💢مدنی بالطبع بودن انسان، به معنای وابستگی کمال انسان به #در_جامعه_بودن💢
🔹یکی از مباحث پردامنه و مهم در اندیشه مرحوم شهید مطهری، اهتمام ایشان به توضیح مسئله #ریشه_زندگی_اجتماعی_انسان است. مبنای اتخاذ شده توسط ایشان، ثمرات بسیار مهمی در تحلیل #وحدت_و_کثرت_جوامع، #آینده_جوامع و همچنین #نسبت_دین_با_تکثر_جوامع دارد.
🔹ایشان برای توضیح معنای #مدنی_بالطبع_بودن_انسان، سه نظریه کلان طرح میکند:
⏺نظریه اول: مدنی بالطبع بودن به معنای #اضطراری_بودن و #غریزی_بودن گرایش انسان به حیات اجتماعی
⏺نظریه دوم: مدنی بالطبع بودن به معنای #انتخابی_و_محاسبهگرانه بودن پیوستن انسان به حیات اجتماعی
⏺نظریه سوم: مدنی بالطبع بودن به معنای #فطری_بودن گرایش انسان به حیات اجتماعی
نظریه اول را شهید مطهری خود تطبیق به دیدگاه ژان ژاک روسو و همچنین نظریه مرحوم علامه طباطبایی مبنی بر مستخدم بالطبع بودن انسان کرده و نقد نموده است. علاوه بر این میتوان نظریه دوم را با تقریری دقیقتر، نظریه استاد مصباح یزدی حفظهالله قلمداد نمود.
🔹شهید مطهری معتقد است که پذیرش نظریه اول و دوم (با تقریرهای مختلف)، بدین معناست که شخصیت انسان ها اساساً ساختاری فردی است و عوامل و شرایط بیرونی مانند تهدیدات بیرونی و یا محاسبهی منافع زندگی مشترک، آنها را به سمت زندگی اجتماعی سوق داده است و لذا میتوان گفت که بر اساس این نظریات، انسان، #منفرد_بالطبع است و تکاملش تکویناً وابسته به «بودن در جامعه» نیست.
این در حالی است که بنا بر نظریه سوم، اساساً انسان به کمال خود نمیرسد مگر در زندگی اجتماعی. در این نظریه، عامل درونىِ خود انسانها آنها را به زندگى اجتماعى مىكشاند و از درون خودشان به زندگى اجتماعى منبعث مىشوند؛ این معنای درست مدنىّ بالطبع از نظر شهید مطهری است.
🔹بنا بر نظریه سوم، انسان برای به کمال رسیدنِ شخصیتش، نیازمند به زندگی اجتماعی دارد و بدون زندگی اجتماعی یک سلسله استعدادها و نیازهایش تأمین نمیشود و #به_وسیله_جامعه است که به خواستههایش میرسد؛ به عنوان مثال، انسان استعداد و نیاز به آموختن دارد و این جامعه است که به او میآموزد. اما علاوه بر این، شهید مطهری معتقد است درجهای بالاتر هم وجود دارد و آن این است که در انسان یک سلسله استعدادهای کمالی هست که فقط با #در_جامعه_بودن، امکان تجلی و بروز پیدا میکند. این استعدادها عبارتند از #ارزشهای_معنوی و #کمالات_اخلاقی که شکوفا شدن و تجلی کردن اینها فرغ بر این است که جامعهای باشد. تا جامعهای نباشد اساساً زمینه ایثار و انفاق و بخشش و در مقابل، خودخواهی و طمع و بخل مهیا نمیشود. لذا ایشان تصریح میکند:
◀️"تا زندگى اجتماعى نباشد معاويه معاويه بودنش ظهور نمىكند، ابوذر هم ابوذر بودنش ظهور نمىكند. در زندگى انفرادى هر دوى اينها دو موجود على السويّه بودند، ولى در زندگى اجتماعى است كه يك انسان تا آن حد تعالى پيدا مىكند و يك انسان ديگر تا اين حد تسافل پيدا مىكند. آنچه كه انسانيت انسان ناميده مىشود ـ يعنى ارزشهاى معنوى انسان ـ تنها در زندگى اجتماعى مجال بروز و ظهور دارد. اين است كه تكامل اجتماعى انسان جز در اجتماع امكان پذير نيست. اگر اجتماع نباشد، انسان تكامل پيدا نمىكند."
