمان تو همناله شده جبرائیل ولوله در وسط عرش معلّی افتاد ساحلم بودی و رفتی و نگفتی با خود... که علی در وسط موج بلایا افتاد با چه رویی بدنت را بدهم بر پدرت لبم از شرم، ز هر صحبت و نجوا افتاد با چه رویی به پدرجان تو این را گویم... "پیش چشمان همه، ام ابیها افتاد" رضا_قاسمی  کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
من با دم تیغم شهادت آفریدم در فتح خیبر قلب مرحب را دریدم چون کوه بنشستم به‌روی سینه‌ی عَمرو مردانه آن خصم خدا را سر بریدم یک‌روز در جنگ اُحد خوردم نود زخم دریای لشگر را به خاک و خون کشیدم یک‌لحظه زانویم نلرزید و به گوشم خود لافتی الاّ علی از حق شنیدم یک‌دم نیاوردم ز محنت خم به ابرو یک‌عمر در کام بلاها آرمیدم با آن‌همه وقتی که زهرایم زمین خورد جان‌دادن خود را به چشم خویش دیدم آن شب زمین خوردم که دور از چشم مردم دنبال تابوت عزیز خود دویدم با آنکه هم‌چون آسمان بودم مقاوم مثل هلال از غصّه‌ی ماهم خمیدم یا فاطمه! شرمنده‌ام از این‌که امشب با دست خود خشت لحد بهر تو چیدم «میثم» گنهکار است امّا شاعر ماست یا رب ببخش او را به زهرای شهیدم استادحاج غلامرضا_سازگار کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ای خاک! بهار بی‌خزان باش ای خاک همسايه‌ی ماه و آسمان باش ای خاک اين ياسِ کبود، پهلويش مجروح است با جانِ رسول، مهربان باش اي خاک یوسف_رحیمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ضربت_خوردن ای چراغ سحر خسته دلان! ای دعای دل بشکسته دلان! ماهِ تابیده به هر ویرانه! آشنا با همه، خود بیگانه! مونس و همدم دیرینه ی ما! چاهِ آهِ سحرت سینه‌ی ما! داستان غم تو، فوق غم است نام مظلوم برای تو کم است بشریّت سویت آورده رجا تو کجا وسعت! تاریخ کجا! مسجد از شوق نمازت مدهوش کوفه از بانگ اذانت به خروش شعله بر سوزِ دلت باد زده سجده از داغ تو فریاد زده خونِ جاری شده بر صورت تو تا قیامت سند غربت تو خصم از فرق تو قرآن وا کرد شبِ احیای تو را احیا کرد تا شود زخمِ فراقت چاره خون زد از فرق سرت فوّاره خاک با خون جبین تو سرشت خونِ پاکِ تو به محراب نوشت که علی گشت دگر آسوده لیک با تیغِ به زهر آلوده ای کرامت همه پاینده به تو! قاتلت گشته پناهنده به تو ای علی جان! تو بگو کاسه‌ی شیر بوده کی پاسخ زخم شمشیر ای به خون خفته! بگو یارت کو مالک اشتر و عمّارت کو؟ باغبان! بود و نبود تو چه شد؟ غنچه و یاس کبود تو چه شد؟ ای دو عالم حرمِ ماتم تو! تا صف حشر نثار غم تو اشک ما هدیه‌ی ناقابل ماست خانه‌ی سوخته‌ی تو دل ماست چاه‌ها آه گذشت از سرشان نخل‌ها ریخته برگ و برشان شب به سوز تو بَرَد رشک، علی سفره‌ها پُر شده از اشک، علی ای سحر مست صدای پایت! سفره‌ها منتظرِ خرمایت سرخی یاس تو ما را کشته اشک عبّاس تو ما را کشته ای غمت گشته هم آغوش حسین! چوب تابوت تو بر دوش حسین عاشقانِ شب خود را دریاب یا علی! زینب خود را دریاب زنده شد خاطره‌ی همسر تو دفن شد در دل شب پیکر تو شب روی شانه تو را می‌بردند چه غریبانه تو را می‌بردند گر چه دفن تو نهان از همه بود آنکه می‌بُرد تو را، فاطمه بود ای حسین و