🌱 مِنْ كَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ:
إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ
وَ التَّنْفِيسُ عَنِ الْمَكْرُوبِ...
#نهج_البلاغه
{حکمت_۲۴}
🍃از كفّاره گناهان بزرگ:
به فرياد مردم رسيدن،
و آرام كردن مصيبت ديدگان،
♦️ݥيخۅای ڪفاره گناهات رو بدی به مردم برس...
#کانال_أللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مداحی_آنلاین_اطرافیان_ضعیف_حجت_الاسلام_عالی.mp3
2.48M
dardodel_alamdar.mp3
3.3M
چه قدر سخت است حال عاشقی 😇 که نمیداند محبوبش نیزهوای او را دارد یانه....😞💔
#پیشنهاد_دانلود 👌
🎤شهید سیدمجتبی علمدار💞
🍃🌹🍃🌹
#اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💚
سلام. همراه صلواتی
سه دقیقه در قیامت رو حتما گوش میدی چقدر سازندگی چقدر مطالب ناب و جدید از اون دنیا داره
کانال #اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💚
سلام. همراه صلواتی سه دقیقه در قیامت رو حتما گوش میدی چقدر سازندگی چقدر مطالب ناب و جدید از اون دن
شماره ۵۸. در مورد زندگی شهدا بود
بسیار ناب که اگه خوب گوش ندی از دستت رفته...
کانال #اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💚
چه قدر سخت است حال عاشقی 😇 که نمیداند محبوبش نیزهوای او را دارد یانه....😞💔 #پیشنهاد_دانلود 👌 🎤شهید
این حرفای که یه روز این سید شهید دکلمه کرده را هم به آن ها اضافه کن تا روحت
لطف شهدایی بگیره
🔔
⚠️ #تـــݪنگـــرامـــروز
آنان که در جنگ رسانه ای و فرهنگی،
به مصـاف و نبرد قـرآن و اهل ایمــان
آمدهاند، طبــلهای توخــالــی و منبع
تڪبّــر و غــرور هستند! که به فضلِ
خــدا هـرگـز به اهدافشان نمیرسند!
ما نیز وظیفه داریم جهت حفظِایمان
خود و اهلبیتمان، از گزند ترکشهای
رسانههایشان، بهپناهگاه خدا و قرآن،
پناهندهشویم که همه چیز را میبیند
و میشنود.
اگر همینحقیقت را باورداشتهباشیم
که خداوند همیشه کنارماست و همه
چیز را میبیند و تمامگفتههایمان را
میشنود، اینهمه یاغی و سر بههوا
نمیشــویــم ڪـہ هستیــم!
# اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سخنان کمتر دیده شده از حاج قاسم سلیمانی در خصوص نقش همراه خوب و بد در مسیر راه حق
#حاج_قاسم
#مرد_میدان
#اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
♦️ حر بن یزید ریاحی اولین کسی بود که آب را به روی امام بست و اولین کسی شد که خونش را در راه امام داد . عمر سعد اولین کسی بود که به امام نامه نوشت و برای رهبری دعوت کرد و اولین کسی بود که تیر را به سمتش پرتاب کرد .
♦️ خداوند داستان ابلیس را گفت تا بدانی نمیشود به عبادتت ، تقربت ، به جایگاهت اطمینان کنی !!!
خدا هیچ تعهدی برای آنکه تو همان که هستی بمانی ، نداده است !!!
دنیا دار ابتلاست ، با هر امتحانی چهره ای از ما آشکار میشود ، چهره ای که گاهی خودمان را شگفت زده میکند !!!
🍀 از خدا عاقبت به خیری بخواهیم.....
👇👇👇👇
#اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌈
📌 #نکات_زیارت_آل_یس 1
✨سَلامٌ عَلَى آلِ يس...سلام و درود بر خاندان یاسین
📜 زيارت نامه ها معمولاً با سلام آغاز مي شود. سلام به امامي كه زنده و شنونده ی سخن زائر است. اما ادب اقتضا می کند که اول به همه خاندان و اجداد طاهرین حضرت سلام و درود بفرستیم بعد به خود حضرت!
