eitaa logo
مهوا
175 دنبال‌کننده
708 عکس
54 ویدیو
4 فایل
•|﷽|• 🌕 مهوا. [ م َهَْ ]: ماه شکفته‌شده، ماه کامل 💌📣 مهوا، قصه‌ی ماه‌‌ِ شهید است و ما روایتگران این قصه‌ایم. «مجموعه‌ی فرهنگی دانشجوییِ مهوا» •|کانون شهدای دانشگاه تهران|• 🔗 صفحات مهوا: https://zil.ink/kanoon_mahva ادمین کانال: @Maahvaadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
«زندگی را دوست دارم، تو را بیشتر» 🕊 خدایا شاهد باش که از تمامی مظاهر مادی دنیا بریدم تا بیشتر به تو نزدیک شوم و به تو بپیوندم. خدایا من خواهان شهادتم، نه به این معنی که از زندگی کردن در این دنیا خسته شده‌ام و یا خواسته باشم خود را از دست این سختی‌ها و نابسامانی‌های دنیوی خلاص سازم، بلکه می‌خواهم گناهان زیادی را که انجام داده‌ام، به وسیلهٔ رنج کشیدن در راه تو و دادن چند قطرهٔ خون ناقابلم به خاطر تو پاک گردد. می‌خواهم شهید شوم تا اگر زنده‌ام، موجودی نباشم که سبب جلوگیری از رشد دیگران شوم تا شاید خونم بتواند این موضوع را جبران نماید و نهال کوچکی از جنگل انبوه انقلاب را آبیاری کند. 📆 به مناسبت ۱۳ شهریور سالروز تولد 💌•|گروه گنجینه مکتوب، وصیت‌نامهٔ شهدا|• @kanoon_mahva
«نمی‌خواهم در بستر بمیرم!» 🕯 دوستان من! اگر آمده‌اید که روحانی شده و به پست و مقام برسید و دنبال بزرگ شدن و به دست آوردن موقعیت و ثروت باشید، بدانید که در دنیا و آخرت ضرر کرده‌اید. تا دیر نشده باز گردید، ولی اگر آمده‌اید که سرباز امام زمان‌ (عج) و خادم اسلام بشوید خوش آمدید، بدانید که خداوند شما را یاری خواهد کرد. 🪞آنچه که ارزش دارد علم همراه با تقوی است. آن علمی ارزش دارد که با تهذیب نفس همراه باشد. عالم غیر مهذب، ولو این‌که بسیار درس خوانده باشد، با یک فردی که علوم جدید را می‌خواند هیچ فرقی ندارد، آن عالمی که خواب و نَفس کشیدنش عبادت است، عالم موحد و متقی است. 🤲 در واپسین روزهای پیش از شهادت، همسرشان روایت می‌کند: در سفری به قم با این‌که بسیار خسته بودند، تب شدید گرفتند. آن شب، ایشان در عالم شفاهی با خدا سخن گفتند و فرمودند:« خدایا، یعنی من اینقدر شقی هستم که آن همه خطرات را پشت سر بگذارم و امروز اینطور در بستر بمیرم؟!» 📆 چهاردهم شهریور ماه، سالگرد شهادت 💌 •| گروه گنجینهٔ مکتوب، وصیت‌نامهٔ شهدا |• @kanoon_mahva
مهوا
«هاسکالا» 🕍 اصطلاح «هاسکالا» (Haskalah) در آثار عبری به جنبشی اشاره دارد که در نیمهٔ سدهٔ هجدهم در میان یهودیان اروپا (آلمان و دیگر کشورها) گسترش یافت. البته این جنبش از درون یهودیان نجوشید، بلکه از سوی حکومت‌ها یا نخبگان روشنفکر یهودی ـ که الگوهای غربی را پذیرفته بودند ـ بر اقلیت‌های یهودی تحمیل شد. ❗️هاسکالا مخالفان زیادی داشت مخصوصا بین یهودیان مذهبی و متعصب، و طرفداران آن متهم می‌شدند به از بین بردن دین و دین‌داری و حذف کامل قوم یهود در اروپا؛ موضوع هاسکالا از این جهت حائض اهمیت است که اگر وجود نداشت شاید در آینده، صهیونیسمی هم به وجود نمی‌آمد. 🧕اثر هاسکالا این بود که سبک زندگی و پوشش بخش قابل توجهی از یهودی‌ها را اروپایی کرد و کم‌کم آثار یهودی بودن را در آن‌ها کمرنگ کرد. ✡️ برخی از یهودیان چنان تحت تأثیر این سبک زندگی قرار گرفتند که دیگر هیچ نشانه‌ای از یهودی بودن در آن‌ها وجود نداشت و برخی دیگر هم سعی می‌کردند تا حدودی هویت یهودی خود را حفظ کنند و دستهٔ سوم یهودیان ارتودوکس بسیار مذهبی بودند که نه تنها هاسکالا را نپذیرفتند بلکه آن را یک چیز باطل و منفوری می‌دانستند. 📝 اوج یهودستیزی در اروپا به چاره‌اندیشی بعضی متفکران یهودی و طراحی داستان هولوکاست ختم می‌شود که در نتیجه به صهیونیسم می‌رسد. 🔍 برشی از جلسهٔ اول نشست تاریخ صهیونیسم | دکتر کدخدایی | هیئت علمی دانشگاه تهران 🇵🇸 •|گروه فلسطین مهوا|• @kanoon_mahva