حسنت دنبالت! محسنت آمده استقبالت تیغ قاتل که جبین تو شکست کمر امّ بنین تو شکست خیز و چشم ترِ عبّاس ببین گریه‌ی مادر عبّاس ببین استادحاج غلامرضا_سازگار کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ای چشم‌ها! به صورت مولا نظر کنید جاری به زخم خود، همه خون جگر کنید زینب! حسن! حسین! علی چشم خویش بست بر آن غریب، جامه‌ی ماتم به بر کنید ریزید همچو اشک به خاک ای ستارگان! سخت است بی علی شب خود را سحر کنید بیرون شهر کوفه در آن کوچه‌ی خموش آن کودک خرابه‌نشین را خبر کنید ای جنّ و انس و حور و ملک! ای تمام خلق! تا روز حشر، خاک یتیمی به سر کنید شیر خدا نیاز ندارد دگر به شیر اشک عزا روانه بر او از بصر کنید امشب به جای آنکه بر او شیر آورید خونِ جگر نثار، به زخم پدر کنید از قصّه‌ی خرابه‌ی شام آورید یاد یک شب گر از خرابه‌ی کوفه گذر کنید هنگام شب جنازه‌ی او را چو می‌بَرید در سینه داغ فاطمه را تازه‌تر کنید ای ناله‌های نیمه‌شب هر شبِ علی آتش شوید و بر جگر ما اثر کنید از بس گناه کرده‌ام افتادم از نظر ای خاندان وحی! به «میثم» نظر کنید استادحاج غلامرضا_سازگار کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
بعد_از_شهادت گر چه در خاک نهان شد بدن خستۀ تو کعبۀ خلق بُوَد خانۀ در بستۀ تو گر چه آوای اذانت شده بر لب خاموش می‌دمد لالۀ توحید زگلدستۀ تو کیست تا مثل تو از لطف به قاتل نگرد ای فدای نگه چشمِ زخون بستۀ تو گلِ لبخند تو نگذاشت بدانند که بود یک جهان غصه درونِ دل وارستۀ تو خلق، یک لحظه زدرد دلت آگاه نشد بی صدا بود زبس گریۀ پیوستۀ تو چه به زهرا گذرد گر بگذارد به جنان دست بشکسته به پیشانی بشکستۀ تو "میثم" سوخته دل را زکرم وامگذار کز همه رسته و عمری شده وابستۀ تو استادحاج غلامرضا_سازگار کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
از على بانگ اذان امشب به گوش ما نیامد مسجد کوفه پُر از جمعیت و مولا نیامد نخل‌هاى کوفه می‌گریند و مى‌گویند با هم آنکه بود از اشک چشمش آبیار ما نیامد پیر نابیناى مسکینى چنین مى‌گفت امشب اى خدا! یار من مسکین نابینا نیامد کودکی با کودکی می‌گفت من بی شام خفتم آنکه بر ما شام می‌آورد آمد یا نیامد؟ دامن مادر گرفته گوشه‌ى ویرانه طفلى گوید: اى مادر بگو امشب چرا بابا نیامد نام مولا گشته میثم! شمع جمع دردمندان گرچه شب بگذشت و آن ماهِ جهان آرا نیامد رفته امشب جانب عُقبا که زهرا را ببیند زین سبب آن شهریار کشور جان‌ها نیامد استادحاج غلامرضا_سازگار کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
دردا که از دیار شما رخت بسته است مردی که روزگار، دلش را شکسته است بعد از علی، شرافت و ایمان یتیم شد زنجیرِ استوار عدالت گسسته است اقرار می‌کند که چون او را ندیده است دنیا که بر فضایل او چشم بسته است زین‌پس به شانۀ چه کسی تکیه می‌دهد دنیا که از هجوم ستم، سخت خسته است بعد از علی، جهان به تباهی سلام کرد بی‌آفتابِ او، به سیاهی نشسته است محمدرضا_ترکی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