🌷 سلام دعاي سلامتي است و زائر با سلام دادن مي خواهد بگويد من هم خودم را از آفت گناهان حفظ و سالم نگه مي دارم و هم شما و امام زمان را با تمرد و عصيان خويش آزار نمي دهم.
👈 سلام بر «آل یس» از نخستین آیه سوره مبارکه یس استفاده شده است.
📚احادیث بسیاری در تایید این که مراد در این آیه سلام بر اهل بیت پیامبر خاتم، صلی الله علیه وآله ، رسیده است؛
🔹 از جمله در روایتی،امام صادق(ع)، از جد بزرگوارش امیرالمؤمنین(ع)، نقل فرموده است که درباره آیه شریفه «سلام علی آل یس »، فرمود:
✨یس محمد"ص" و نحن آل یس✨
→• اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌈
شروع چله زیارت شماست مولا جان
تا پایان ما را متحول کن مولا جان♥️
#آل_یاسین
روز هشتم✅🌹
شروع چله:
۱۳۹۹/۱۰/۱۶
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💚
🌸🍃 #چند_کلمه_حرف_حساب
مرحوم علّامه طباطبایی(ره):
ما بزرگترین ومهم ترین کاری که در عالم داریم و هیچ کاری در تمام شؤون زندگی ما مهم تر از آن نیست ؛
آن است که خودمان را درست بسازیم ،
کاری مهم تر از خود سازی نداریم.
ما، ابد در پیش داریم. هستیم که هستیم...
╔═✿❀🌸❀✿═══╗
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
╚═══✿❀🌸❀✿═╝
✨ #مقام_عرشی_حضرت_زهرا ۲
@kanonmontzerjvanan
🦋 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🦋
مقام عرشی2_mixdown.mp3
14.43M
#مقام_عرشی_حضرت_زهرا س ۲
✨ خَلَقَكُمُ اللّهُ أنْوارا فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقينَ... (شرح جامعه کبیره)
خداوند شما را بصورت انواری آفرید، و آنگاه شما را گرد عرش خویش، طائف گردانید!
#عرش ؛ مرکز فرماندهی ماسویالله (هرآنچه غیر خدا) است!
✦ منظور از این فراز چیست؟
اگر جای اهل بیت در مرکز فرمانروایی عالَم است، پس این همه مصیبت و آزار آنان در دنیا، برای چه بوده است؟
#استاد_شجاعی 🎤
@kanonmontzerjvanan
🌈اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌈
#جهاد روباید
تلاش «در راه خدا» معنی کنیم!!
فقط این تعریفه که
تموم نکات دقیق و ظریف این کلمه
رو در بر میگیره.
با این تعریف از #جهاد،
هرفعالیتی که مرتبط با
"عمل به اسلام" باشه
میتوانه یه تلاش مقدس باشه.
مثلا حتی
- بیدار شدن سحر برای نماز صبح
برای کسی که عادت به خواب صبح داره
و سحرخیز نیست،
یه تلاش تلقی میشه...:))!
#جهادعلمی
#حیعلیالجهاد
.
.
📮 از نامـہ هاے خط خطے؛ تا خــدآ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم♥️
سہشنبہها و دلم جمڪرانے از احساس
سہشنبہها و نسیمے پـر از شمیم یاس
چڪیده اشڪ فراقت بہ روےگونہے من
چہ قیمتے شده اشڪم، شبیہ یڪ الماس
#سه_شنبه_های_مهدوی با دعا توسل
#سه_شنبه_های_جمکرانی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
کانال #اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💚
#رمان_دلارام_من #قسمت_نود با هجوم هزار و یک فکر و خیال، قلبم تیر میکشد؛ دلم نمیخواهد دعا کنم کاش
#رمان_دلارام_من
#نود_یک
عمه که با ظرف میوه وارد میشود، برمیگردم به حال عادی؛ به هر زحمتی که شده.
