eitaa logo
کانون غرب‌ شناسی و اندیشۀاسلامی
1.5هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
9.2هزار ویدیو
583 فایل
✅ در این کانال مباحث مختلف و مهم پیرامون شناخت تمدن وعالَم #غرب، تفکر و فرهنگ، علوم‌انسانی، تمدن اسلامی، معارف مهدویت و تحلیل انقلاب اسلامی بر اساس فلسفۀ تاریخ و اندیشه ناب اسلامی ارائه می‌شود. @GhalbeSalimeSalman
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰مبانی فقهی و اصولی عبور از اصلح به صالح مقبول با توجه به حساب احتمالات شهید صدر 🔻در علم مدیریت، نظریه بنام وجود دارد، که توسط فردی بنام سایمون، در میانه قرن بیستم مطرح شده است. نظریه تصمیم، برای سنجش اینکه کدام رفتار معقول‌تر است، “سود مورد انتظار” از هر رفتار را محاسبه می‌کند. سود مورد انتظار از هر رفتار تابعی است از احتمال‌هایی که شخص به نتایج ممکن آن رفتار اسناد می‌دهد، و نیز درجه اهمیت محتمل‌ها. هر انسان عاقلی اهداف و خواسته هایی (با درجات مختلف از اهمیت) دارد وقتی شخص دقیقا نمی داند چه افعالی او را به اهدافش می رسانند، و در یک فضای احتمالاتی قرار دارد، برای رسیدن به آن اهداف انجام چه افعالی است؟ 🔻در بحث ائتلاف و اتحاد و حتی رای انتخاب ، بر این اساس انسان شروع به تحلیل می کند، که کدام رفتار او، را در پی دارد، به همین دلیل مثلا برای انتخابات، یقین می کند که "الف" اصلح است، فلذا ذمه وی مشغول می شود، و تکلیف انتخاب اصلح برای او پیدا می کند. از این رو برای خروج از این ذمه، نیاز به حجت شرعی دیگری دارد. در اینجا انتخاب اصلح ممکن است، با امر دیگری پیدا کند. مثلا ما میدانیم، اگر به اصلح رای داده شود، نه تنها اصلح رای نمی آورد، بلکه موجب روی کار آمدن فرد فاسدی می شود. 🔻لکن مشکلی که به وجود می آید این است که برای خروج از یقینی(انتخاب اصلح) که برای ما حاصل شده است، نیاز به داریم، که این امر چه بسا ما را با بن بست مواجه کند که بطور مثال راهی که در پیش داریم، این است که به نظر سنجی ها رجوع کنیم، ولی این امر به ما اطمینان و یقین نخواهد داد، چون نظرسنجی ها نهایتا به ما ظن پایینی را می دهد. فلذا تنها راهی که می ماند، استفاده از حساب احتمالا بر اساس قوت محتمل است. 🔻حساب احتمالا شهید صدر مثال رایج آن، یک سکه است؛ اگر یک سکه را به هوا بیندازید، احتمال این که روی زمین نیاید صفر است، و احتمال این که بیاید صد است. اما شیر یا خط را نمی‌توانیم پیش‌بینی کنیم. احتمال این که خط بیاید، پنجاه درصد است.اگر دو بار بیندازیم، صور ممکنه چهار تاست؛ هر دو خط باشد، هر دو شیر باشد، اولی خط باشد و دومی شیر، اولی شیر باشد و دومی خط. در این صورت احتمال این که هر دو خط باشد، یک‌چهارم است و همینطور ادامه پیدا می کند. مثال دیگر آن بحث بیمه است، بیمه را بر اساس حساب احتمالات محاسبه می‌کنند؛ مثلاً در بیمه‌ی ماشین، به کسی که یک سال تصادف نکرده‌باشد، یک مقدار تخفیف می‌دهند؛ چون طبق حساب احتمالات، رانندگی این شخص کم‌خطرتر است و احتمال این که این شخص تصادف کند کمتر است. به همین دلیل به کسی که دو سال تصادف نکرده‌باشد، تخفیف بیشتری می‌دهند. 🔻حال این حساب احتمالات را در تزاحم به کار می گیریم. می گوییم هرچه درجه اهمیت محتمل بالاتر باشد، احتمال پایین تری برای تنجز تکلیف انتخاب اصلح لازم است و بر عکس، هرچه درجه اهمیت محتمل پایین تر باشد، احتمالا بالاتری لازم است. 