تا بیابان نجف، او را شبانه می‌برند مثل زهرا نیمه‌ی شب، مخفیانه می‌برند آن‌که عمری بارِ غم بر روی شانه می‌کشید حال جسمش را غریبانه به شانه می‌برند باز هم داغ مزار مخفیانه تازه شد چون علی را هم به قبری بی نشانه می‌برند بچه‌های داغدیده از کنار تربتش بارِ سنگین غم او را به خانه می‌برند کوفیان کشتند حیدر را، ولی در کربلا اهل بیتش را چرا با تازیانه می‌برند؟ کودکان خسته‌ی او را به جرم بی کسی بی بهانه می‌زنند و بی بهانه می‌برند ای «وفایی!» آل عصمت، در ره احیای دین حرف خود را بر در حی یگانه می‌برند سیدهاشم_وفایی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
تا جسم بوتراب، نهان در تراب شد گردون به فرق خاک‌نشینان خراب شد با یک مدینه غربت و یک کوفه درد و غم مانند شمع سوخت و لب بست و آب شد وقتی که بازگشت حسن از کنار قبر از سوز ناله‌اش دل زینب کباب شد چندین ستاره در دل شب خون گریستند تا نیمه‌شب به خاک نهان آفتاب شد پاداش آن مروّت و مردانگیّ و عدل روی علی ز خون سر او خضاب شد فریاد می‌زنند شب و نخل و چاه‌ها والله بر علی ستم بی حساب شد در مجلس شهید همه آورند گل امشب سرشک دیده‌ی زینب گلاب شد "میثم!" سزد که نسل جوان گریه‌ها کنند بر رهبری که پیر به فصل شباب شد استادحاج غلامرضا_سازگار کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ای کوفه! چه ساکت و خموشی خاموشی و سخت در خروشی ای مسجد کوفه! کو امامت؟ محراب علی! سرت سلامت ای پیر مریض! کو طبیبت؟ ای منبر کوفه! کو خطیبت! سجادۀ لاله گون مولا انداخته گل زخون مولا امروز که آبرو گرفتی از خون علی وضو گرفتی ای زندگی‌ات تمام تاریخ مظلوم‌ترین امام تاریخ ای کل وجود تربت تو شهر تو دیار غربت تو هر ظلم که بود، با دلت شد تا تیغ سقیفه قاتلت شد ای عقل نخست! هر که هستی تو کشتۀ جهل مردم استی با آن همه حُسن نیت خویش دیدی ستم از رعیت خویش کو مالک اشترت علی جان؟ سلمان و ابوذرت علی جان؟ هر جا که نشانه از غم توست صد دجلۀ اشک هم کم توست با آنکه شکافت فرق پاکت خون ریخت به روی تابناکت زخمیت به زخمۀ جگر بود، کز زخمِ سرت کشند‌‌ه‌تر بود مشتاق رخ حبیب بودی بی فاطمه‌ات غریب بودی بشکافت چو فرق نازنینت شمشیر گریست بر جبینت خون تو روانه از جبین بود پاداش محبت تو این بود؟ ای زخم تو زخم آفرینش بگریسته بر تو چشم بینش ای خاک‌نشین آسمانی ای عرش مکانِ لا مکانی ای قلب نماز، سینه‌چاکت ای سجده نهاده سر به خاکت ارکان دعا شکست بی تو تکبیر به خون نشست بی تو :: تو منتظر وصال یاری در بستر مرگ بی قراری اطفال یتیم داغدارند امشب همه چون تو بی قرارند خون گشته روانه در عزایت از چشم یتیم بی غذایت با قتل تو آه آه کوفه خیزد ز درون چاه کوفه زخم تو به فرق مرهمت بود پایانگر دورۀ غمت بود از "فزت برب" توست معلوم راحت شدی! ای امام مظلوم! آیینۀ دل، شکستۀ توست محراب، به خون نشستۀ توست تا هست به سینه ها غم تو تقدیم تو اشک "میثم" تو استادحاج غلامرضا_سازگار کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