علی هم همان حرفهایش درباره تبادل اسرا را تحویل عمه میدهد تا عمه به جانشدعا کند.
با اصرار عمه حاضر شده ام بیایم؛ اما نمیتوانم بیشتر از این نقش بازی کنم؛گوشه ای از زیرانداز رفته ام در لاک خودم. علی و پدرش کباب ها را باد میزنند. چقدرجای حامد خالیست!
عمه و نرگس و راضیه خانم هم گرم صحبتند؛ خدارا شکر حواسشان به من نیست.
صدای سعید (همسر نرگس)را میشنوم که به بچه ها میگوید نزدیک منقل نشونداما بچه ها خنده کنان بازی میکنند. خوش به حالشان! نمیدانند اسیر یعنی چه،برای همین هم نگران عمو حامدشان نیستند.
جای خالی حامد، گلویم را پر میکند؛ برای همین موقع ناهار هم نمیتوانم چیزیبخورم. الان حامد چه میخورد؟ اصلا غذایش میدهند؟
نگاه های زیرچشمیشان تمام وقت آزارم میدهد؛ چند قاشق برنج میخورم و معده ام را با نوشابه پر میکنم.
چاییشان را که میخورند، بچه ها اصرار میکنند که وسطی بازی کنیم؛ سعید و حاج مرتضی کاملا پایه اند؛ پدر علی(حاج مرتضی)پیرمرد جاافتاده ایست با موهایی که ازخاکستری به سپیدی میرود؛ عرقچین سفید و عینک ظریفش چهره گندمگونش رادوست داشتنی تر میکند؛ با اینکه نزدیک 60 سال دارد، مانند جوانی بیست ساله
سرحال است.علی کنار میایستد چون دستش نباید ضربه بخورد؛ سعید و بچه هایش وسط اند وحاج مرتضی سمت دیگر؛ بچه ها من را هم صدا میزنند: خاله حورا تو نمیای؟
لبخندی زوری میزنم: نه خاله، من نگاهتون میکنم.
بازی شروع میشود و صدای خنده شان کوه صفه را برمیدارد؛ نگاهی میکنم به بالای کوه، پرچم روی مقبره شهدای گمنام دلم را هوایی میکند؛ الان چقدر نیاز دارم به زیارتشان! بلند میشوم: من میرم تا شهدای گمنام و برمیگردم.
عمه میان صحبتش میگوید: باشه، برو و زود بیا!
درحال پوشیدن کفشم که ضربه ای سنگین به کمرم میخورد؛ نفسم در سینه حبس میشود و برمیگردم به سمتی که ضربه خوردم؛ توپشان روی زمین افتاده. علی هاج وواج نگاهم میکند، بالاخره زبان باز میکند: ب... ببخشید... خیلی شرمنده ام، واقعا دست خودم نبود... الان خوبید؟
یک دستش در آتل وبال گردنش شده؛ حق دارد نتواند توپ را کنترل کند؛گوش هایش سرخ شده، حاج مرتضی هم معذرت میخواهد. آرام میگویم: خواهش میکنم" و میروم.
