💢انقلاب اسلامی و دستاوردهای تمدن غرب، رابطه تغذیه و هضم💢
🔹یکی از سؤالات همیشگی ما در قبال تمدن غرب، این است که رابطه ما با دستاوردهای آن، چه نسبت و رابطه ای باید باشد؟ نکتهای که این سؤال را جدیتر میکند این است که در اثر مواجهه و تلاقی ما با تمدن غرب در 200 سال گذشته از جنگهای ایران و روس تاکنون، برخی مؤلفههای تمدن غرب به نحوی در ما حاضر است که امکان انسلاخ و انفکاک آنها ممکن به نظر نمیرسد.
🔹#شهید_مطهری از متفکرینی است که در توضیح نحوه پیدایش تمدن اسلامی پیشین، قائل است هر تمدنی که میخواهد به ظهور برسد، چارهای ندارد مگر اینکه از دستاوردها و فرآوردههای تمدنهای دیگراستفاده کند، ولی ایشان این توجه را میدهند که این استفاده نمیتواند به صورت خام صورت گیرد و هیچ تمدنی نمیتواند بدون #فرآیند_تغذیه_و_هضم (جذب و دفع)، فرآورده تمدنی دیگر را به مصرف برساند. لذا ایشان اگر میخواستند به انقلاب اسلامی راهبردی در مواجهه با تمدن غرب ارائه دهند، نه #کنار_گیری_و_انعزال از تمدن مدرن را سفارش میکردند و نه #گزینش_و_اخذ_خام_و_بسیط از دستاوردهای تمدن غرب را:
◀️" بديهى است كه براى اثبات اصالت يك فرهنگ و يك تمدن، ضرورتى ندارد كه آن فرهنگ از فرهنگها و تمدنهاى ديگر بهره نگرفته باشد، بلكه چنين چيزى ممكن نيست. هيچ فرهنگى در جهان نداريم كه از فرهنگها و تمدنهاى ديگر بهره نگرفته باشد، ولى سخن در كيفيت بهرهگيرى و استفاده است.
يك نوع بهرهگيرى آن است كه فرهنگ و تمدن ديگر را بدون هيچ تصرفى در قلمرو خودش قرار دهد. اما نوع ديگر اين است كه از فرهنگ و تمدن ديگر تغذى كند؛ يعنى مانند يك موجود زنده آنها را در خود جذب و هضم كند و موجودى تازه به وجود آورد.
فرهنگ اسلامى از نوع دوم است، مانند يك سلّول زنده رشد كرد و فرهنگهاى ديگر را از يونانى و هندى و ايرانى و غيره در خود جذب كرد و به صورت موجودى جديد با چهره و سيمايى مخصوص به خود ظهور و بروز كرد و به اعتراف محققان تاريخ فرهنگ و تمدن، تمدن اسلامى در رديف بزرگترين فرهنگها و تمدنهاى بشرى است."
مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (كليات علوم اسلامى، ج 1)، ج5، ص: 39
⏹ اما اینکه این مدعا، با ادعای دیگر مرحوم شهید مطهری در خصوص #حقیقی_و_اصیل_بودن_جامعه چه نسبتی دارد، در یادداشت بعدی بدان پرداخته میشود.
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#تمدن_غرب
ـ 1399/1/31
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
@KanooneQarbshenasiAndisheIslami
💢در دیدگاه شهید مطهری، چرا تغذیه یک تمدن از تمدن دیگر، ضرورتاً باعث التقاط آن نمی گردد؟💢
🔹شهید مطهری برای پاسخ به پرسش، از مبنای خود در خصوص حقیقی بودن شخصیت و اصیل بودن روح یک فرهنگ و تمدن بهره گرفته است.
🔹توضیح این که شهید مطهری از اندیشمندانی است که به صراحت قائل به اصالت داشتن جامعه و برخورداری آن از وحدتی حقیقی است. ایشان در ابتدا چهار ایده زیر را رد می کند:
1ـ #اعتباری_بودن_جامعه،
2ـ #مرکب_حقیقی_بودن_جامعه به مثابه #مرکب_طبیعی مانند آب به نسبت هیدروژن و اکسیژن،
3ـ #مرکب_حقیقی_بودن_جامعه به مثابه #مرکب_صناعی مانند ماشین به نسبت اجزاء و قطعات،
4ـ #مرکب_اتحادی_و_انضمامی_بودن_جامعه و یا به عبارت دیگر اصالت الاجتماعی بودن محض و اعتباری دانستن افراد،
و سپس ایشان در نهایت
نظریه #مرکب_حقیقی_بودن_جامعه به معنای «تركيب روحها و انديشهها و عاطفهها و خواستها و اراده ها» را می پذیرد و برای جامعه، وحدتی حقیقی از جنس #فرهنگی قائل می شود. (ر.ک مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جامعه و تاريخ)، ج2، ص: 337)
◀️ ایشان به مانند #مرحوم_علامه_طباطبایی و همچنین #مرحوم_شهید_سیدمحمدباقر_صدر، این نظریه را #نظریه_قرآن نیز معرفی می کند و آیات زیر را دال بر آن برمی شمرد:
✔️ ندْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ (إسرا/71)
✔️فقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْر (توبه/12)
✔️فإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ (اعراف، آيه 34)
✔️كلُّ أُمَّةٍ تُدْعى إِلى كِتابِهَا (جاثيه، آيه 28)
✔️زيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ (انعام، آيه 108)
✔️منْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ (سوره مائده/ 66)
✔️ أمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ (آل عمران/113)
✔️و هَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ (غافر/5)
✔️و لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ (یونس/47)
(مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (فلسفه تاريخ(1 - 4))، ج15، ص: 775)
🔹نکته مهم این است که ایشان این اصیل بودن شخصیت و فرهنگ یک جامعه را #رمز این نکته میداند که یک جامعه یا تمدن می تواند در عین تغذیه از تمدنی دیگر، دچار التقاط نشود و مانند هر #موجودی_زنده، امکان هضم و تغذی (جذب و دفع) از دیگران را داشته باشد، بدون اینکه این تغذی، موجب از دست رفتن #وحدت آن شود؛ به عبارت دیگر، اصالت داشتن جامعه این #امکان را فراهم می کند که یک جامعه و تمدن بتواند بدون اینکه دچار التقاط و آسیب شود، بتواند از تمدنی دیگر تغذیه کند:
◀️ "ملاك اينكه ما يك تمدن را التقاطى بدانيم- يعنى ماهيت جداگانه برايش قائل نباشيم- يا اصيل بدانيم چيست؟ هيچ تمدنى نيست كه از تمدنهاى ديگر استفاده نكرده باشد ولى استفاده كردنها دو جور است. يك تمدن كه استفاده مىكند مثل بعضى از طلبههاست كه همه معلوماتش محفوظاتى است كه از اين و آن گرفته است، ولى يك تمدن ديگر خودش مثل يك موجود زندهاى است كه از مواد موجود تغذيه میكند، ممكن است از هزار ماده تغذيه كند ولى بالاخره خودش حيات مستقل دارد و از مواد بيرونى به عنوان ماده غذايى استفاده میکند؛ نه اينكه مجموع آنها را كنار هم گذاشته و اسمش شده تمدن؛ و اين اختلاف در كيفيت استفاده، بستگى دارد به روح تمدنها."
(مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ؛ ج13 ؛ ص804)
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#تمدن_غرب
#شهید_مطهری
ـ 1399/2/1
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
@KanooneQarbshenasiAndisheIslami
💢مدنی بالطبع بودن انسان، به معنای وابستگی کمال انسان به #در_جامعه_بودن💢
🔹یکی از مباحث پردامنه و مهم در اندیشه مرحوم شهید مطهری، اهتمام ایشان به توضیح مسئله #ریشه_زندگی_اجتماعی_انسان است. مبنای اتخاذ شده توسط ایشان، ثمرات بسیار مهمی در تحلیل #وحدت_و_کثرت_جوامع، #آینده_جوامع و همچنین #نسبت_دین_با_تکثر_جوامع دارد.
🔹ایشان برای توضیح معنای #مدنی_بالطبع_بودن_انسان، سه نظریه کلان طرح میکند:
⏺نظریه اول: مدنی بالطبع بودن به معنای #اضطراری_بودن و #غریزی_بودن گرایش انسان به حیات اجتماعی
⏺نظریه دوم: مدنی بالطبع بودن به معنای #انتخابی_و_محاسبهگرانه بودن پیوستن انسان به حیات اجتماعی
⏺نظریه سوم: مدنی بالطبع بودن به معنای #فطری_بودن گرایش انسان به حیات اجتماعی
نظریه اول را شهید مطهری خود تطبیق به دیدگاه ژان ژاک روسو و همچنین نظریه مرحوم علامه طباطبایی مبنی بر مستخدم بالطبع بودن انسان کرده و نقد نموده است. علاوه بر این میتوان نظریه دوم را با تقریری دقیقتر، نظریه استاد مصباح یزدی حفظهالله قلمداد نمود.
🔹شهید مطهری معتقد است که پذیرش نظریه اول و دوم (با تقریرهای مختلف)، بدین معناست که شخصیت انسان ها اساساً ساختاری فردی است و عوامل و شرایط بیرونی مانند تهدیدات بیرونی و یا محاسبهی منافع زندگی مشترک، آنها را به سمت زندگی اجتماعی سوق داده است و لذا میتوان گفت که بر اساس این نظریات، انسان، #منفرد_بالطبع است و تکاملش تکویناً وابسته به «بودن در جامعه» نیست.
این در حالی است که بنا بر نظریه سوم، اساساً انسان به کمال خود نمیرسد مگر در زندگی اجتماعی. در این نظریه، عامل درونىِ خود انسانها آنها را به زندگى اجتماعى مىكشاند و از درون خودشان به زندگى اجتماعى منبعث مىشوند؛ این معنای درست مدنىّ بالطبع از نظر شهید مطهری است.
🔹بنا بر نظریه سوم، انسان برای به کمال رسیدنِ شخصیتش، نیازمند به زندگی اجتماعی دارد و بدون زندگی اجتماعی یک سلسله استعدادها و نیازهایش تأمین نمیشود و #به_وسیله_جامعه است که به خواستههایش میرسد؛ به عنوان مثال، انسان استعداد و نیاز به آموختن دارد و این جامعه است که به او میآموزد. اما علاوه بر این، شهید مطهری معتقد است درجهای بالاتر هم وجود دارد و آن این است که در انسان یک سلسله استعدادهای کمالی هست که فقط با #در_جامعه_بودن، امکان تجلی و بروز پیدا میکند. این استعدادها عبارتند از #ارزشهای_معنوی و #کمالات_اخلاقی که شکوفا شدن و تجلی کردن اینها فرغ بر این است که جامعهای باشد. تا جامعهای نباشد اساساً زمینه ایثار و انفاق و بخشش و در مقابل، خودخواهی و طمع و بخل مهیا نمیشود. لذا ایشان تصریح میکند:
◀️"تا زندگى اجتماعى نباشد معاويه معاويه بودنش ظهور نمىكند، ابوذر هم ابوذر بودنش ظهور نمىكند. در زندگى انفرادى هر دوى اينها دو موجود على السويّه بودند، ولى در زندگى اجتماعى است كه يك انسان تا آن حد تعالى پيدا مىكند و يك انسان ديگر تا اين حد تسافل پيدا مىكند. آنچه كه انسانيت انسان ناميده مىشود ـ يعنى ارزشهاى معنوى انسان ـ تنها در زندگى اجتماعى مجال بروز و ظهور دارد. اين است كه تكامل اجتماعى انسان جز در اجتماع امكان پذير نيست. اگر اجتماع نباشد، انسان تكامل پيدا نمىكند."
(ر.ک مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (فلسفه تاريخ(1 - 4))، ج15، ص: 538 تا 547)
✔️ در یادداشتهای بعدی به لوازم این نظریهی شهید مطهری، و نقاط اشتراک و اختلاف ایشان با دیدگاههای مرحوم علامه طباطبایی خواهم پرداخت ـ إن شاء الله ـ .
#یادداشت_سوم_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#مدنی_بالطبع_بودن_انسان
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش: 1399/2/5
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢جامعه اسلامی، جامعهای طبیعی با تسخیر طرفینی💢
🔹همانطور که در #یادداشت_سوم شهید مطهری عرض شد، ایشان #مدنیبالطبع بودن انسان را به معنای #فطری تفسیر میکند و معتقد است نه تنها بخشی از نیازها و کمالات انسان #به_وسیله_جامعه تأمین میشود، بلکه اساساً بخش بسیار مهمی از استعدادهای انسان از قبیل کمالات معنوی و ارزشهای اخلاقی فقط با #در_جامعه_بودنِ انسان زمینه بروز و تجلی پیدا میکند. از اینرو ایشان نمیپذیرد که #جامعهپذیری انسان، امری ثانوی و نتیجه اضطرار بیرونی انسان باشد و همین امر، ریشه اختلاف ایشان با استاد بزرگوارشان مرحوم علامه طباطبایی در خصوص #ماهیت_جامعه_دینی و #نحوه_همبستگی_اجتماعی است.
🔹شهید مطهری معتقد است که #نظریه_استخدام، شبیه و صورت محترمانهی حرف پیروان نظریه تکامل و داروینیستهایی است که اصل اولی در حیات را #اصل_تنازع میدانند و معتقدند که اصل تنازع است که در رتبه بعد، به #اصل_تعاون تبدیل میشود. از اینرو ایشان میگوید که بنا بر نظریه استخدام مرحوم علامه، انسان مدنیبالطبع نیست، بلکه منفرد و مستخدم بالطبع و مدنیبالتبع است.(ر.ک مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (نقدى بر ماركسيسم)، ج13، ص:726 و727)
🔹در مقابل ایده استخدام و تنازع، شهید مطهری بیان میکند که جامعه اسلامى، جامعهای طبيعى است كه هر گونه بهره كشى و زندگى يك فرد به حساب فرد ديگر محكوم است، رابطه انسانها رابطه #تسخير_متقابل_و_عمومی است که همه #آزادانه و #در_حدود_امكانات_و_استعدادات_خود مى كوشند و همه مسخّر و رام يكديگرند، يعنى استخدام طرفينى حكمفرماست. اين است كه قرآن مجيد در عين اينكه #ربّ_و_مربوبى را در جامعه نفى مى كند، به واقعيّت تفاوت طبيعى و درجات مختلف استعدادها از نظر تكوينى اعتراف دارد و #رابطه_تسخير_طرفينى را تأييد مى كند. (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جهانبينى توحيدى)، ج2، ص: 114)
🔹این اختلاف مبنا بین استاد مطهری و مرحوم علامه طباطبایی بیش از هر جایی دیگر در ذیل تفسیر آیه 23 سوره مبارکه زخرف نمایان گردیده است. شهید مطهری معتقد است که این آیه شریفه، مهمترینِ آیاتِ بیانگر فلسفه اجتماعی اسلام است.