🔻در امر انتخابات اگر آن قدر محتمل(مثل روی کار آمدن کسانی از وابستگان به جریان فاسد اقتصادی و انحراف و یا فاصله‌گرفتگان از خط اسلام و انقلاب باشد) زیاد باشد، میتواند تنجز تکلیف انتخاب اصلح را نزدیک به صفر برساند، و عمل را نزدیک به صد کند. پس هر چه مفسده ی محتمل زیادتر باشد، مصلحت تکلیف ضعیف تر خواهد شد تا جایی که دست از تکلیف (انتخاب اصلح) میکشیم. 🔻در ها احزاب سیاسی هم، به همین روش عمل می شود، هرچه قوت محتمل بالاتر باشد می توان، از مواضع خود پایین آمد و نهایتا به ائتلاف رسید. در نهایت این امر موجب ما در مقابل شارع مقدس خواهد بود. درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی اسس المنطقية للاستقراء شهید صدر حلقات شهید صدر فلسفه علم اصول دکتر محمود مروارید
💥 ملاک اصلیِ برای «رأی دادن» این است که موازنۀ موجود را به‌نفع جبهه انقلاب تغییر دهد. «اصلح» کسی است که درمجموع، بهتر می‌تواند موازنه موجود را به‌نفع اسلام و جبهه انقلاب تغییر دهد. 💥 به‌صرفِ این‌که کسی تخصص بیشتری دارد، کافی نیست که در مقام مدیریت و تصمیم‌گیری و در مقام ایجاد هماهنگی بین شئون مختلف جامعه، اصلح باشد. 💠 آیت‌الله میرباقری: «درباره معیار اصلح بودنِ کاندیداهای ریاست جمهوری باید به چند نکته توجه کرد. نکته اول این است که ملاک اصلیِ رأی دادن در انتخابات این است که موجود به نفع جبهه حق و جبهه انقلاب تغییر کند. اگر نمی‌خواهیم موازنه را تغییر دهیم برای چه رأی می‌دهیم و این رأی چه خاصیتی دارد؟! ما باید به‌گونه‌ای رأی دهیم که موازنه تغییر کند. به‌صرف این‌که در تشخیصِ فردیِ ما کسی «اصلح» است کافی نیست که به او رأی بدهیم؛ بلکه عوامل و متغیرهای مختلفی را باید ملاحظه کنیم تا رأی ما به برتری جبهه حق و جبهه انقلاب در موازنه منتهی شود. درست است که ما باید به و وظیفه عمل کنیم، اما تکلیف و وظیفه، معطوف به چنین ‌ای هم هست. ما اگر به رأی دهیم و نتیجه‌اش سر کار آمدنِ فرد غیرصالح باشد مقصریم. ما مکلفیم به‌گونه‌ای رأی دهیم که فرد غیرصالح بر سر کار نیاید. حتی در شرایطی، اگر فرد غیرصالحی هم در بین نباشد، ممکن است تقویت پایگاه و پشتوانه اجتماعی آن کسی که می‌خواهد مسئول شود موضوعیت داشته باشد و ما به او رأی دهیم تا قدرت عملکرد بیشتری داشته باشد. نکته دوم این است که اساساً کسی است که درمجموع، بهتر می‌تواند موازنه را به نفع جبهه حق و جبهه انقلاب تغییر دهد. چنین کسی باید شاخص‌های مختلفی را داشته باشد. به‌صرف این‌که کسی بیشتری دارد، کافی نیست که در مقام مدیریت و تصمیم‌گیری و در مقام ایجاد هماهنگی بین شئون مختلف جامعه هم اصلح باشد. هرچند تخصص یکی از شئون است اما نباید مدیریت را در حد تخصص تنزل دهیم و بگوییم هر کس متخصص‌تر است او مدیرتر و صالح‌تر است! به عبارت دیگر، تخصص‌های مختلف، هرچند امتیازی برای مدیریت می‌آورد، اما مدار تشخیص در مقام اداره کشور نیست. کمااینکه توان‌مندی در مدیریت بیمارستان غیر از متخصص بودن در رشته‌های مختلف پزشکی است. نکته سوم این‌که هیچ‌کس نمی‌تواند مدعی شود که در همه شئون جامعه، دارای تخصص است. کشور با ده‌ها رشته پشتیبان ارتباط دارد و یک فرد نمی‌تواند در آن ده‌ها رشته تخصص داشته باشد و به‌ناچار نیازمند استفاده از توانمندی متخصصین دیگر است. البته یک فرد می‌تواند در نفس _ که دانش است و به مدیریت نزدیک‌تر است _ تخصص داشته باشد ولی تخصص در برنامه به‌معنای تخصص در همۀ امور وابسته به برنامه نیست، و باز هم نمی‌توان مدیریت را در حد تخصص در برنامه‌ریزی تنزل دهیم و بگوییم هر کس که بهتر می‌تواند برنامه‌ریزی کند، مدیرتر و صالح‌تر است؛ مگر کسانی که برنامه‌های توسعه پنجم و ششم کشور را نوشته‌اند برای ریاست‌جمهوری اصلح هستند؟». ۱۴۰‌۰/۳/۲۴ ☑️ @mirbaqeri_ir