شاید نباید انقدر سرد برخورد میکردم، چون کمی که فاصله میگیرم و نگاهشان میکنم، میبینم که علی از بازی خارج شده و دست میکشد روی صورتش و آرام ازجمع دور میشود، اصلا به من چه؟
قدم برمیدارم به طرف مقبره شهدا؛ تاحالا اینجا نیامده بودم و بلد نیستم راه را؛تابلوها را میخوانم؛ مردم یا درحال صعودند یا نزول، فردی یا دسته جمعی. باهدفون ها و هندزفری هایی داخل گوششان یا با جمع مختلط دوستان. تازه اینجا،خبری هم از گشت ارشاد نیست و خیلی ها بیخیال شال و روسری شده اند. هر بارهم نگاه پر از تحقیرشان روی سرم سنگینی میکند؛ لابد از خود میپرسند این دخترچادری اینجا چکار دارد؟
دیدن این صحنه ها قلبم را درد می آورد؛ برادر من بخاطر امنیت اینها الان اسیرداعشی هاست و کسی روحش هم خبر ندارد. بگذار برسم آن بالا، برای همه مردم قصه پدر و حامد را تعریف میکنم که بدانند شهید و اسیر ندادیم برای افتادن
روسری هایشان.سربالایی تندتر شده و پاهایم بی رمق تر. به نفس نفس افتاده ام؛ از بین درخت هایکنار جاده، اصفهان پیداست، با اینکه خسته ام، قدم تند میکنم. دلم از گرسنگی ضعف میرود؛ کاش چند قاشق بیشتر خورده بودم!شهدا روی سکویی بلندند. از پله ها بالا میروم، محوطه بزرگیست؛ قدم برمیدارم به سمت مقبره، پاهایم رمق ندارند و حس میکنم الان است که بیفتم؛ شهدا لبه سکوهستند و دورشان دیوار کشیده اند، طوری که کسی نتواند وارد شود. دست میگذارم
روی لبه حصار و فاتحه میخوانم. اصفهان کاملا پیداست؛ شهدا همه شهر را از اینجا میتوانند ببینند؛ گنبد و گلدسته های مصلی از همه ساختمان ها شاخص ترند؛گلستان شهدا هم نزدیک همانجاست، به پدر سلام میکنم. اینجا که ایستاده ام،بهتر میفهمم چقدر ما آدمها کوچکیم!
آیه ای که بالای یادمان نوشته شده را میخوانم: و من المومنین رجال صدقوا ماعاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا...
- کاش یادمان رو یه طوری ساخته بودن که میشد نشست کنار مزارها!
مثل برق گرفته ها برمیگردم؛ علیست! کی آمد اینجا؟ از کی تاحالا اینجا بوده؟
تعجبم را که میبیند جواب میدهد: راه های میانبر زیادی هست، عمه تون گفتن ناهارتونو بیارم.
و لقمه ای پاکت پیچ شده به طرفم میگیرد؛ با اخم نگاهش میکنم که یعنی چرا پابرهنه دویدی وسط خلوتم؟
دستش در هوا مانده؛ لقمه را میگیرم و با اینکه گرسنه ام، نمیخورم. میگوید: کنترل توپ با یه دست سخته، ببخشید، واقعا عمدی نبود.
#ادامہ_ دارد...
به قلم فاطمہ شکیبا
♥️ @kanonmontzerjvanan
#رمان_دلارام_من
#قسمت_نود_ودو
حالا آقاحامد بفهمه کمرمو میشکنه احتمالا!
برمیگردم به حالت اولم و خیره میشوم به شهری که انتهایش پیدا نیست؛ دلم برای حامد تنگ میشود.
-باید بپذیرم معلول حساب میشم، چاره ای نیست، شدم نیمچه آدم!
این حرفها به من چه ربطی دارد؟ ناخودآگاه میگویم: نقص و کمال آدما به این چیزا
نیست.
- این یعنی از دستم ناراحت نیستید؟
- بازی این اتفاقا رو هم داره.
نفس عمیقی میکشد: ناهار درست نخوردید، اینو بخورید ممکنه ضعف کنید،اونوقت حامد از صفحه روزگار محوم میکنه!
کمی معترضانه میگویم: لقمه هایمنو میشمردید؟
- نه... نه... حاج خانم گفتن درست ناهار نخوردید و منم داشتم میرفتم قدم بزنم،اینو دادن براتون بیارم.
جواب نمیدهم؛ آنقدر اطراف یادمان خلوت است که صدای فاتحه خواندنش را میشنوم. میگوید: هوا داره تاریک میشه، میخواید برگردیم؟ خوب نیست اینجاها تنهایی برید و بیاید؛ کوهه، پیچ و خم داره، خیلی محیطش برای یه دخترخانم تنها
خوب نیست، تا همینجام که اومدید اگه برادرتون بفهمه کبابم میکنه!