(ر.ک مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (فلسفه تاريخ(1 - 4))، ج15، ص: 538 تا 547)
✔️ در یادداشتهای بعدی به لوازم این نظریهی شهید مطهری، و نقاط اشتراک و اختلاف ایشان با دیدگاههای مرحوم علامه طباطبایی خواهم پرداخت ـ إن شاء الله ـ .
#یادداشت_سوم_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#مدنی_بالطبع_بودن_انسان
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش: 1399/2/5
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢جامعه اسلامی، جامعهای طبیعی با تسخیر طرفینی💢
🔹همانطور که در #یادداشت_سوم شهید مطهری عرض شد، ایشان #مدنیبالطبع بودن انسان را به معنای #فطری تفسیر میکند و معتقد است نه تنها بخشی از نیازها و کمالات انسان #به_وسیله_جامعه تأمین میشود، بلکه اساساً بخش بسیار مهمی از استعدادهای انسان از قبیل کمالات معنوی و ارزشهای اخلاقی فقط با #در_جامعه_بودنِ انسان زمینه بروز و تجلی پیدا میکند. از اینرو ایشان نمیپذیرد که #جامعهپذیری انسان، امری ثانوی و نتیجه اضطرار بیرونی انسان باشد و همین امر، ریشه اختلاف ایشان با استاد بزرگوارشان مرحوم علامه طباطبایی در خصوص #ماهیت_جامعه_دینی و #نحوه_همبستگی_اجتماعی است.
🔹شهید مطهری معتقد است که #نظریه_استخدام، شبیه و صورت محترمانهی حرف پیروان نظریه تکامل و داروینیستهایی است که اصل اولی در حیات را #اصل_تنازع میدانند و معتقدند که اصل تنازع است که در رتبه بعد، به #اصل_تعاون تبدیل میشود. از اینرو ایشان میگوید که بنا بر نظریه استخدام مرحوم علامه، انسان مدنیبالطبع نیست، بلکه منفرد و مستخدم بالطبع و مدنیبالتبع است.(ر.ک مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (نقدى بر ماركسيسم)، ج13، ص:726 و727)
🔹در مقابل ایده استخدام و تنازع، شهید مطهری بیان میکند که جامعه اسلامى، جامعهای طبيعى است كه هر گونه بهره كشى و زندگى يك فرد به حساب فرد ديگر محكوم است، رابطه انسانها رابطه #تسخير_متقابل_و_عمومی است که همه #آزادانه و #در_حدود_امكانات_و_استعدادات_خود مى كوشند و همه مسخّر و رام يكديگرند، يعنى استخدام طرفينى حكمفرماست. اين است كه قرآن مجيد در عين اينكه #ربّ_و_مربوبى را در جامعه نفى مى كند، به واقعيّت تفاوت طبيعى و درجات مختلف استعدادها از نظر تكوينى اعتراف دارد و #رابطه_تسخير_طرفينى را تأييد مى كند. (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جهانبينى توحيدى)، ج2، ص: 114)
🔹این اختلاف مبنا بین استاد مطهری و مرحوم علامه طباطبایی بیش از هر جایی دیگر در ذیل تفسیر آیه 23 سوره مبارکه زخرف نمایان گردیده است. شهید مطهری معتقد است که این آیه شریفه، مهمترینِ آیاتِ بیانگر فلسفه اجتماعی اسلام است.
◀️ آیه شریفه میفرماید:
أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ، نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ.
➖ مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، این آیه را چنین ترجمه کرده است:
مگر اينان مقسم رحمت پروردگار تواند؟ اين ماييم كه معيشت انسانها در زندگى دنيا را تقسيم مى كنيم، و بعضى را به درجاتى بالاتر از بعض ديگر قرار مى دهيم، تا #بعضى_بعض_ديگر را رام و مسخر خود كنند، و رحمت پروردگار تو از آنچه جمع مى كنند بهتر است (32).
🔹اینجاست که شهید مطهری با توجه به اختلاف مبنایی که با استاد خود مرحوم علامه طباطبایی دارند، به مخالفت برمیخیزد و تحلیل ایشان از آیه شریفه را رد می کند.