◀️ آیه شریفه میفرماید:
أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ، نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ.
➖ مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، این آیه را چنین ترجمه کرده است:
مگر اينان مقسم رحمت پروردگار تواند؟ اين ماييم كه معيشت انسانها در زندگى دنيا را تقسيم مى كنيم، و بعضى را به درجاتى بالاتر از بعض ديگر قرار مى دهيم، تا #بعضى_بعض_ديگر را رام و مسخر خود كنند، و رحمت پروردگار تو از آنچه جمع مى كنند بهتر است (32).
🔹اینجاست که شهید مطهری با توجه به اختلاف مبنایی که با استاد خود مرحوم علامه طباطبایی دارند، به مخالفت برمیخیزد و تحلیل ایشان از آیه شریفه را رد می کند.
شهید مطهری معتقد است که معنای عبارت «لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا»، آنگونه که مرحوم علامه گفته اند، معنایش این نیست که رفعت خداوند، زمینه مسخر شدن بعضی توسط بعض دیگر است، بلکه ایشان چنین نگاهی را توجیه گر نظام #ارباب_مربوبی_اجتماعی میداند که اسلام به تمام قدرت با آن به مخالف برخاسته است. لذا ایشان معنای آیه شریفه را اینگونه تفسیر می کند: ⬇️
"لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا اينجا نفرمود كه بعضى را بر بعضى برترى داديم براى اينكه بعضِ برتر، بعض غير برتر را مسخّر قرار بدهند، كه يكجانبه بشود...
معنايش اين مى شود: چون هر بعضى كه بر بعضى برترى دارد باز آن بعض ديگر از جنبه اى ديگر بر اين برترى دارد، نتيجه اين است كه اين آن را مسخّر قرار مى دهد آن اين را مسخّر قرار مى دهد، اين به آن محتاج مى شود آن به اين محتاج مى شود، اين به حسب احتياجش به او مسخّر اوست و آن به حسب احتياجش به اين مسخّر اين است، اين بايد از آن فيض بگيرد آن بايد از اين فيض بگيرد، همه به يكديگر محتاجند، همه مسخّر يكديگرند، همه به يك حساب و به يك نسبت فوق بعضى هستند به درجات. ... #همه_همه_را، #هر_بعض_هر_بعض_ديگر را مسخّر قرار بدهند؛ يعنى در متن خلقت، انسانها به گونه اى آفريده شده اند كه نيازمند به يكديگر هستند و بايد نيازمند به يكديگر باشند و مسخّر يكديگر هستند و بايد مسخّر يكديگر باشند.(ر.ک مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (فلسفه تاريخ(1 - 4))، ج15، ص: 777 تا 790)
#یادداشت_چهارم_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#مدنی_بالطبع_بودن_انسان
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش: 1399/2/8
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
هدایت شده از عقلنوشتههای انقلابی
💢آینده جوامع و نقش دین در ساخت جامعه واحد جهانی💢
🔹تحلیلی که شهید مطهری از مدنیبالطبع بودن انسان ارائه میدهد و آن را به فطرت و خلقت تکوینی او ارجاع میدهد (#مبنای_اصالت_فطرت)، تأثیرات مهمی در مدعای ایشان در #نسبت_جوامع_با_یکدیگر و #آینده_جوامع دارد.
🔹ایشان معتقد است که از نتایج پذیرش اصالت فطرت و پذیرفتن این مطلب که انسان به حکم فطرت و طبیعت خود، اجتماعی است، این است که بپذیریم که اجتماعی بودن انسان و به صورتِ جامعه در آمدنِ او و دارای روحِ جمعی شدنش، سرچشمه گرفته از #خاصیت_ذاتی_نوعی اوست. #نوع_انسان برای اینکه به کمال لایق خود برسد، گرایش اجتماعی و شکلدهی روح جمعی را دارد و لذا روح جمعی به منزلهی وسیلهای است که نوع انسان را به کمال نهایی خود می رساند و به نحوی در خدمت فطرت نوعی انسان است. (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جامعه و تاريخ)، ج2، ص: 357)
🔹البتّه شهید مطهری توضیح میپذیرد که همانطور كه يك فرد گاه از مسير فطرت منحرف مىشود و احياناً مسخ مىگردد، جامعه نيز همين طور است، ولی این انحراف و تنوّع جامعهها از قبيل تنوّع اخلاقى افراد است كه به هر حال از كادر نوعيّت انسان بيرون نيست. پس جامعهها و تمدّنها و فرهنگها و بالأخره روحهاى جمعىِ حاكم بر جامعه ها با همه اختلاف شكلها و رنگها، بالأخره رنگ نوعيّت انسانى دارند و ماهيّتى غير انسانى ندارند. (همان)
🔹لذا ایشان در هر صورت، بین جوامع فطری (حق) و غیرفطری (باطل)، اشتراک و پیوندی قائل است. این تحلیل، به ایشان امکان #دو_ادعای_مهم میدهد:
1️⃣ اول اینکه #آینده_جوامع، تبدیل شدن آن به یک #جامعه_واحد_جهانی است: ⬇️
"بديهى است بنا بر نظريّه اصالت فطرت و اينكه وجود اجتماعى انسان و زندگى اجتماعى او و بالأخره روح جمعى جامعه وسيلهاى است كه فطرت نوعى انسان براى وصول به كمال نهايى خود انتخاب كرده است، بايد گفت جامعهها و تمدّنها و فرهنگها به سوى يگانه شدن، متّحد الشّكل شدن و در نهايت امر در يكديگر ادغام شدن سير مىكنند و آينده جوامع انسانى، #جامعه_جهانى_واحد_تكامليافته است كه در آن همه ارزشهاى امكانى انسانيّت به فعليّت مى رسد و انسان به كمال حقيقى و سعادت واقعى خود و بالأخره به انسانيّت اصيل خود خواهد رسيد. از نظر قرآن اين مطلب مسلّم است كه حكومت نهايى حكومت حق و نابود شدن يكسره باطل است و عاقبت از آن تقوا و متّقيان است." (همان،ص: 359)
2️⃣ دوم اینکه دین اسلام با نفی عوامل فرعی تکوّن روح جمعی مانند #نژاد (قومیت) و #جغرافیا و مبتنی ساختن روح جمعی بر #جهانبينى_توحیدی در شناخت صحيح از نظام كلّى وجود و ساختن شخصيّت روحى و اخلاقى انسانها بر اساس همان جهانبينی، این امکان را در اختیار دارد که پایهگذاری فرهنگى و روح جمعیِ نوينی کند که در عین اینکه #فرهنگی_اسلامی است، #فرهنگی_بشری و #فراملی باشد. ایشان در رد نظریه #قومیتی_بودن_فرهنگ_اسلامی میگوید:⬇️
" آنچه در گذشته پيرامون نظريّه اسلام درباره يگانگى و چندگانگى ماهيّت جامعهها و درباره اينكه سير طبيعى و تكوينى جامعهها به سوى جامعه يگانه و فرهنگ يگانه است و برنامه اساسى اسلام استقرار نهايى چنين فرهنگ و چنين جامعهاى است بيان كرديم، كافى است كه نظريّه فوق (قومیتی بودن فرهنگ اسلام) را مردود سازد. #فلسفه_مهدويّت_در_اسلام، بر اساس چنين ديدى درباره آينده اسلام و انسان و جهان است." (همان، ص: 367)
🔹نکته قابل توجه این است ایشان بر اساس نظریه اعتباریات و تابع شرایط زمانی و مکانی دانستن ادراکات عملی، #امکان_تنوع در جامعه واحد دینی را بر اساس شرایط متفاوت زمانی و مکانی میپذیرد، ولی معتقد است که این تنوع و تفاوت جوامع، مخلّ به وحدت جوامعی که دین اسلام بر اساس جهان بینی توحیدی به دنبال آن است، نیست. ⬇️
"ما در اصول فلسفه درباره اطلاق و نسبيّت اصول انديشه بحث كردهايم و ثابت كردهايم آنچه نسبى است علوم و ادراكات اعتبارى و عملى است. اين ادراكات است كه در فرهنگهاى مختلف بر حسب شرايط مختلف زمانى و مكانى، مختلف است و اين ادراكات است كه واقعيّتى ماوراى خود كه از آنها حكايت كند و معيار حقّ و باطل و صحيح و غلط بودن آنها باشد، ندارند. امّا علوم و ادراكات و انديشههاى نظرى كه فلسفه و علوم نظرى انسان را مىسازند، همچون اصول جهانبينى مذهب و اصول اوّليه اخلاق، اصولى ثابت و مطلق و غير نسبى مىباشند. در اينجا متأسّفانه بيش از اين نمیتوانيم سخن را دنبال نماييم." (همان،ص: 366)
#یادداشت_پنجم_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#مدنی_بالطبع_بودن_انسان
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش:1399/2/10
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢حقیقت اخلاق در نگاه شهید مطهری و
اختلاف ایشان با استاد مصباح، در راهبرد ارتقاء اخلاق جامعه💢
🔹از مباحث بسیار مهم در اندیشه مرحوم شهید مطهری، تحلیل ایشان از #اخلاق است که آثار گستردهای در تحلیلهای #انسانشناسانه و #جامعهشناسانه ایشان دارد.