- حامد تاحالا آزارش به کسی رسیده که اینطوری ازش میترسید؟
پشت سرم است و فقط صدای خنده اش را می شنوم: نه ولی بخاطر خواهرش آزارش به همه میرسه، حتی من که صمیمیترین دوستشم.
- اگه صمیمیترین دوستشید چرا خبری ازش ندارید؟
فقط صدای نفس کشیدنش می آید.
-اصرارمون برای خبرگرفتن بی فایده ست؛ فقط میدونیم زنده ست و برای تبادل اسرانگهش داشتن و تا الان هم هیچی لو نداده؛ البته من مطمئنم از این به بعدم حرفی نمیزنه و دهنش قرصه.
پوزخند دردآلودی میزنم؛ کاش علی اسیر میشد که ببینم بازهم انقدر راحت این حرف ها را میزند یا نه؟
با شهدا وداع میکنم و قصد برگشت میکنم؛ در ابتدای جاده سنگی ام که علی صدایم میزند: اون مسیر خیلی طولانیه، من از میانبر میبرمتون...
وقتی حامد نباشد، اردیبهشت هم زیبا نیست؛ خرداد هم زیبا نیست و برایم دوماه بهار، به زشتی خزان گذشته است. نه فقط من، برای همه، حتی نیما و مادر.
مادر به روی خودش نیاورد ولی میدانم از درون دارد میسوزد؛ حرفی نمیزند و چیزی نمیپرسد ولی من خوب میشناسمش؛ نیما هم گیر داده که برود سوریه! انگار به همین راحتی ست! عمه هم در نمازها و دعاهایش از خدا برای حامد صبر و تحمل میخواهد و حامدش را به خدا سپرده.
هیچ راهی پیدا نکردیم که بتوانیم با حامد تماس بگیریم یا بفهمیم در چه حالیست؟
این بیخبری، خانه را کرده ماتم خانه و دارد همه مان را آب میکند. علی «که خودش
هم درگیر درمان دستش است»سعی دارد شادمان کند و حتی چند بار با همان دست وبال گردنش ما و خانواده اش را برد گردش؛ اما همه میدانستند این گردش هاحتی مسکن موضعی هم نیست؛ چه رسد به دارو!
اواخر خردادم اما، با خبر علی درباره تبادل اسرا زیبا میشود؛ برای همین است که تمام خانه را برق انداخته ایم؛ سبزیها را من پاک کردم که عمه برایش قرمه سبزی بپزد، حتی کیک هم پختم.علی گفت لازم نیست ما برویم فرودگاه و خودش حامد را می آورد خانه؛ گفت میخواسته یک مراسم استقبال بگیرد اما حامد گفته میخواهد بی سر و صدا بیاید؛فقط نیما و مادر آمده اند، با نرگس و نجمه و خانواده شان. راضیه خانم هم آمده خانه مان برای کمک؛ انگار تازه قرار است عید به خانه مان پا بگذارد!
با صدای زنگ، تا خود در پرواز میکنم؛ از همه سبقت میگیرم تا خودم در را باز کنم،انگار خوابم!
در را که باز میکنم، اول علی را میبینم که در ماشین را برای کسی باز میکند ودستش را میگیرد تا پیاده شود؛ مردی با محاسن بلند و صورتی لاغر و رنگ پریده وچشمانی گود رفته، کمر راست میکند و از ماشین پیاده میشود. این دیگر کیست؟
به چهره اش دقیق میشوم؛ حامد است! بی اختیار میگویم: حامد...!
لبخند که میزند، مطمئن میشوم خودش است؛ مهربانی صورتش هنوز سرجایش مانده، با وجود چند زخم و خراشی که بر چهره دارد، خراشها را میشمارم: یکی روی پیشانی، دیگری میان ابروی راستش را شکافته، سومی روی بینیاش افتاده و چهارمی پایین چشم چپش؛ لبش هم زخمیست. نمیدانم الان باید شاد باشم یا غمگین؟
بخندم یا گریه کنم؟
اشک شوقم جاری میشود و بی توجه به اطرافم، خودم را در آغوشش میاندازم؛ سرم را نوازش میکند: سلامت کو آبجی خانم؟ تیکه ای، رگباری، چیزی نداری نثارم کنی؟
- خیلی بیمزه ای حامد!