بعد_از_شهادت آه! کوفه چقدر تاریک است ماه، دیگر کنار چاه نرفت خاک از تشنگی لبش خشکید چشمه در بین کوچه راه نرفت دست طفل یتیم نان نرسید جرعه‌ای طعم آسمان نرسید دیگر امشب صدای نالۀ مرد تا حوالی بی‌کران نرسید نخل‌ها بی‌قرار و منتظرند طعم خرمای بی‌علی تلخ است روز خوش بی‌تو نیست در عالم طعم دنیای بی‌علی تلخ است این ابوجهل‌ها نفمیدند که تو با خود عدالت آوردی شهر از کوره‌راه پُر شده بود که تو راه سعادت آوردی رفتنت هم حکایتی دارد روی محراب، ردّ خون مانده پس از آن روز جاهلان گفتند: مگر او هم نماز می‌خوانده؟ خار در چشم خویش داری مرد استخوان در گلوی تو مانده درد تنهایی تو را حس کرد هر که نهج‌البلاغه را خوانده سیدعلی_نقیب کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
چگونه سَر کنم شب را عزیزم چه سازم جانِ بر لب را عزیزم بجای تو حسن ای کاش امشب کفن می‌کرد زینب را عزیزم تو را می‌شوید امشب دستِ دریا تو را با اشکِ ما با اشکِ زهرا نمیدانم چرا می‌گویم امشب بریز آبِ روان آهسته اَسما به اشکم شسته‌ام از روت خونت که بردم از سر ؛ از ابروت خونت دعاکردم که زخمت وا نگردد نریزد تاکه  از تابوت خونت دوباره غسل و تشییع شبانه دوباره گریه‌های مخفیانه خدارا شکر جسم تو ندارد جراحاتِ قلاف و تازیانه قسم بر این سر رو روی شکسته قسم بر فرق و ابروی شکسته خدایا می‌رود بابای زینب به مهمانی پهلویی شکسته نه سلمان نه ابوذر نیست مقداد از این تشییع خلوت داد بیداد شنیدم که حسین از غم زمین خورد خدا را شکر پیش من نیافتاد حسن بگذار رویش را ببوسم پریشانم که مویش را ببوسم سفارش کرده بابا جایِ او هم حسینش را  گلویش را ببوسم دعایی کُن که بی بازو نگردد لبِ گودال  از پهلو نگردد زدم بوسه بر این حنجر ولی تو دعایی کن که پشت و رو نگردد حسن_لطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ای تشنه ای که شرح غمت در بیان نبود مارا به سخت جانی خود این گمان نبود ناراحتم زیاد نماندم کنار تو شمر آمد و برای نشستن زمان نبود هر ناقه ای به غربت من گریه کرده است مانند من غریب دراین‌ کاروان نبود ای کاش در رکوع عقیق از تو میگرفت ای کاش بین قافله ای ساربان نبود ماندم چرا به زور کشیدند از تنت آخر لباس کهنه ی تو که گران نبود گفتم به آفتاب نتابد روی تنت شرمنده ام که روی تنت سایبان نبود با لشگری برای سرت جنگ کرده ام پس حق بده اگر که به جسمم توان نبود دیروز شش برادر کرار داشتم امروز دور خواهر تو جز سنان نبود آغوش من که هست چرا مانده ای به خاک جای تن تو برروی ریگ‌ روان نبود لعنت به این سفر که بدون تو میروم تنها شدن که حق من نیمه جان نبود باد صبا ببر به نجف روضه مرا روضه بخوان که دخت علی در امان نبود ما رسممان شهادت و از جان گذشتن است اما دگر اسیر شدن رسممان نبود سید_پوریا_هاشمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
