🔆 آیا چیزی به نام #علم_اقتصاد داریم؟
✍ دکتر #علی_سعیدی
🔸بیش از شصت-هفتاد سال است (از زمان نگارش اقتصادنا توسط شهیدصدر) که جامعۀ روشنفکران غربزده گاه و بیگاه سؤالی تکراری را مطرح میکنند و با گلآلودکردن آب، ماهیگیری میکنند: آیا چیزی به نام «اقتصاد اسلامی» داریم؟ کاری به اغراض سیاسی یا منافع اقتصادی مطرحکنندگان این شبهه ندارم، اما به محض مطرحشدن این شبهه، تعداد زیادی از متفکران در سطوح مختلف سعی در پاسخگویی به این شبهه میکنند و هر کدام به نحوی از انحا تلاش میکند نشان دهد که بله، چیزی به نام اقتصاد اسلامی داریم؛ حالا این «چیز» ممکن است از جنس «علم» نباشد اما قطعاً از جنس مکتب است، همانطور که مکتب سرمایهداری و سوسیالیسم داریم.
❓اما هیچکس نمیپرسد که آیا اساساً چیزی به نام #علم_اقتصاد داریم؟ این چیز کجاست؟ کدام #علم؟
🔸در نگاه اول، کسانی که این سؤال برایشان عجیب است، در ذهن خود آنچه در دانشگاهها و کلاسهای درسی تحت عنوان اقتصاد خرد و اقتصاد کلان و اقتصاد سنجی تدریس میشود را «علم» اقتصاد میدانند و لذا جواب سؤال برایشان روشن است: بله، علم اقتصاد داریم و منظور از آن، #اقتصاد_اثباتی است!
🔸 برای اینکه بحث روشنتر شود، باید به چند سؤال پاسخ دهیم: اولاً منظور ما از علم چیست؟
🔸 اگر علم یعنی معرفتی که از هستها و واقعیتهای مشاهدهشده (facts) سخن میگوید، باید بهعنوان مدرس دانشگاه که سالهاست اقتصاد خوانده و تدریس کردهام بپرسم که در اقتصاد خرد و اقتصاد کلان از کدام «واقعیت» و از کدام «هست» سخن میگوییم؟ آیا واقعیتهای مشاهدهشده و بهاصطلاح هستهای اقتصادی بهصورت لخت و عریان در صحنۀ عینیت حضور دارند و ما کافیست چشممان را باز کنیم تا آنها را ببینیم یا اینکه این واقعیتها آن چیزهایی هستند که «ما میبینیم» نه آنچه در خارج هست. همواره «ما» به همراه تمام تعلقات و باورها و ذهنیتهایمان بهعنوان حد واسط آنچه درواقع وجود دارد و آنچه بهعنوان گزارهای علمی یا اثباتی (positive) از آن یاد میشود، قرار داریم. به بیان سادهتر، هیچ گزارۀ اثباتی در اقتصاد فارغ از باورها و تعلقات و ذهنیتهای اقتصاددان نیست. البته منشأ این باورها و تعلقات هر چیزی میتواند باشد: جامعه، تاریخ، طبقۀ اجتماعی، فرهنگ و البته دین الهی.
🔸 کسی که اندک مطالعهای در ساحت فلسفۀ اقتصاد یا فلسفۀ علم یا معرفتشناسی داشته باشد میداند که واقع بما هو واقع قابل شناخت و تبیین بدون هرگونه جهتگیری اخلاقی و هنجاری نیست، یا لااقل در آن تردیدها و مناقشات و مناظرات فراوان و بنیادینی وجود دارد.
🔸 ثانیاً موضوع مطالعات اقتصادی چیست؟ نباید این واقعیت را انکار کرد که گزارهها و آموزههای اقتصادی، بهتبع گزارهها و آموزههای انسانی و اجتماعی، محصول مشاهدات و گزارشها و روایتهای تاریخی و جامعهشناختی است و گمان میکنم برای خوانندگان محترم اینقدر بدیهی باشد که این گزارشها و روایتها چقدر میتواند جهتدار و بعضاً متعارض یا متناقض باشد که دیگر نیازی به توضیح در این باره نباشد.