«می‌خواهم مدافع حرم باشم، همین.» 🕊 وقتی از او درباره‌ی آرزویش می‌پرسیدند، با لبخند آرامی می‌گفت: «همه‌ی زندگی‌ام خلاصه شده در یک خواسته؛ مدافع حرم باشم و شهید شوم، همین.» 📿 آخرین بار که از خانه رفت، کوله‌پشتی کوچکی برداشت و به همسرش سپرد: «اگر برگشتم، دوباره پُرش می‌کنم. اگر نه… به احمدمان بده. بداند پدرش جز قرآن، انگشتر، تسبیح و لباس رزم، چیزی به ارث نگذاشت؛ اما راه را نشان داد.» 📆 پانزدهم شهریور ماه سالگرد شهادت 💌 •| گروه گنجینه مکتوب، زندگی‌نامه |• @kanoon_mahva
303515302959587074_51791697106907.mp3
زمان: حجم: 3.1M
📻 🌅 ای حیات، با تو وداع می‌کنم با همه‌ی زیبایی‌هایت، با قلبی سوزان و غم‌آلود، به سوی خدای خود می‌روم و از همه چیز چشم می‌پوشم... این لحظات حساس، لحظات وداع با زندگی و عالم لحظات لقاء پروردگار لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد... ❣ از نیایش‌های زیبا و شنیدنی شهید 👤 دکتر مصطفی @kanoon_mahva
مهوا
«عمه‌ شهید» 🏡 آن زمان که سه-چهار سال بیشتر نداشت، دیوار راست را هم بالا می‌رفت. برادرزاده‌ام را می‌گویم! آن وقت‌ها که مجرد بودم و در خانه‌ی پدر، برادرم که دیوار به دیوار خانه‌ی ما منزل داشت، زیاد بهمان سر می‌زد. هر وقت هم که «مهدی» را همراه خود می‌آورد، من عزا می‌گرفتم. گویی به او مأموریت داده بودند که خانه را شخم بزند. به محض ورودش مثل گردبادی کوچک، تمام پشتی‌ها و وسایل را به‌هم می‌ریخت. انرژی و شیطنتش فراوان بود... . 🏃🏻‍♂️ یادم هست یک بار که خانه را برای آمدن مهمان‌ها تمیز کرده بودم، طبق معمول دوید و از یک پشتی که زیر پنجره قرار داشت بالا رفت و درِ پنجره را باز کرد. من دائماً نگران بودم که از آن ارتفاع پرت شود توی کوچه. از طرفی هم به خاطر آمدن مهمان‌ها نمی‌توانستم آن پشتی را جابجا کنم تا دیگر از آن بالا نرود. بعد از چند مرتبه که او را با تذکر و مهربانی از پنجره دور کردم، دیدم به هیچ صراطی مستقیم نمی‌شود و طاقتم را طاق کرده؛ من هم موقع پایین آوردنش یک بشکون گنده از کمرش گرفتم. او هم گریه کنان دوید رفت خانه‌شان. الهی بگردم... یادم نمی‌رود چطور جای بشکونی که از او گرفتم روی کمرش سیاه شد. بزرگتر که شد به او گفتم:« مهدی یادت هست قبلا چنین اتفاقی افتاده بود؟... حلالم کن عمه‌جان، یادآوری آن خاطره قلبم را ناراحت می‌کند.» و او چه مهربان خندید و پاسخ داد که: این چه حرفی‌ست عمه‌جان! من که اصلا یادم نمی‌آید، هرچه کردی هم خوب کردی! حلالت باشد». ✨️ و به راستی چه کسی فکرش را می‌کرد همین بچه‌ی وروجک که خاطراتم از شیطنت‌های او بسیار است، وقتی بزرگ شود احترام و ادب و متانتش زبان‌زد دوست و آشنا خواهد شد؟ آنقدر رفتار و گفتار متواضعانه و شیرینی داشت، که اگر او را می‌دیدی نمی‌توانستی دوستش نداشته باشی. چه کسی گمان می‌کرد... که برادرزاده‌ی جوانم عضو سپاه، و جزوی از پاسداران مملکت باشد؟ به راستی هیچ‌کدام. حتی روحمان هم از شغل او، و اینکه چه می‌کند خبر نداشت. هیچ کدام نمی‌دانستیم... تا آن زمان که در جنگ ۱۲ روزه، با حمله‌ی رژیم صهیونیستی به یکی از ساختمان‌های سپاه و ویران کردن آن، مهدی‌مان به شهدا پیوست... دو دختر کوچکش را گذاشت و خود آسمانی شد. 