هدایت شده از کانون غرب شناسی و اندیشۀاسلامی
🔴مهندسی اجتماعی یا معماری فرهنگی؛ مساله این است؟
👷♂️جامعه شناسان مهندسان اجتماعی شهرمدرن👷♂️
🔻انسان همواره برای دست یابی به یک «وضعیت زیستی جمعی ممکنِ بهتر در جهان» در تلاش بوده است. در جریان این تلاش دائمی پرسش از «معنا، حقیقت و روش زیست جمعی ممکن بهتر» همیشگی و همه جایی، فراعصری، فرامصری، ازلی و ابدی بوده و است. از این رو این پرسش منحصر به عصرمدرن، تمدن و فلسفه غربی نبوده و نیست. البته الهیات، اسطوره و فلسفه پیش ازدانش های دیگرعهده دار پاسخ به این پرسش بوده اند.
🔻 تفکر الهیاتی و تفکراسطوره ای(میتوسی) معنا، حقیقت و روش زندگی ممکن بهتر را در هماهنگی تام انسان، تن، خانه، خیابان، شهر و جامعه یعنی «جهان جان» با «جان جهان»، «#شهر_انسان» با «#شهر_خدا» معرفی می کردند و شاعران و پیام آوران وحی را معماران شهر خدا در روی زمین معرفی می کردند. با آغاز فلسفه، تفکر لوگوس مدارعهده دارپاسخ گویی به آن شد البته فلسفه در سیر تحولات خود از عصر کلاسیک تا دوران مدرن پاسخ های متفاوتی را فراهم کرد.
🔻 ابتدا «آکادمی»، «لوکیوم» و سرانجام «پایدیا» و در قرون میانه مسیحی «اسکولیا» را برای تربیت سازندگان و معماران آن تاسیس نمود.آنچه یونانیان عصر کلاسیک پایدیا می نامیدند چیزی است که بعدها در آلمان قرن هجدهم ، بیلدونگ و کولتور(#فرهنگ) نامیده شد. انحراف اسکولیا در پاسخ گویی درست و ناتوانی در تربیت معماران آن در قرون وسطی شهر انسان و شهر خدا را در مقابل هم قرار دارد و «وضعیت زیستی جمعی ممکنِ بهتر در جهان» را برای انسان غربی آپوریایی نمود.آپوریا اصطلاحی است در بلاغت یونانی دال بر مسئله ای که حل آن به خاطر وجود تناقضی در خود موضوع یا در مفهوم آن دشوار است.
🔻بنیانگذار فلسفه جدید غرب #دکارت که به گواهی اتین ژیلسون، درخروج از وضعیت آپوریاتیک و انتقال انسان غربی از عصر نوزایی به عصر #مدرن و دنیای نو بیش از هر شخصیت دیگری در قرن هفدهم، تاثیر داشت، «اصالت ریاضیات» در فلسفه را جایگزین «اصالت منطق وکلام» در فلسفه قرون میانه نمود و آغاز جایگزینی معماران و ساخت شهر انسان پس از ویرانی شهر خدا را کلید زد.
🔻#کانت نیزکه با کمک هیوم از خواب جزمیت بیدار شده بود، در گام بعدی «اصالت فیزیک» را جایگزین نمود و فیزیکدان را طراح و سازنده اصلی آن معرفی کرد. البته هیوم همانطور که اساس و بنیاد فکر کانت بود، بنیاد و اساس تفکر اوگوست کنت نیز هست. او نیز کار کانت را تکمیل و با ابداع علم جدید جامعه شناسی که پیشتر فیزیک اجتماعی اش نامیده بود، «اصالت جامعه شناسی » را در کانون فلسفه غرب قرار داد.
بدین ترتیب منطق جامعه شناسی منطق بنیادین فلسفه و جهان مدرن شد. تحولات جامعه شناسی از صورت اثباتی به تفهمی و انتقادی و پست مدرن نیز جایگاه کانونی آن را تثبیت نمود.
لذا بی جهت نیست که بزرگترین متفکران معاصر غرب تا کنون عمدتا متفکران اجتماعی اند که ابزار اصلی تفکرشان نیز جامعه شناسی است. در کانون آثار فوکو، هابرماس،گادامر، لویناس، دِریدا و بسیاری فیلسوفان دیگر که امروز درباره عالم نظریه پردازی کرده و می کنند منطق جامعه شناسی حاضر است.
🔻#کُنت معتقد بود که علم جدید او می تواند و باید «معنا و حقیقت زیست جمعی ممکن بهتر» را معیّن و «روش» ساختن یک جامعه بهتر را مشخص کند. او می گفت که اگر جامعه شناسی بتواند، مانند فیزیک و زیست شناسی قوانین خود را از طریق اندازگیری و آزمایش توسعه دهد، دست یافتن به سطحی از شناخت، درباره سازمان انسانی که ساختن شکلهای جدید جامعه را تدارک کند، ممکن خواهد بود. آرزويی که با کمک فیزیک اجتماعی او، عقل فیزیکالیستی-ریاضیات بدست دورکیم محقق شد. و رویای جایگزینی معماران با مهندسان به واقعیت نشست.
🔻ترنر جامعه شناس معاصر آمریکایی، از این هدف و آرزوی به «مهندسی اجتماعی(Social Engineering)» یاد می کند. مهندسی اجتماعی که از آن گاهی کردار جامعه شناختی(sociological practice)، جامعه شناسی بالینی(clinical sociology) و جامعه شناسی کاربردی(applied sociology) نیز یاد می شود کار اصلی جامعه شناسی است.
🔸 بدین ترتیب در تفکر و تمدن غربی معاصر جامعه شناس کسی است که هم«معنا، حقیقت زیست جمعی ممکن بهتر» و هم «روش کمی و کیفی ساخت آن را می شناسد. لذا تنها کسی است که صلاحیت ساخت، تحصّل و تحقق آن را دارد. اواینک «فیلوسوفیا» در معنای جدید آن یعنی «فیلومثمتیکا» و «فیلوفیزیکا» بلکه «فیلوسوسیا» است. او با تبعیت از قانون فیزیک و تحت هدایت ریاضیات #شهر_بشری را ساخته و ما را با قانون کلی طبیعت منطبق می کند و به #همسازی دست می یابد او نه «معمارفرهنگی» که «مهندس اجتماعی» #شهر_مدرن، #شهر-بشری است.
لزوم چرخش معرفت شناختی از #فلسفه_و_ریاضیات_اجتماعی به #حکمت_و_الهیات_فرهنگی
#علی_اصغر_اسلامی_تنها
https://eitaa.com/hamshenasi
@KanooneQarbshenasiAndisheIslami