شهید مطهری معتقد است که معنای عبارت «لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا»، آنگونه که مرحوم علامه گفته اند، معنایش این نیست که رفعت خداوند، زمینه مسخر شدن بعضی توسط بعض دیگر است، بلکه ایشان چنین نگاهی را توجیه گر نظام #ارباب_مربوبی_اجتماعی میداند که اسلام به تمام قدرت با آن به مخالف برخاسته است. لذا ایشان معنای آیه شریفه را اینگونه تفسیر می کند: ⬇️
"لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا اينجا نفرمود كه بعضى را بر بعضى برترى داديم براى اينكه بعضِ برتر، بعض غير برتر را مسخّر قرار بدهند، كه يكجانبه بشود...
معنايش اين مى شود: چون هر بعضى كه بر بعضى برترى دارد باز آن بعض ديگر از جنبه اى ديگر بر اين برترى دارد، نتيجه اين است كه اين آن را مسخّر قرار مى دهد آن اين را مسخّر قرار مى دهد، اين به آن محتاج مى شود آن به اين محتاج مى شود، اين به حسب احتياجش به او مسخّر اوست و آن به حسب احتياجش به اين مسخّر اين است، اين بايد از آن فيض بگيرد آن بايد از اين فيض بگيرد، همه به يكديگر محتاجند، همه مسخّر يكديگرند، همه به يك حساب و به يك نسبت فوق بعضى هستند به درجات. ... #همه_همه_را، #هر_بعض_هر_بعض_ديگر را مسخّر قرار بدهند؛ يعنى در متن خلقت، انسانها به گونه اى آفريده شده اند كه نيازمند به يكديگر هستند و بايد نيازمند به يكديگر باشند و مسخّر يكديگر هستند و بايد مسخّر يكديگر باشند.(ر.ک مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (فلسفه تاريخ(1 - 4))، ج15، ص: 777 تا 790)
#یادداشت_چهارم_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#مدنی_بالطبع_بودن_انسان
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش: 1399/2/8
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢عدالت اجتماعی، شرط و قانون تکامل توحیدی انسان💢
🔹شهید مطهری در کتاب وحی و نبوت، درباره رابطه #توحید_فردی با #عدالت_اجتماعی میفرماید:⬇️
1️⃣ نمیتوان ثنویت و دوگانگی را در اهداف انبیاء پذیرفت که این «شرک لایغفر» است.
2️⃣ این دو مورد یعنی شناخت خداوند و تقرب به او (توحید نظری و توحید عملی فردی) و همچنین برقراری عدل و قسط در جامعه (سعادت دنیوی)، به تصریح در قرآن كريم به عنوان اهداف انبیاء شمرده شده است.
3️⃣ هدف اصلى، شناختن خدا و نزديك شدن و رسيدن به اوست و توحيد اجتماعى، مقدّمه و وسيله وصول به اين هدف عالى است. وجه مقدمیت هم این است که انسان مدنی بالطبع است و بخشی از نیازها و استعدادهای آن، #به_وسیله_جامعه و با #در_جامعه_بودن تأمین و متبلور میشود.
4️⃣ ارزشهاى اجتماعى و اخلاقى با اينكه مقدّمه و وسيله وصول به ارزش اصيل و يگانه انسان يعنى خداشناسى و خداپرستى هستند، فاقد ارزش ذاتى نيستند، چرا که رابطه این مقدمه و ذی المقدمه چنين نيست كه اگر انسان به معرفت كامل حق و پرستش حق رسيد، وجود و عدم راستى، درستى، عدل، كرم، احسان، خير خواهى، جود، عفو علىالسویه باشد، زيرا اخلاق عالى انسان نوعى خدا گونه بودن است (تخلّقوا باخلاق اللّه) و در حقيقت، درجه و مرتبه اى از خداشناسى و خداپرستى است و لو به صورت ناآگاهانه.