💌 مهدی! این خاطراتی که اکنون تنها یادگار من از تو هست، لبخند را بر لب، بغض را بر گلو، و اشک را بر چشمانم می‌آورد. مهدی جان!... چه کسی گمان می‌کرد تقدیر به گونه‌ای پیش برود، که روزی مرا با عنوان «عمه‌ی شهید» خطاب کنند؟ 📄 از خاطرات خانم «زهرا حیدری»، عمه‌ی شهیدِ پاسدار «». 🖊 به قلمِ حسنا نیکبخت ✍ •| گروه نویسندگی مهوا |• @kanoon_mahva
🕯 «با چراغ خدا برید سر کار!» 🎙 رفته بودیم سخنرانی حاج آقا «خوش‌وقت». بعد از سخنرانی دور حاج آقا جمع شدیم. مصطفی پرسید:« حاج آقا، ظهور نزدیکه؟» حاج آقا گفت:« تا شما توی نظنز چه کار کنید.» مصطفی گفت:« یعنی ظهور ربط به این داره که ما اون‌جا چه کار می‌کنیم؟» حاج آقا گفت:« آره، بالاخره ارتباط داره. شما برید نطنز کار کنید، کوتاه نیاید. یک ثانیه رو هم از دست ندید. با چراغ خدا برید سرکار، با چراغ خدا هم برگردید.» 🔺 بهانه زیاد بود برای این‌که کار را ول کنیم و برویم، ولی مصطفی خواب‌وخوراک نداشت. حاج آقا گفته بود رهبر چقدر پیگیر بحث هسته‌ای است. ورد زبانش شده بود «باید کاری کنیم از دغدغه‌های رهبر کم بشه.» 📆 ۱۷ شهریور، سالروز ولادت شهید مصطفی 💌 •| گنجینهٔ مکتوب، زندگی‌نامه|• @kanoon_mahva
«استعمار مستعمره‌نشین و سیاست گرسنگی۱» 🫂 بیش از یک میلیون ایرلندی از گرسنگی و عفونت‌ها و بیماری‌های ناشی از گرسنگی مثل سرخک، دیفتری، سل و سیاه‌سرفه جان باختند. تاریخ‌نگاری رسمی و ، علت گرسنگی را قحطی ناشی از آفت سیب‌زمینی عنوان می‌کند که غذای روستاییان ایرلندی بود، اما واقعیت اینجاست که قحطی وجود نداشت. 🛤 اشک‌های کارگران با خاک جاده‌ها آمیخته شد و مسیرهای غم‌انگیزی را ایجاد کرد که امروز از چشم‌اندازهای می‌گذرد. اغلب گردشگرانی که امروز در این جاده‌ها قدم می‌زنند و مسحور زیبایی مناظر طبیعی آن می‌شوند، از تاریخ تاریک آن‌ها خبر ندارند اما مردم محلی در ایالت‌های غربی و جنوب غربی گاه درباره‌ی دیدن چهره‌هایی در هنگام غروب صحبت می‌کنند که تصور می‌شود، ارواح کسانی هستند که در حین ساخت آن جاده‌ها مرده‌اند. 🔗 برگرفته از کانال فلسطین به مثابه‌ی یک ایده 🇵🇸 •|گروه فلسطین مهوا، چهاردهمین کوفیه|• @kanoon_mahva
«ملتِ مظلومِ بیدار» 🗣 روزهای اخیر، تهران و‏‎ ‎‏سایر شهرستان‌های مهم ایران برای اظهار مظلومیت و مخالفت با مجرمی که ۳۵ سال بر‏‎ ‎‏مقدرات آنان سلطه دارد و جنایات و خیانت‌های او در کشور و مخالفت‌های او با قانون‏‎ ‎‏اساسی واضح است، شاهد راهپیمایی‌های آرام بود. 🤝 اظهار مخالفت با مجرمی که تمام‏‎ ‎‏هستی ملت را به باد داده است، از طرف کسانی بود که در حد عالی شعور سیاسی و دینی‏‎ ‎‏بودند؛ به طوری که حاضر شدند ارتش را گلباران کنند ولی «دولت آشتی ملی»، آنان را به‏‎ ‎‏عنوان شعار برخلاف قانون اساسی، محکوم نمود؛ و حال آنکه شعار آنان بر ضد قانون‏‎ ‎‏اساسی شکن ـ یعنی شاه ـ بود. ✊ شعار بر ضد رژیم، تحمیلی غیر قانونی بود، اظهار‏‎ ‎‏مظلومیت بود ولی واقعیت این است که شاه می‌خواهد انتقام خود را از ملت بی‌دفاع‏‎ ‎‏بگیرد، و با صحنه‌سازی‌های مبتذل، ملت بی‌دفاع را به مسلسل ببندد و نفس‌ها را به خیال‏‎ ‎‏باطل خودش در سینه خفه گرداند ولی دیگر دیر شده است و ملت مظلوم و بیدار ایران‏‎ ‎‏آگاه گردیده است. 🌐 منبع پرتال امام خمینی 🔍 •|گروه مکتب شهادت، قیام ۱۷شهریور|• @kanoon_mahva