**روضه از زبان بقیت الله الاعظم من روضه خوان ِ غربت ِ آقای عالمم بی تابِ سربریدة ماهِ محرمم با گریه هر غروب من از حال می روم با هر فرازِ ناحیه گودال می روم صبح وغروب ،ندبه کنان گریه می کنم این روضه را به مادرمان هدیه می کنم برنیزه تکیه داد وز جایش بلند شد دردش گرفته بود صدایش بلند شد فرمود: زنده ام به کجا حمله می کنید نامردها به خیمه چرا حمله می کنید کارِ مرا تمام نکرده کجا ؟سنان!!!!           اینجا کنارِ لشگری از گرگ ها بمان با یالِ غرق خون شده برگشت ذوالجناح با زین واژگون شده برگشت ذوالجناح اینجا به بعد ضربه زدن ها شروع شد اینجا به بعد شیون زنها شروع شد دیدم خودم به چشم ترم وای وای وای بیرون زدند اهلِ حرم وای وای وای دنبالِ ذوالجناح هراسان وبی پناه با عمه آمدند به بالای قتلگاه جدِ مرا محاصره کردند یک سپاه دیدم چگونه عمه ما می کند نگاه هرکس رسید نیزة خود را شکست ورفت یک استخوان ز سینة آقا شکست و رفت یک عده بر تمام تنش سنگ می زدند       یک عده بر لباسِ تنش چنگ می زدند در آن میانه حرمتِ آئینه ها شکست وقتی که شمر آمد وبر سینه اش نشست از دستِ او محاسنِ جدم رها نشد هرچه کشید خنجرِ خود، سر جدا نشد تا که زرویِ پیکرِ بی سر بلند شد فریاد یا بُنَیَ ز مادر بلند شد اینجا به بعد گریة من رنگِ خون شود گیسو به دست شمر ز مقتل برون رود اینجا به بعد زخمِ دلِ ما نمک زدند باور کنید عمة مارا کتک زدند راه فرار از حرم آنروز بسته شد با چوبّ نیزه پهلوی زنها شکسته شد آن شب زنانِ سوخته یاور نداشتند آن شب بنات فاطمه معجر نداشتند قاسم_نعمتى کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
آمده موسم تنهایی و حیران شده ام دادم از دست تو را، سخت پریشان شده ام رفتی و بعد تو من پاره گریبان شده ام نظری کن چقدر بی سر و سامان شده ام چشم بد بعد تو دنبال من افتاد حسین خواهرت را نکند بُرده ای از یاد حسین؟! چند مرکب پیِ من پشت سرم تاخته اند عده ای چشم به سوی حرم انداخته اند این طرف روی تنت کوه سنان ساخته اند سنگ دل ها سرفرصت به تو پرداخته اند یک نفر هستم و از چند طرف درگیرم به خود فاطمه سوگند که بی تقصیرم رکن من بودی و از رکن و اساس افتادم کعب نی خوردم و عشق تو نرفت از یادم " زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم" گم شده بین شلوغی سخن و فریادم شاهدی داد زدم... گریه کنان می گفتم با صدایی که گرفته سویشان می گفتم: جوشن مانده به روی بدنش را نبرید سخت جا رفته... عقیق یمنش را نبرید با سر نیزه توان سخنش را نبرید هرچه بردید ولی پیرهنش را نبرید بگذارید نگاهی به سویش بندازم لااقل چادر خود را به رویش بندازم محمد_جواد_شیرازی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
شب بود و از خون‌گریه‌هایش ماه می‌سوخت عکس علی در چاه بود و  چاه می‌سوخت تنهاست...، دارد می‌کشد آب، آب نه اشک تا پیش زهرا آب هم در راه می‌سوخت از بس‌که آتش داشت در سینه عرق داشت می‌خواست تا آهی کشد که آه می‌سوخت تنها خیالی را میانِ خانه می‌شست طوری که پیش او رسول‌الله می‌سوخت اسما بریز آب روان باید بشوید آن خانمی را که در آن درگاه می‌سوخت عمداً فرستاده حسن را سوی سلمان از بسکه با  اُماه یا اُماه  می‌سوخت در بینِ دندان  آستین را داشت زینب خود را حسینش گاه می‌زد گاه می‌سوخت دستش به پهلو زد ،سرش را زد به دیوار از زخمهای همسری همراه می‌سوخت دستش به بازو خورد ای لعنت به قنفذ... می‌زد نفُس می‌گفت: یافتاح  می‌سوخت خون می‌چکد از سنگِ غسل، از