🔹در تعريف اجمالي، استاد شهید مطهري معتقد است آنچه #مشخصه_اصلي_فعل_اخلاقی ميباشد، #ترك_منيّت و #خودمحوري است و همين عامل، گرايشهاي مقدس را از گرايشهاي حيواني متمايز ميكند و در همه اوصاف پسنديده فردي مانند شجاعت، عزت، خوشخُلقي و نيز اوصاف پسنديده اجتماعي مانند خدمت، ايثار، «خروج از خوديت و انانيت» به نحوي وجود دارد:⬇️
"در تمام اين نظريهها يك مطلب مورد اتفاق همه است و آن اينكه اخلاق بالاخره #خروج_از_حوزه_خودي و فردي است؛ يعني هر كاري كه به منظور ايصال نفعي به خود و يا دفع ضرري از خود باشد مسلم اخلاقي نيست". (تعليم و تربيت در اسلام، ص 101)
🔹ایشان معتقد است که انسان به حسب فطرت، کارهای اخلاقی را #شرافتمندانه_و_شریف می داند، در حالی که با منطق طبیعی (و جلب منفعت خود) سازگار نیست. (تعليم و تربيت در اسلام، ص 101 ) از طرفی دیگر بیان میکند که همهی كارهايي كه افراد بشر آنها را تقديس و ستايش ميكنند و شرافتمندانه و مافوق كارهاي طبيعي ميدانند، از #مقولهی_پرستش هستند. بر اين اساس و با توجه به اينكه حقيقت فعل اخلاقي، پرستش خداوند متعال است بايد گفت كه آنچه در مرتبه اول قابل تحسين و آفرين ميباشد، پرستش خداوند است و كسي كه فعل اخلاقي از وي صادر ميشود به دليل اينكه به نوعي در حال پرستش و عبادت است، تحسين ميشود.
🔹 شهید مطهری در #تعریف_پرستش میگوید:⬇️
➖ "يكى از پايدارترين و قديمىترين تجلّيات روح آدمى و يكى از اصيلترين ابعاد وجود آدمى، حسّ نيايش و پرستش است." (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (انسان در قرآن)، ج2، ص: 278)
➖ "پرستش آن حالتي را گويند كه در آن انسان يك توجهي ميكند از ناحيه باطني خودش به آن حقيقتي كه او را آفريده است و خودش را در قبضه قدرت او ميبيند." (اسلام و مقتضيات زمان، ج 1، ص 292)
➖ "در عبادت {و پرستش}، خارج شدن از محدودة كوچك خودي و خارج شدن از محدودهی آمال و تمنيات كوچك محدود و موقت است. در عبادت التجاء هست. انقطاع هست. در عبادت استعانت و نيرو گرفتن و كمك خواستن هست؛ معني تقرب هم همين است." (فلسفه اخلاق ص 104)
🔹ايشان #دیدگاه_نهايي خود در تحليل ماهیت افعال اخلاقي را در كتاب فلسفه اخلاق بدين صورت بيان مينمايد: ⬇️
كسي كه كار اخلاقي ميكند حتي آن كسي كه در شعور آگاه خودش خدا را نميشناسد و به وجود خدا اعتراف ندارد و يا فرضاً اعتراف دارد، ولي در شعور آگاه خود اين كار را براي رضاي خدا انجام نميدهد و با اين كار خدا پرستي نميكند، كار اخلاقي او #يك_نوع_خداپرستي_و_پرستش_ناآگاهانه است». (همان، 117)
🔹 از لوازم دیدگاه ایشان در خصوص #اخلاق و #پرستش این است که کارهای که عموم مردم بر اساس گرایشات فطری خود مانند شجاعت، عزت، خوشخُلقي، احترام به والدین، محبت مادر به فرزند، خدمت و ... انجام میدهند همه از مقوله پرستشِ ناخودآگاه خدای متعال و دارای #ارزش_اخلاقی است؛ این در حالی است که در #نظریه_استاد_مصباح زیدعزّه در خصوص ماهیت فعل اخلاق، به علت شمردن شدن #نیت_تقرب به خدای متعال، به عنوان یکی از #مقومات_فعل_اخلاقی، هیچ یک از افعال فوق تا مادامی که فرد، تقرب الهی را به عنوان کمال نهایی را نشناسد و این افعال را به نیتِ رسیدن به تقرب الهی انجام ندهد، فعل وی، ارزش اخلاقی نخواهد داشت.