(ر.ک مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (وحى و نبوت)، ج2، ص: 169 تا 175)
🔹 هرچند شهید مطهری در جاهای متعددی از جمله در کتاب #عدل_الهی به تعریف «عدل» پرداخته است، ولی بهترین تعریف ایشان از #عدالت_اجتماعی را که مبتنی بر #اصیل_بودن_جامعه و #شخصیت_داشتن_جامعه است، میبایست در کتاب فلسفه تاریخ در ضمن بررسی سوسیالیسم جستجو کرد. ایشان در ذیل عنوان #نظریه_ما میگوید:
1️⃣ جامعه داراى يك شخصيت و يك عينيت است و جامعه در تمام جنبههاى خودش يك حقيقت متحول و متكامل است.
2️⃣ جامعه يك حالت تعادل دارد مثل هر موجود زندهاى كه يك تركيب است. هر تركيبى اگر بخواهد باقى بماند يك حالت تعادل دارد و حالتهاى افراط و تفريط (انحراف) دارد كه تا يك حد معينى انحراف را از اين طرف و تا يك حد معينى انحراف را از آن طرف مىپذيرد و اگر از آن حد معينها بيرون رفت مساوى است با مرگ آن تركيب.
4️⃣ يك اصطلاحى حكماى قديم ما دارند كه كلمه #مزاج از اين اصطلاح پيدا شده. مىگويند اگر عناصر با يكديگر تركيب شوند و امتزاج پيدا كنند و روى يكديگر اثر بگذارند، يك #كيفيت_متوسط پيدا مىشود كه «مزاج» ناميده مىشود. بعد مىگويند اين مزاج يك عرض عريض دارد، يعنى در ميان دو حد نوسان دارد. اگر مزاج از يك حد معين پايينتر بود موجود مرکب مىميرد و اگر از حد معين ديگرى بالاتر بود باز هم موجود مرکب مىميرد.
4️⃣ جامعه يك تركيبى است از افراد. اين ترکیب، يك #حالت_تعادل دارد كه البته خود آن حالت تعادلش باز يك نوسانى دارد. براى اينكه جامعه باقى بماند بايد آن تعادل در جامعه به وجود بيايد. اگر تعادل جامعه چه در جهت افراط و چه در جهت تفريط بهم بخورد اين جامعه #متلاشى مىشود؛ مسئله عدالت در جامعه همين است.
5️⃣ #عدالت_اجتماعى كه میگوييم و مىگويند؛ يعنى جامعه تركيبى است از افراد، بايد در اين تركيبْ تعادلى برقرار بشود. البته اين تعادل جنبههاى روحى و جنبهاى مادى دارد. مثلًا استثمار فرد فرد ديگر را، جامعه را از تعادل میاندازد. اين استثمارها اگر زياد بشود اصلًا جامعه را به نابودى مىکشاند. اينكه مىگويند كه #ظلم، جامعه را به فنا میکشاند: «الْمُلْكُ يَبْقى مَعَ الْكُفْرِ وَ #لايَبْقى_مَعَ_الظُّلْمِ». چرا لا يَبْقى مَعَ الظُّلْمِ؟ براى اينكه ظلم، تركيب جامعه را از اعتدال خارج كردن است و اين خارج كردن از اعتدال اگر به يك حد معينى برسد منجر به انفجار جامعه میشود.
6️⃣ بر این اساس، عدالت اجتماعی، همان #اصل_وحدت_اجتماعی است که برخلاف سوسیالیسم که آن را منوط به مرحلهای از مراحل تکامل جامعه میداند، اصلی است که از بدو تشکیل جامعه تا نهایت تکامل جامعه، با آن #همراه است و اساساٌ میتوان ادعا کرد که وحدت و عدالت، #شرط_تكامل_جامعه و قانون_تکامل_جامعه است؛ نه مرحله مشخصى از تاريخ جامعه.
(ر.ک همان، ص742 تا 748)
🔹🔹🔹جمع بندی اینکه: ⬇️
عدالت اجتماعی، شرط و قانون وحدت یافتن و تشکیل جامعه است که با توجه به مدنی بالطبع بودن و لزوم در جامعه بودن انسان، در صورت عدم وجود آن، اساساً جامعهای تشکیل نخواهد شد که انسان بتواند به ارزشهای اخلاقی و کمالات معنوی نائل بیاید. و این است #سرِّ_مقدمیتِ عدالت اجتماعی نسبت به توحید فردی.
#یادداشت_هشتم_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#عدالت_اجتماعی
#پرستش_و_کمال_انسانی
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش:1399/2/13
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b