شانه، تابوت در زیر کوهِ داغ گویا کاه می‌سوخت * * از علقمه هم آب را می‌بُرد عباس در بین گهواره لبی جانکاه می‌سوخت با مَشک، سقا در میان راه می‌ریخت بی آب سقا  در میان راه می‌سوخت با سر عمو اُفتاد زهرا بود و می‌دید در شعله  زُلفِ خیمه‌های شاه می‌سوخت آتش، حرامی، تازیانه، چنگ، سیلی گیسوی طفلی رو به قربانگاه می‌سوخت وقتی سرش را دید کج خورده به نیزه زینب تمام راه  با این ماه می‌سوخت حسن_لطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
آهسته می‌شوید غریب شهر یثرب پشت و پناه و تکیه‌گاه و یاورش را تنها کنار نیمه‌های پیکر خود می‌شوید امشب نیمه‌های دیگرش را آهسته می‌شوید مبادا خون بیاید آن یادگاری‌های دیوار و درش را پی می‌برد آن دست‌های مهربانش بی گوشواره بودن نیلوفرش را می‌گرید اما باز مخفی می‌نماید با آستینی بغض‌های حنجرش را در خانه‌ی او پهلوی زهرا ورم کرد حق دارد او بالا نمی‌گیرد سرش را با گریه‌های دخترانه زینب آمد بوسد کبودی‌های روی مادرش را بر شانه‌های آفتابی‌اش گرفته مهتاب هجده ساله‌ی پیغمبرش را دور از نگاه آسمان‌ها دفن می‌کرد در سرزمین‌های سئوالی همسرش را علی_اکبر_لطیفیان کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
افتاده از پا، از غم افتادنش بود، جان داد آنکه شاهد جان دادنش بود آتش زده بر هستی‌اش داغ جوانی فریاد زد اسماء بریز آب روانی شرمندگی را در نگاه حیدر آورد... این غسل، یک فتاح را از پا در آورد دست علی باز است، این اوج محن بود حالا به دست فاطمه بند کفن بود امشب شکسته دیدمت نخل امیدم غسلت نفسگیر است ای گیسو سپیدم درد و دل من مختصر باشد عزیزم غسال، کی خود محتضر باشد عزیزم! محروم کردی مرتضی را از وجودت... دق دادی‌ام امروز با روی کبودت... امشب کسی مانند من بی بال و پر نیست مستأصلم من، دفن کار یک نفر نیست ناصر_دودانگه کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
رواست جان بدهم پا به پای این کلمات: "نثار فاطمه‌ام فاتحه مع الصلوات! " رسید موقع غسل تن تو با اشکم چه سخت می‌گذرد لحظه‌ای از این لحظات چگونه خاک بریزم به روی پیکر تو خدا کند که رَود جان من "مع الزفرات"* غلاف قنفذ نامرد با تو کاری کرد که آرزوی تو شد بعد هر نماز، وفات چقدر بازوی مجروح تو ورم دارد رسید دست من امشب به جای آن ضربات تمام هستیِ من! می‌سپارمت به خدا ببین مقابل تو ایستاده‌ام به صلاة تو را زدند عزیزِ دلم بدون گناه از این به بعد شود همدم علی یک چاه علی_میرحیدری *امیرالمؤمنین (ع) بعد از شهادت فاطمه (س) فرمود: نَفسِـی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ یا لَیتَــهَا خَرَجَـت مَـعَ الزَّفَـرَاتِ جان من با ناله ‌هاى خود حبس شده، اى كاش جان من با ناله‏هایم خارج می‌شد. کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