⏺ این اختلاف، #دو_راهبرد_متفاوت، در #اخلاقی_کردن و #توحیدی_کردن جامعه را پیش روی حاکمیت دینی قرار میدهد. مبتنی بر نظریه استاد مصباح، اخلاقی شدن جامعه میبایست از بستر ارتقاء عقل نظری و اعتقادات توحیدی افراد عبور کند تا کمال نهایی شناخته شود، ولی مبتنی بر نظریه استاد مطهری، هرچند ارتقاء عقل نظری افراد لازم است، ولی اولویت اول، تبدیل ناخودآگاههای پرستش خدای متعال، به شعور خودآگاه است. این تفاوت زمانی بیشتر برجسته خواهد شد که توجه شود که شهید مطهری، ناخودآگاههای فطری ـ اخلاقی را عقلی نمیداند، بلکه از جنس گرایش و احساس میداند؛ البته گرایش و احساسی دائمی و کلی که مبتنی بر #من_علوی آن را توضیح می دهد(ر.ک نقدي بر مارکسيسم، ص208) و از اینرو اصطلاح #حسن_و_قبح_عقلی را نادرست و اصطلاح #حسن_و_قبح_قلبی را درست بر میشمرد. (يادداشتهاى استاد مطهرى، ج11، ص: 121)
#یادداشت_ششم_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#اخلاق
#پرستش
#راهبرد_اخلاق_جامعه
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش:1399/2/12
سالگرد شهادت آیتالله شهید مرتضی مطهری
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢رسالت انبیاء {و حکومت دینی}:
1ـ تبدیل اخلاق به پرستش خودآگاه و 2ـ تعمیم پرستش خودآگاه به افعال طبیعی💢
🔹شهید مطهری معتقد است که خدا دو نوع قانون دارد. يك نوع قوانين، قوانيني است كه در فطرت انسان ثبت و ضبط است (اسلام فطری) و نوع ديگري قوانيني كه در فطرت انسان نيست، بلكه از همان قوانين فطري منشعب ميشود و تنها به وسيله انبياء بيان گرديدهاند. مبتني بر اين مطلب، انبياء دو وظيفه دارند:
1️⃣اول آمدهاند تا آنچه را در فطرت هست، تأييد کنند و پرستش ناآگاهانه انسان ـ مثل انصاف، خدمت، ترحم به تيمم و غيره ـ را به پرستشي آگاهانه مبدَّل سازند تا انسان بداند كه عمل به دستورات و الزامات اخلاقي فطرت، پرستش و بندگي خدا است.
2️⃣ وظيفه دوم انبياء نيز «بيان» است؛ بيان آنچه در فطرت نيست، ولي براي تقرب و كمال لازم ميباشد، مثل نماز خواندن. البته عمق روح و فطرت انسان، همانطور که ناآگاهانه خدا را ميشناسد، اين قوانين را نيز ميشناسد:⬇️
"در حديث هم هست كه يكى از مكارم اخلاق انسان، انصاف دادن به رقيبهاست. اين حالت كه در انسان هست ناآگاهانه، بدين جهت است كه انسان خدا را مىشناسد و يك سلسله مسائل است كه بالفطره و ناآگاهانه آنها هم #اسلامِ_خدا يعنى #قانون_خداست. اسلام يعنى تسليم به قانون خدا. خدا #دو_نوع_قانون دارد: يك نوع قوانينى كه آن قوانين را در فطرت انسان ثبت كرده است و نوع ديگر قوانينى كه در فطرت انسان نيست، بلكه از همان قوانين فطرى منشعب میشود و تنها به وسيله انبيا بيان شده است. انبيا علاوه بر اينكه قوانين فطرى را #تأييد مىكنند، يك قوانين اضافه هم براى انسان مىآورند. آن عمق روح انسان، آن فطرت انسان، آن عمق قلب انسان، با يك شامّه مخصوص، ناآگاهانه همينطور كه خدا را مىشناسد اين قوانين خدا را مىشناسد؛ رضاى خدا را مىشناسد و كار را بالفطره در راه رضاى خدا انجام مىهد، ولى خودش نمىداند كه دارد قدم در راه رضاى خدا برمىدارد." (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (فلسفه اخلاق)، ج22، ص: 548)
🔹بنابراين در نگاه شهيد مطهري انبياء دو رسالت مهم بر عهده دارند. يکي اينکه با #تأييد_و_تأکيد_قوانين_فطري، «پرستش ناآگاهانه و فطري را به پرستشي آگاهانه تبديل کنند» و ديگر اينکه با #بیان_قوانین_متکامل_اخلاقی»، «دامنه پرستش خداي متعال را حتي تا افعال طبيعي گسترش دهند»، تا جايي که به تعبير قرآن همه اعمال و رفتار انسان مانند خوردن و خوابيدن نيز به قصد تكليف و براي رضاي خدا انجام شود؛ « قُلْ إِنَّ صَلاتي وَ نُسُكي وَ مَحْيايَ وَ مَماتي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ».( انعام ، 162) (همان، ص552)
⏺ البته لازم است که رابطه این تکامل اخلاق و پرستش با مسئله مهم عدالت و آزادی اجتماعی نیز مورد توجه قرار گیرد که ان شاء الله در یادداشتهای بعد بدان خواهم پرداخت.🌺
#یادداشت_هفتم_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#اخلاق
#پرستش
#نقش_انبیاء_در_تعالی_انسان
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش:1399/2/12
سالگرد شهادت آیتالله شهید مرتضی مطهری
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢عدالت اجتماعی، شرط و قانون تکامل توحیدی انسان💢
🔹شهید مطهری در کتاب وحی و نبوت، درباره رابطه #توحید_فردی با #عدالت_اجتماعی میفرماید:⬇️
1️⃣ نمیتوان ثنویت و دوگانگی را در اهداف انبیاء پذیرفت که این «شرک لایغفر» است.
2️⃣ این دو مورد یعنی شناخت خداوند و تقرب به او (توحید نظری و توحید عملی فردی) و همچنین برقراری عدل و قسط در جامعه (سعادت دنیوی)، به تصریح در قرآن كريم به عنوان اهداف انبیاء شمرده شده است.
3️⃣ هدف اصلى، شناختن خدا و نزديك شدن و رسيدن به اوست و توحيد اجتماعى، مقدّمه و وسيله وصول به اين هدف عالى است. وجه مقدمیت هم این است که انسان مدنی بالطبع است و بخشی از نیازها و استعدادهای آن، #به_وسیله_جامعه و با #در_جامعه_بودن تأمین و متبلور میشود.
4️⃣ ارزشهاى اجتماعى و اخلاقى با اينكه مقدّمه و وسيله وصول به ارزش اصيل و يگانه انسان يعنى خداشناسى و خداپرستى هستند، فاقد ارزش ذاتى نيستند، چرا که رابطه این مقدمه و ذی المقدمه چنين نيست كه اگر انسان به معرفت كامل حق و پرستش حق رسيد، وجود و عدم راستى، درستى، عدل، كرم، احسان، خير خواهى، جود، عفو علىالسویه باشد، زيرا اخلاق عالى انسان نوعى خدا گونه بودن است (تخلّقوا باخلاق اللّه) و در حقيقت، درجه و مرتبه اى از خداشناسى و خداپرستى است و لو به صورت ناآگاهانه.
(ر.ک مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (وحى و نبوت)، ج2، ص: 169 تا 175)
🔹 هرچند شهید مطهری در جاهای متعددی از جمله در کتاب #عدل_الهی به تعریف «عدل» پرداخته است، ولی بهترین تعریف ایشان از #عدالت_اجتماعی را که مبتنی بر #اصیل_بودن_جامعه و #شخصیت_داشتن_جامعه است، میبایست در کتاب فلسفه تاریخ در ضمن بررسی سوسیالیسم جستجو کرد. ایشان در ذیل عنوان #نظریه_ما میگوید:
1️⃣ جامعه داراى يك شخصيت و يك عينيت است و جامعه در تمام جنبههاى خودش يك حقيقت متحول و متكامل است.
2️⃣ جامعه يك حالت تعادل دارد مثل هر موجود زندهاى كه يك تركيب است. هر تركيبى اگر بخواهد باقى بماند يك حالت تعادل دارد و حالتهاى افراط و تفريط (انحراف) دارد كه تا يك حد معينى انحراف را از اين طرف و تا يك حد معينى انحراف را از آن طرف مىپذيرد و اگر از آن حد معينها بيرون رفت مساوى است با مرگ آن تركيب.
4️⃣ يك اصطلاحى حكماى قديم ما دارند كه كلمه #مزاج از اين اصطلاح پيدا شده. مىگويند اگر عناصر با يكديگر تركيب شوند و امتزاج پيدا كنند و روى يكديگر اثر بگذارند، يك #كيفيت_متوسط پيدا مىشود كه «مزاج» ناميده مىشود. بعد مىگويند اين مزاج يك عرض عريض دارد، يعنى در ميان دو حد نوسان دارد. اگر مزاج از يك حد معين پايينتر بود موجود مرکب مىميرد و اگر از حد معين ديگرى بالاتر بود باز هم موجود مرکب مىميرد.
4️⃣ جامعه يك تركيبى است از افراد. اين ترکیب، يك #حالت_تعادل دارد كه البته خود آن حالت تعادلش باز يك نوسانى دارد. براى اينكه جامعه باقى بماند بايد آن تعادل در جامعه به وجود بيايد. اگر تعادل جامعه چه در جهت افراط و چه در جهت تفريط بهم بخورد اين جامعه #متلاشى مىشود؛ مسئله عدالت در جامعه همين است.
5️⃣ #عدالت_اجتماعى كه میگوييم و مىگويند؛ يعنى جامعه تركيبى است از افراد، بايد در اين تركيبْ تعادلى برقرار بشود. البته اين تعادل جنبههاى روحى و جنبهاى مادى دارد. مثلًا استثمار فرد فرد ديگر را، جامعه را از تعادل میاندازد. اين استثمارها اگر زياد بشود اصلًا جامعه را به نابودى مىکشاند. اينكه مىگويند كه #ظلم، جامعه را به فنا میکشاند: «الْمُلْكُ يَبْقى مَعَ الْكُفْرِ وَ #لايَبْقى_مَعَ_الظُّلْمِ». چرا لا يَبْقى مَعَ الظُّلْمِ؟ براى اينكه ظلم، تركيب جامعه را از اعتدال خارج كردن است و اين خارج كردن از اعتدال اگر به يك حد معينى برسد منجر به انفجار جامعه میشود.
6️⃣ بر این اساس، عدالت اجتماعی، همان #اصل_وحدت_اجتماعی است که برخلاف سوسیالیسم که آن را منوط به مرحلهای از مراحل تکامل جامعه میداند، اصلی است که از بدو تشکیل جامعه تا نهایت تکامل جامعه، با آن #همراه است و اساساٌ میتوان ادعا کرد که وحدت و عدالت، #شرط_تكامل_جامعه و قانون_تکامل_جامعه است؛ نه مرحله مشخصى از تاريخ جامعه.
(ر.ک همان، ص742 تا 748)
🔹🔹🔹جمع بندی اینکه: ⬇️
عدالت اجتماعی، شرط و قانون وحدت یافتن و تشکیل جامعه است که با توجه به مدنی بالطبع بودن و لزوم در جامعه بودن انسان، در صورت عدم وجود آن، اساساً جامعهای تشکیل نخواهد شد که انسان بتواند به ارزشهای اخلاقی و کمالات معنوی نائل بیاید. و این است #سرِّ_مقدمیتِ عدالت اجتماعی نسبت به توحید فردی.
#یادداشت_هشتم_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#عدالت_اجتماعی
#پرستش_و_کمال_انسانی
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش:1399/2/13
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
💢علت تفاوت برخورد پیغمبر اسلام ص با یهودیان و منافقین💢
🔹در کتاب انسان 250 ساله، مقام معظم رهبری برای #امتسازی حضرت رسول صلّی الله علیه و آله، #سه_مرحله ذکر میکند:
1️⃣ «شالودهریزی نظام اسلامی»،
2️⃣«حراست از نظام اسلامی»،
3️⃣ «تکمیل و سازندگی نظام اسلامی».
🔹در مرحله دوم یا همان مرحله #حراست از نظام اسلامی ایشان، #پنج_دشمن برای امت اسلامی نوپای مدینه بر میشمرد:
1️⃣ قبائل نیمه وحشی اطراف مدینه
2️⃣دشمنان متنفذ و اشراف متکبر با مرکزیت مکه
3️⃣یهودیها (چهار قبیله قینقاع، قبیله بنیقریظه، قبیله بنینظیر، یهودیان خیبر)
4️⃣منافقین
5️⃣دشمن درونی هر مسلمان؛ هوای نفس
🔹ایشان برای یهودیان مدینه #سه_خصلت نام می برد:
➖ اول اینکه ثروت اصلی مدینه دست آنها بود و بهترین مزارع، سودآورترین تجارتها، سودآورترین صنایع (طلاسازی و اسلحهسازی) را در اختیار داشتند.
➖ دوم اینکه بر مردم عامی مدینه، برتری فرهنگی داشتند و نسبت به آنها فرهیخته و روشنفکر محسوب می شدند و لذا مردم مدینه را تحقیر و تمسخر میکردند.
➖ سوم اینکه ارتباطات خوبی با سایر شهرها و بلاد داشتند.
◀️ همه اینها را میتوان در این عبارت تجمیع کرد؛ #دشمن_سازمانیافته.
🔹 تاریخ گواهی میدهد که ابتدا پیغمبر در ابتدا با یهود پیمان بست و هیچگاه نقض پیمان نکرد، ولی وقتی یهودیان خیانت کردند و در شرایط حساس سالهای اولیه شکلگیری نظام اسلامی توطئهچینی کردند، پیغمبر با آنها #برخورد_قاطع کرد و بعد از مجازات عدهای از جنگجویان، بقیه را #اخراج کرد و از مدینه دور نمود. (ر.ک حلقه دوم انسان 250 ساله، ص43 تا 57)
🔹مقام معظم رهبری، تفاوت اصلی #منافقین با #یهودیان را #نداشتن_سازماندهی بر می شمرد.
لذا در خصوص رفتار حکومتی پیامبر صلی الله علیه و آله با این دو دسته می گوید: ⬇️
"با اینکه منافقین در داخل مدینه بودند، پیغمبر با آنها کاری نداشت. با دسته سوم {یهودیان}، #برخورد_قاطع؛ با دسته چهارم {منافقین}، برخورد همراه با ملایمت؛ چون #سازمانیافتگی نداشتند؛ خطرشان، خطر فردی بود. غالباً هم اینها را پیغمبر شرمنده می کرد با رفتار خودش." (همان، 55)
"عبداله بن ابیّ یک از دشمنترین دشمنان پیغمبر بود. تقریبا تا سال آخر زندگی پیغمبر هم زنده بود؛ پیغمبر که میدانست هیچ، مسلمانها هم میدانستند. اما پیغمبر با او مماشات کرد؛ مثل بقیهی مسلمانها با او رفتار کرد؛ سهمش را از بیتالمال داد، امنیتش را حفظ کرد، رعایت حرمتش را کرد." (همان، 54)
🔹بر اساس همین مفهوم #سازمانیافتگی ایشان، رفتار پیغمبر با منافقین در خصوص #مسجد_ضرار را نیز توضیح میدهد: ⬇️
"آنوقتی که جمعی از این منافقین کارهای سازمانیافته کردند، پیغمبر رفت سراغشان. در قضیه مسجد ضرار، اینها رفتند یک مرکزی درست کردند؛ با خارج از نظام اسلامی ـ یعنی با کسی که در منطقه روم بود ـ و عرض کنم ابوعامر راهب، با او ارتباط برقرار کردند، مقدمهسازی کردند که از روم لشکر بکشند علیه پیغمبر، اینجا پیغمبر رفت سراغشان، مسجدی را که ساخته بودند ویران کرد، سوزاند. فرمود که این مسجد، مسجد نیست؛ اینجا محل توطئه است علیه مسجد؛ علیه نام خدا؛ علیه مردم." (همان، 55)
#آیتالله_سیدعلی_حسینی_خامنهای
#درسهای_تاریخ
#دشمنشناسی
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#فقه_حکومتی
❇️تاریخ نگارش:1399/2/16
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢تکامل تاریخی و #انتقال_وظایف_انبیاء به جامعه دینی💢
🔹در یادداشتهای قبلی در خصوص دیدگاههای #استاد_شهید_مطهری تلاش شد که معنای #اصالت_جامعه، #قاعدهمندی_تاریخ، #فطری_بودن_گرایش_اجتماعی_انسان، #ریشه_مشترک_جوامع و #آینده_مشترک_جوامع و لوازم این مبانی تا حدودی توضیح داده شده است.
🔹یکی دیگر از مدعیات بسیار مهم شهید مطهری که مبتنی بر مبانی فوق است، #تکاملی_بودن_حرکت_تاریخ است که تلاش نموده است آن را بر اساس مبنای #اصالت_فطرت توضیح دهد:👇
"يكى از مسائل مهمّ در فلسفههاى انسانى امروز و در جامعهشناسىها مسأله #تكامل_تاريخ است. اگر ما براى انسان به فطرت قائل باشيم «تكامل تاريخ» را به شكلى بايد توجيه كنيم و اگر به فطرت قائل نباشيم ـ همان طور كه بسيارى از مكتبهاى امروزى به كلّى فطرت را از انسان نفى مىكنند ـ «تكامل تاريخ» را به شكل ديگرى بايد توجيه كنيم." (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (نبرد حق و باطل، فطرت، توحيد)، ج3، ص: 455)
🔹 ایشان #معجزه_بودن_قرآن را یکی از نشانههای بلوغ امت اسلامی به نسبت امتهای قبلی میداند: 👇
"قرآن معجزه خاتم پيامبران، خود دليل ديگرى بر خاتميت رسالت است. كتابى است محتوى حقايق عالم خلقت و تعاليم و راهنماييهاى زندگى در كمال هماهنگى در جميع جهات، معجزهاى در خور بشر بالغ رشيد عاقل نه كودك پايبند اوهام و تخيلات ذهنى." (يادداشتهاى استاد مطهرى، ج7، ص: 198)
🔹 یکی از آثار پذیرش مبنای تکامل تاریخ، توضیح مسئله #خاتمیت_دین_اسلام است. ایشان معتقد است که خاتمیت دین و بسته شدن باب نبوت نیست، بلکه هر چه انسان به سمت #تمدن پیش میرود، #نیازمندیاش به دین بیشتر میشود، ولی در عین حال به خاطر رشد، بلوغ و تکاملی که جامعه دینی مییابد، برخی مسئولیتها و وظایف بیشتری از انبیاء به امت اسلامی #منتقل میشود؛ وظایفی که در امتها و دورانهای گذشته، فقط و فقط بر دوش انبیاء بوده است. ایشان این #انتقال_وظیفه را لازمه تکامل تاریخ و بلوغ و رشد جامعه دینی میداند.
به عقیده ایشان که بلوغ و رشد فکری اجتماعی جامعه دینی، در چهار موضع خود را نشان داده است: 👇
" بلوغ و رشد فكرى اجتماعى بشر در ختم نبوّت نقش دارد و اين نقش در چند جهت است:
➖ 1. كتاب آسمانىاش را خالى از تحريف نگه داشته است.
➖ 2. به مرحلهاى رسيده كه برنامه تكاملى خويش را نه منزل به منزل و مرحله به مرحله بلكه يكجا تحويل بگيرد و استفاده نمايد.
➖ 3. بلوغ فكرى و رشد اجتماعىاش به او اجازه مىدهد كه ترويج و تبليغ و اقامه دين و امر به معروف و نهى از منكر را خود بر عهده بگيرد، نياز به پيامبران تبليغى كه مروّج و مبلّغ شريعت پيامبران صاحب شريعت بودهاند، به اين وسيله رفع شده است. اين نياز را علماى و صلحاى امّت رفع مىكنند.
➖ 4. از نظر رشد فكرى به جايى رسيده كه مىتواند در پرتو «اجتهاد» كلّيات وحى را تفسير و توجيه نمايد و در شرايط مختلف مكانى و متغيّر زمانى هر موردى را به اصل مربوط ارجاع دهد. اين مهم را نيز علماى امّت انجام مىدهند.
روشن گشت كه معنى ختم نبوّت اين نيست كه نياز بشر به تعليمات الهى و تبليغاتى كه از راه وحى رسيده رفع شده و چون بشر در اثر بلوغ و رشد فكرى نيازى به اين تعليمات ندارد نبوّت پايان يافت، خير، ابدا، نياز به وحى جديد و تجديد نبوّتها رفع شده نه نياز به دين و تعليمات الهى. " (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (وحى و نبوت)، ج2، ص: 186)
🔹 شهید مطهری #اولین_وظیفهای را که در اثر دین اسلام به خاطر #تکامل_شعور_اجتماعی به عهده امت گذاشته شده، مسئولیت #دعوت و #تبلیغ و #ارشاد و #مبارزه_با_تحریفها_و_بدعتها میداند: 👇
" #اوّلين_پستى كه در دوره خاتميّت از پيامبران به عالمان انتقال مىيابد پست دعوت و تبليغ و ارشاد و مبارزه با تحريفها و بدعتهاست. توده بشر در همه دورهها نيازمند به دعوت و ارشاد است. قرآن با كمال صراحت اين وظيفه را بر عهده گروهى از خود امّت مىگذارد:
وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر. (آل عمران/ 104) (همان(ختم نبوت)، ج3، ص: 196)
🔹به نظر می رسد مبنای شهید مطهری در تکامل تاریخ و پیامدهای آن میتواند پایگاه قابل توجهی در تحلیل #عصر_غیبت و واگذار شدن مسئولیتهای بیشتری از معصومین علیهم السلام به عهده علمای شیعه و همچنین #عصر_انقلاب_اسلامی و متوجه شدن امر حکومت و رهبریِ مستقیم جامعه به فقهای شیعه، قرار گیرد.
#یادداشت_دهم_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#تکامل_تاریخ
#انقلاب_اسلامی
#عصر_غیبت
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش:1399/2/19
https://eitaa.com/alimohammadi1389
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
جلسه اول 92.10.26.mp3
31.16M
💢صوت #جلسه_اول گفتگویی درباره
چالشهای جریان فلسفه صدرایی در علوم انسانی کاربردی💢
🔹دیماه 92 و اردیبهشت 93، دو گفتگوی علمی میان دو شخصیت حوزوی آقایان #محمدحسن_وکیلی و #علی_محمدی
🔹موضوع این گفتگوها که در مدرسه نواب مشهد در جوار مضجع شریف حضرت رضا علیه آلاف التحیه و السلام انجام گرفت، «نسبت و چالشهای فلسفه صدرایی برای ورود به عرصه علوم انسانی کاربردی» بود.
🔹محور گفتگوی اول، بیان دو چالش فرا روی فلسفه صدرایی بود:
1ـ مواجهه بودن ما با مسئلههای به مثابه #کلِمتغیر در عینیت جامعه و ناکافی بودن مبانی صدرایی در مبحث #وحدت_و_کثرت و #حرکت برای تحلیل این تأثیر و تأثرات
2ـ اعتباری نبودن تأثیر و تأثرات اجتماعی و نادرست بودن طبقهبندی همه لایههای علوم انسانی در زمره اعتباریات
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#فلسفه_اسلامی
#علوم_انسانی_اسلامی
#هماندیشیها
@KanooneQarbshenasiAndisheIslami
https://eitaa.com/alimohammadi1389/124
جلسه دوم 93.2.5.mp3
24.05M
💢صوت #جلسه_دوم گفتگویی درباره
چالشهای جریان فلسفه صدرایی در علوم انسانی کاربردی💢
🔹دیماه 92 و اردیبهشت 93، دو گفتگوی علمی میان دو شخصیت حوزوی آقایان #محمدحسن_وکیلی و #علی_محمدی
🔹موضوع این گفتگوها که در مدرسه نواب مشهد در جوار مضجع شریف حضرت رضا علیه آلاف التحیه و السلام انجام گرفت، «نسبت و چالشهای فلسفه صدرایی برای ورود به عرصه علوم انسانی کاربردی» بود.
🔹محور گفتگوی دوم، بیان دو چالش فرا روی فلسفه صدرایی بود:
1ـ لزوم توجه دوباره به مسئله طبقهبندی علوم و در ذیل آن، نسبت فلسفه و علوم
2ـ توجه دوباره به مسئله حقایق و اعتباریات با ملاحظاتی بر تقسیم علت به علت حقیقی و علت معدّه
3ـ لزوم تغییر تصور سنتی ما از روش بخش تجربی علوم انسانی
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#علوم_انسانی_اسلامی
#هماندیشیها
@KanooneQarbshenasiAndisheIslami
https://eitaa.com/alimohammadi1389/125
💢ایده اعتباریات به عنوان پایگاهی برای علوم اجتماعی جدید💢
▪️با تقریر دکتر سیدحمید طالبزاده
🔹#ادراکات_اعتباری که با ابتکار مرحوم علامه طباطبایی پا به عرصه فلسفه نهاده است یکی از مسیرهایی است که سالهاست اندیشمندانی تلاش می کنند تا از معبر آن، مقدماتی نظری را برای شکل گیری #علوم_انسانی_اسلامی فراهم آورند.
🔹تاکنون چند تحلیل از اعتباریات و نحوه تأثیر آن در علوم انسانی اسلامی طرح شده که از مهمترین آنها که تاکنون خواندهام تحلیل شهید مطهری، تحلیل استاد جوادی (استاد پارسانیا)، تحلیل مرحوم استاد حسینیالهاشمی و تحلیل دکتر سیدحمید طالبزاده است.
در این میان تلاشهای دکتر سیدحمید طالب زاده از حیث نگاه تطبیقی که میان انگاره اعتباریات مرحوم علامه طباطبایی و ایدئالیسم استعلایی کانت انجام داده، بسیار قابل توجه است.
🔹ایشان مدعی است کانت با طرح ایدئالیسم استعلایی و صورتبندی فلسفی انسان به عنوان موجودی خودبنیاد و خودآیین؛ چه در عرصه شناخت و چه در عرصه اخلاق، متافیزیکی سوژهمحور و دریافتی درونماندگار از شناخت ارائه میکند که مجموع تلاش کانت در این محور، باعث فراهم شدن «شرایط امکان» علوم طبیعی و علوم اجتماعی جدید گردیده است؛ این شرایط امکان به معنای تأمین پایگاهی نظری برای شناخت تاریخ و موقعیت انسان مدرن یا همان «درک منطق پدیدههای اجتماعی در استقلال خود» است.
در ادامه دکتر طالبزاده معتقد است که مرحوم علامه طباطبایی با نقد باور فلسفی سنتیِ «مدنی بالطبع بودن انسان» و ناکافی دانستن آن برای توضیح نظم اجتماعی، با طرح ایده اعتباریات خود به خصوص با تکیه بر دو اصل «اعتبار وجوب» و «اعتبار استخدام»، برخی مفردات «شرایط امکان علوم اجتماعی جدید» را فراهم کرده است.
🔹جمعبندی دیدگاه ایشان را میتوان در عبارت زیر مشاهده کرد:👇
«در این ایده، علامه از یکسو در بخش حکمت نظری، با اقرار به نقش ذهن در عملِ «اعتبار کردن»، عملاً نقش فعال و تقریباً خودانگیخته ذهن انسان در حکمت نظری را تصدیق کرده،و از سوی دیگر، در حکمت عملی با سخن از نقش فعال ذهن در «اعتبار کردنِ» «باید»ها گامی به سوی بهرسمیت شناختن «خودآیینی» انسان برداشت. در واقع، علامه تا اینجا همان راهی را طی کرد که کانت در ارائه تصویری خودانگیخته و خودآیین از انسان پیموده است. با این حال، راه علامه و کانت در حوزه اخلاق و دین جدا میشود: در حالی که کانت خودانگیختگی و، به تعبیر علامه، «اعتبارسازی» انسان را چنان گسترش میدهد که انسان یکسره به موجودی «خودقانونگذار» در قلمرو اخلاق تبدیل میشود، علامه برای خودانگیختگی و «اعتبارسازی» انسان حدی قائل میشود و قلمرو اخلاق و دین را به عنوان سرزمین نفسالامرها، از محدوده اعتباریات خارج میداند و به عبارتی، برای بنا و ساختمان اعتباریات انسان، سقفی به نام قلمرو اخلاق و دین قائل میشود. به بیان دیگر، در حالی که کانت محدوده «فراغ شرع» را تا حد نهایی خود گسترش میدهد، به طوری که تماماً «دین در محدوده صرفاً خرد» قرار بگیرد، علامه بر این گسترش حد قرار میدهد و محدوده عقل و دین را در کنار هم تعیین میکند. حد قرار دادن علامه برای عقل انسان و اعتبارسازی او برگرفته از دریافتی است که وی از انسان و «نقص» و «خطاپذیری» عقل و فطرت او دارد. بدین ترتیب، در حالی که کانت مسأله نسبت اراده خداوند و انسان را با محوریت دادن به انسان و تثبیت «متافیزیک سوژه» دنبال کرد، علامه راهحل مشهور در سنت اسلامی یعنی «امر بین الامرین» را در پیش گرفت و به تعبیری، انسان را «سوژه باواسطه» معرفی کرد. در واقع، علامه با اهمیت قائل شدن به جنبه فعال ذهن در قلمرو شناخت، و بهویژه با تلقی کردن «اجتماع» به عنوان یک ادراک اعتباری، زمینه را برای به مفهوم درآمدن آن فراهم کرد.»
🔹اصل دیدگاه دکتر سیدحمید طالبزاده را می توان در دو مقاله زیر مشاهده کرد:👇
➖ مقاله اول: نگاهی دیگر به ادراکات اعتباری؛ امکانی برای علوم انسانی
➖ مقاله دوم: شرایط امکان علوم اجتماعی در فلسفه اجتماعی علامه طباطبایی در
پرتو مقایسه تطبیقی با فلسفه اجتماعی کانت
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#علوم_انسانی_اسلامی
❇️تاریخ نگارش:1399/6/21
https://eitaa.com/alimohammadi1389/154