- آخیش! داشتم احساس کمبود میکردما!
#ادامہ_ دارد...
به قلم فاطمہ شکیبا
♥️ @kanonmontzerjvanan
🍁انسانهای نالایق🍁
✍جمعی از اصحاب در محضر رسول خدا بودند، حضرت فرمود: می خواهید کسل ترین، دزدترین، بخیل ترین، ظالم ترین و عاجزترین مردم را به شما نشان دهم؟
اصحاب: بلی یا رسول الله!
👈فرمود:
✨1- کسل ترین مردم کسی است که از صحت و سلامت برخوردار است ولی در اوقات بیکاری با لب و زبانش ذکر خدا نمی گوید.
✨2-دزدترین انسان کسی است که از نمازش می کاهد، چنین نمازی همانند لباس کهنه در هم پیچیده به صورتش زده می شود.
✨3-بخیل ترین آدم کسی است که گذرش بر مسلمانی می افتد ولی به او سلام نمی کند.
✨4- ظالم ترین مردم کسی است که نام من در نزد او برده می شود، ولی بر من صلوات نمی فرستد.
✨ 5-و عاجزترین انسان کسی است که از دعا درمانده باشد.
📚داستان های بحارالانوار جلد 9
<====🔶🌹🔸🌹🔶====>
اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم 💚
<====🔶🌹🔸🌹🔶====>
سه دقیقه در قیامت 59.mp3
34.62M
#شرح_کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت
قسمت 9️⃣5️⃣
"تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم"
** روحیه سلحشوری، ویژگی بارز یاران حضرت مهدی عج
* اکرام خدا برای شهدا
* شهید، ناظر بر رفتار و اعمال دیگران
* تفاوت آرزوی شهید و منافق
* گریه برای شهید به چه مناسبت است؟
* شهدا همسنخ ملائکه
* میدان نبرد، فروشگاه خدا
* تفاوت بین کشته شدن و مرگ در راه خدا
* رجعت شهدا
* سبیلالله چیست؟
* برتری شهید بر شهید
* جایگاه شهدا در کلام امام خمینی ره
* ارزش والای شهدای مدافع حرم
* شاگردان مکتب توحید از شهادت نمیهراسند
#استاد_امینی_خواه
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌈
#نماز_شب
🌷نماز شب مهمترین نماز مستحبی است که ۱۱ رکعت دارد و وقت آن پس از نیمه شب شرعی تا طلوع فجر است. بنا بر آیه «وَمِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّک» نماز شب بر پیامبر اکرم(ص) واجب و بر سایر مؤمنان مستحب است. در روایات بر اهمیت آن تأکید شده و آن را شرف مؤمن، کفّاره گناهان روز، برطرف کننده وحشت قبر و ضامن روزی معرفی میکند و توصیه شده در صورت گذشتن وقت، قضای آن خوانده شود.🌷
🌺الزامی برای خواندن همه ۱۱ رکعت وجود نداشته و میتوان کمتر خواند، که در این صورت خواندن سه رکعت آخر (دو رکعت نماز شَفع و یک رکعت نماز وَتر) فضیلت بیشتری دارد.🌺
🌷 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌓
💞پـــــروردگارا
در این شـب ڪه نــوید بخش
امـید و #رحـــــمت تــــوست
هر آنڪه چــــشم بخواب برد
قلـــبش ســـــرشار از امـــــید
و زنـــــدگی اش ســـــرشار از
رحـــمت و #بـــــرڪت تو باد.
✨ #شــــــبـتونمــهدوۍ✨
┏━━━━🌷━━━━┓
🦋💚 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🦋💚
┗━━━━🌷━━━━┛