من با دم تیغم شهادت آفریدم در فتح خیبر قلب مرحب را دریدم چون کوه بنشستم به‌روی سینه‌ی عَمرو مردانه آن خصم خدا را سر بریدم یک‌روز در جنگ اُحد خوردم نود زخم دریای لشگر را به خاک و خون کشیدم یک‌لحظه زانویم نلرزید و به گوشم خود لافتی الاّ علی از حق شنیدم یک‌دم نیاوردم ز محنت خم به ابرو یک‌عمر در کام بلاها آرمیدم با آن‌همه وقتی که زهرایم زمین خورد جان‌دادن خود را به چشم خویش دیدم آن شب زمین خوردم که دور از چشم مردم دنبال تابوت عزیز خود دویدم با آنکه هم‌چون آسمان بودم مقاوم مثل هلال از غصّه‌ی ماهم خمیدم یا فاطمه! شرمنده‌ام از این‌که امشب با دست خود خشت لحد بهر تو چیدم «میثم» گنهکار است امّا شاعر ماست یا رب ببخش او را به زهرای شهیدم استادحاج غلامرضا_سازگار کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
وقتي كه خون پيروز بر شمشير باشد كِي نامِ عاشق بي نثارِ خون بماند همراهِ موسي بودن اينجا افتخار است امّا برايِ آنكه با هارون بماند گفتي كه در زَقُّومِ خود صَهيون بميرد گرم از طراوت شاخه‌ي زيتون بماند ما در تبِ غَزّه خروشي تازه ديديم از انقلابِ سرخِ تو آوازه ديديم غزّه زمينش، آسمانش، كوچه راهش مردان، زنان و كودكانِ بي پناهش هِيهات مِنَ الذِلّهِ مي‌گويند آري راهِ شرف را در تو مي‌جويند آري آنجا كه ديدي با سپاهش آمده حُر مي‌ريخت از لب‌هاي تو اندرز چون دُرّ شكرِ خدا گفتي و مردم را شكايت خواندي در آنجا از پيمبر اين روايت ديديد اگر كه جائري بر مَسند آمد ديديد اگر مصداقِ ظلمِ بي حد آمد فرقي نمي‌داند حلالي از حرامي اسلام را ديگر نمانده غيرِ نامي آنجا اگر گرمِ سكوتِ خويش بوديد تنها به فكرِ كسبِ قوتِ خويش بوديد حق است، حق را كه شما را كور سازد همراهِ آن بيدادگر محشور سازد اي خونِ تو احياگرِ همگاميِ ما سرچشمه ي بيداري اسلاميِ ما اي عَطرِ تو جاري به لبخندِ بسيجي نامت هميشه نقشِ سربندِ بسيجي ** با من بگو داغِ تو با دل‌ها چها كرد هجرانِ تو با زينبِ كبري چها كرد شوقِ تو عاشق را به صحرا مي‌كِشاند زينب جدائي از تو را كِي مي‌تواند؟ با آنكه آتش خيمه در خيمه به پا بود زينب سراسيمه ميانِ خيمه‌ها بود تا در پسِ آتش عزيزي جا نماند در خيمه زين العابدين تنها نماند هر خيمه بر تن داشت چون پيراهن آتش هر كودكي را بود دامن دامن آتش اموالِ زهرا را به غارت بُرد دشمن آن بهترين‌ها را اسارت بُرد دشمن زيور اگر در دستِ مادر بود، بردند خلخال اگر در پاي دختر بود، بردند دشمن به زَعمِ خود سرودِ فتح مي‌خواند بر پيكرِ پاكِ شهيدان اسب مي‌راند هر هِق هِقي هر ناله‌اي فرياد گشته مژده رباب! آبِ فرات آزاد گشته آري كجا يادِ گلِ پرپر نباشي يادِ لبِ خشكِ علي اصغر نباشي آري كجا از دل غمِ ديرين رود باز آبِ خوشي از اين گلو پائين رود باز خواهر به دنبالِ برادر بود آنجا در جستجويِ جسمِ بي سر بود آنجا ناگاه شيري ديد در زنجير پنهان جسمي به زيرِ نيزه و شمشير پنهان بر نيزه و شمشيرها وقتي گُذر كرد صدبار از جانِ خودش صَرفِ نظر كرد سبطِ نبي را غرقِ در خون ديد آنجا زخم از ستاره بر تن افزون ديد آنجا مي‌گفت شرحِ ماجراها را گزيده لب‌هاي زينب رويِ رگ‌هاي بريده وقتِ وداع آمد وداعِ جان چه سخت است بر خواهرِ تو صبر در هجران چه سخت است بايد تو را با كشته‌ها تنها گذارد جسمِ تو را بر خاكِ صحرا واگذارد جواد_محمدزمانی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG