eitaa logo
کانون غرب‌ شناسی و اندیشۀاسلامی
1.5هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
9.7هزار ویدیو
591 فایل
✅ در این کانال مباحث مختلف و مهم پیرامون شناخت تمدن وعالَم #غرب، تفکر و فرهنگ، علوم‌انسانی، تمدن اسلامی، معارف مهدویت و تحلیل انقلاب اسلامی بر اساس فلسفۀ تاریخ و اندیشه ناب اسلامی ارائه می‌شود. @GhalbeSalimeSalman
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 [کوپرنیکی] و لوازم آن در فلسفه از جمله مفاهیم بسیار مهم که می‌توان در دستگاه فلسفی وی به آن اشاره کرد که رسیدن به مابعدالطبیعه درون‌ماندگار [Immanente] نیز از مسیر این مفهوم معنا می‌یابد، مفهوم انقلاب کوپرنیکوسی کانت است. کانت برای تشریح این مفهوم از مثالی استفاده می‌کند، این مثال از گالیله راجع به آزمایش‌هایی که وی انجام می‌داد، می‌باشد. آن چه که در این آزمایش‌ها برای وی حاصل شده است، چیزی است که خِرَد مطابق با طرح خود خلق می‌کند؛ گالیله ُدریافت که خِرَد باید با اصول داوری‌های خود و مطابق با قانون‌های ثابت پیش رود و طبیعت را ملزم سازد که به این پرسش‌ها پاسخ گوید؛ نه این که فقط به وسیله‌ی طبیعت به این سو و آن سو کشیده شود، زیرا در غیر این صورت، مشاهده‌های تصادفی که مطابق با هیچ نقشه‌ی از پیش طرح‌شده‌ای انجام نگرفته باشد، به هیچ روی در یک قانون ضروری به یکدیگر نمی‌پیوندند(کانت، نقد خرد محض، BXIII - BXIV). وی در ادامه اضافه می‌کند، خِرَد در یک دست باید اصل‌های خود را، که فقط پدیدارهایی (Erscheinung) که با آن‌ها تطابق داشته باشند و می‌توانند اعتبار قانون بیابند، داشته باشد؛ و در دست دیگر، آزمایش‌هایی را که خرد بر پایه‌ی همان اصل‌ها براندیشیده است، سپس به سوی فهم طبیعت رهسپار شود. در نتیجه انسان؛ نه در مقام یک شاگرد دبستان که می‌گذارد هر آن چه آموزگار می‌خواهد به او بیاموزاند، بلکه در مقابل، هم‌چون قاضی رسمی که شاهدها را ملزم می‌سازد که به پرسش‌هایی پاسخ گویند که او خود در برابر ایشان می‌دهد(همان، B XIV). لذا خِرَد آن چه را که از پیش اندیشیده است، می‌تواند در طبیعت نیز بیابد. از این رو، به دنبال استنطاق از امور است، به‌سان قاضی در دادگاه که سوال‌هایی را طرح می‌کند و به دنبال استنطاق آن‌ها از شاهدها می‌باشد. این انقلاب کانتی در مقابل حکمت قرار دارد و معنای آن چنین است که انسان، قانون‌گذار طبیعت است، در اینجا شاهد هستیم و انگاره نقادانه کانتی در مقابل این مفهوم قدیمی قرار می‌گیرد. لذا به جای نظریه هماهنگی میان ذهن و عین، اصل تبعیت ضروری عین از ذهن قرار می‌گیرد(ژیل دلوز، فلسفه نقادی کانت، 41). نکته‌ی دیگر این که با شکل‌گیری این چرخش و تلاش برای ترسیم مابعدالطبیعه درون‌ماندگار، مفاهیم ذات یا بود و نمود، جای خود را به مفاهیم نومن و فنومن می‌دهد. فنومن چیزی است که پدیدار می‌شود، از آن جهت که پدیدار می‌گردد، لذا می‌توان گفت که بر کسی پدیدار می‌شود، هیچ پدیداری به ذاتی در پَسِ خود ارجاع ندارد، بلکه به شرط‌هایی که خودِ پدیدار شدن‌اش را مشروط می‌سازد، ارجاع دارد. شروطِ پدیدارها همان صورت‌هایی است که پدیدارها در ذیل آن‌ها پدیدار می‌شوند؛ مانند صورت‌های مکان، زمان و مقولات(ژیل دلوز، انسان و زمان‌آگاهی مدرن درسگفتارهای ژیل دلوز درباره کانت). لذا نقد خرد محض، شرایط این پدیدارها را بیان می‌کند، شرایط ایجابی و سلبی آن. مقصود از اصطلاح استعلایی نیز همین بحث از شرایط ایجابی و سلبی است،‌ این شرایط در دستگاه هگلی ثابت نیستند، بلکه صیرورت بر آن حاکم است، هر چند که در دستگاه فلسفی کانت، ثابت فرض شده است. لذا ایده‌های کانت، امر ثابت‌اند و ایده‌های هگل، واجد صیرورت‌اند. کانت متناسب با چنین انقلاب کوپرنیکوسی، دو نوع شناخت خرد را از هم متمایز می‌سازد. کانت دو نوع شناخت خرد را از هم متمایز می‌کند، شناخت نظری خرد و شناخت عملی خرد. وی در توضیح این دو اصطلاح معتقد است که شناخت خرد به دو شیوه به متعلق خود مربوط می‌شود؛ یا صرفاً متعلق را متعین (Determination: Bestimmung) می‌کند؛ یا آن را به فعلیت می‌رساند.