🔸 ثالثاً من بهجای اینکه بهدنبال اثبات وجود چیزی به نام اقتصاد اسلامی باشم، میخواهم سؤال بنیادینتری بپرسم و آن اینکه مگر ما چیزی به نام علم اقتصاد داریم؟ یعنی آیا گزارههای بنیادین مکتب لیبرالیسم «علمی» اند؟ مثلاً اینکه «بازار آزاد یا رقابت کامل میتواند بیشترین کارایی را برای اقتصاد فراهم کند» گزارهای حاکی از واقع و عاری از هرگونه قضاوت هنجاری است؟ یا مثلاً نظریۀ مقداری پول که حجم پول در گردش را با سطح عمومی قیمتها مرتبط میکند، گزارهای اثباتی و فارغ از هرگونه دعاوی هنجاری و ایدئولوژیک است؟ یا نظریۀ عمومی کینز یا تعادل عمومی والراس یا نظریۀ مطلوبیت نهایی یا نظریۀ رفتار مصرفکننده یا نظریۀ رفتار تولیدکننده یا نظریات رفاه؛ کدامشان از کدام «واقعیت عینی» سخن میگویند؟
🔸 آیا جز این است که تمامی این نظریاتی که در کلاسهای اقتصاد میخوانیم و درس میدهیم هر کدام به نحوی بهدنبال تنظیم امور اقتصادی هستند؟ و آیا جز این است که هر کدام از اینها از نوع #حکم و #فتوا هستند و امری را #حلال و عمل بر خلاف آن را #حرام میکنند؟ مگر نه این است که از نگاه طرفداران اقتصاد رایج، رسیدن به نقطۀ کارای پارتویی #واجب است؟ مگر نه این است که در مواقع تزاحم میان برابری و کارایی، از قواعد رفع تزاحم استفاده میشود؟ و مگر غیر از این است که تمام اقتصاد خرد، فقه استدلالی برای اثبات کارایی بازار کاملاً رقابتی در توزیع «بهینۀ» کالاهای خصوصی است و نهایتاً فتوای آقای آلفرد مارشال را در وجوب رساندن اقتصاد به نقطۀ تعادل عرضه و تقاضا مستدل و مستند میکند؟ به بیان صریح و ساده، تمام آنچه بهعنوان «علم اقتصاد» تبلیغ و ترویج میشود، چیزی نیست جز فتواهای فقهی علمای لیبرال دربارۀ تعاملات اقتصادی جامعۀ خودشان!
👇ادامه در پست بعدی
فلسفه اصول 003 04-08-00.mp3
زمان:
حجم:
18.3M
🎧 آیتالله میرباقری | اهمیت رابطه #حکم و #حکومت در فلسفه اصول | جلسه ۳
🌀 اثبات ضرورت فلسفه اصول بر سه نکته متوقف است: ۱. وجود سنخ جدیدی از احکام؛ ۲. عدم کفایت قواعد اصولی کنونی برای استنباط این سنخ از احکام؛ ۳. ضرورت ارتقاء مبانی علم اصول، راه تکامل اصول برای توانایی استنباط این سنخ از احکام
🌀 بیان رابطه شریعت و حکومت برای اثبات وجود سنخ جدیدی از احکام
🌀 اشاره به دیدگاه مرحوم نائینی در رابطه شریعت و حکومت
🗓 سه شنبه ۱۴۰۰/۸/۴
☑️ @mirbaqeri_ir
📢 فقهی میخواهیم که سرپرستی تکامل اجتماعی را برعهده بگیرد. وظیفه فقه فقط دورکردن از عقوبت نیست.
📢 مفهوم «پرستش» از علم #کلام در قالب «حجیت» به علم #اصول سرریز شده و در #فقه در قالب «حکم».
💠 آیتالله میرباقری:
🔸 ما فقهی میخواهیم که سرپرستی تکامل اجتماعی را برعهده بگیرد و در ذیل آن هم ساختارها ساخته و هم متحول میشوند. لذا مأموریت فقه فقط ساخت نظام نیست و تکامل حیات اجتماعی هم جزء ماموریتهای فقه است.
🔸 مفهوم پرستش از علم کلام در قالب حجیت به علم اصول سرریز شده و در فقه در قالب حکم.
در این صورت سهگانه «پرستش، حجیت و حکم» تشکیل میشود بنابراین اگر فلسفه فقه را علم درجه دو و ناظر به فقه بدانیم اصلیترین مفهومی که در فلسفه فقه باید بحث شود، مفهوم حکم خواهد بود و اگر در آن توسعه ایجاد نکنیم امکان گسترش فقه را نخواهیم داشت.
🔸 باید دنبال احکامی باشیم که تأمین از عقوبت را برای ما فراهم میکند یعنی کار فقه این است که احکامی بدهد که آحاد مکلفین از عقوبت خدا دور شوند و مأموریت علم اصول هم مستندسازی این سطح از فقه است که مرحوم آیتالله خویی بهخوبی به آن پرداخته و فرموده است برای أامین از عقوبت نیاز به فهم احکام داریم و مأموریت اجتهاد تامین مردم از عقوبت است.
🔸 اگر نتوانیم مفهوم پرستش را فراوری کرده و توسعه دهیم، فقه وارد حیات و عرصه اجتماعی هم نخواهد شد؛ بنابراین رسالت آن فقه سرپرستی اجتماعی در ذیل نظامات تاریخی است که فقط معصومین عهدهدار آن هستند و ایشان نسبت به تاریخ ولایت مطلقه اجتماعی دارند.
🔗 ادامه مطلب: http://ijtihadnet.ir/?p=68631
#پرستش
#حکم
#حجیت
☑️ @mirbaqeri_ir