eitaa logo
کانون غرب‌ شناسی و اندیشۀاسلامی
1.5هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
10.4هزار ویدیو
611 فایل
✅ در این کانال مباحث مختلف و مهم پیرامون شناخت تمدن وعالَم #غرب، تفکر و فرهنگ، علوم‌انسانی، تمدن اسلامی، معارف مهدویت و تحلیل انقلاب اسلامی بر اساس فلسفۀ تاریخ و اندیشه ناب اسلامی ارائه می‌شود. @GhalbeSalimeSalman
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸️تاملی درباره سریال ۱.علاقه به داستانهای معمایی و پلیسی ماجرای چند لایه و متناقضی است. راستگراها، سوسیالیستها را متهم میکنند علاقه‌ی مفرط به این باور که همیشه «چیزی پشت پرده» وجود دارد، شگرد چپها برای مقابله با ایده‌ی لیبرالیسم است. لودویگ فون‌میزس علاقه‌ی مردم در قرن نوزدهم به داستان های جنایی و پلیسی را نوعی ذهنیت ضد سرمایه‌دارانه میداند. از طرفی منتقدین، ترویج داستانهای پلیسی را مقدمه‌ای برای توسعه‌ی اقتدار نظارتی دولت و در یک کلام مشروع شدن نظارت برای حفظ آزادی می‌دانند. به تعبیر چپگراهای جدید، دولت نئولیبرال که همواره شعار دولت کوچک سر داده است، به‌نام آزادی و برای تضمین آن، بیش از همه نظارت بر اعمال و رفتار مردم را حق خود میداند. آنها تاچر، بانوی آهنین، را متهم می کردند که برای توسعه¬ی امکانات و اقتدار پلیس، ایده‌ی «پیکار با جرم» را از طریق ترساندن مداوم مردم از جرایم خشن دنبال میکند. ۲.شاید بتوان گفت ذهنیت مخاطب ایرانی از ذهنیت چپگرایانه، دور نیست. تجربه قرنها استبداد، این تصور را قوام بخشیده که همواره کسانی هستند که در پس پرده با هم نشسته¬اند و امور را اداره می‌کنند و عوام الناس بازیچه همیشگی زد و بندهاست. این ذهنیت در مبارزه با شاه معدوم و براندازی رژیم پهلوی به ویژه در شکل دادن به ذهنیت مبارزه با استعمار فریبکارانه‌ی انگلیسی بسیار موثر بوده است. ۳. پیگیری این ایده در تلویزیون و سینما در سالهای پس از انقلاب تا زمانی که «آن چیز پس پرده» مربوط به دسیسه‌های «دشمن اجنبی» است، همان معنای سابق را افاده خواهد کرد و ذهنیت مخاطب ایرانی را در نفی‌گرایی انقلابی‌اش مستحکمتر خواهد کرد، اما ماجرا را تغییر داده و ذیل مفهوم برای نخستین بار ابهام در «حکمرانی فریبکارانه» را به داخل کشانده است. حالا بررسیهای مخاطب شناختی باید نشان دهد که این انتقال خطیر در کدگزاری-های رسانه‌ای چه درکی در مخاطب ایرانی برجا میگذارد. آیا او آنرا در راستای اراده‌ی نظام برای حفظ خلوص خود کدگشایی خواهد کرد یا برعکس، آنرا نشانه‌ای دالّ بر ابتلای نظام به همان بیماری پیشاانقلابی و اعتراف نظام به آن؟ هم-نشین کردن «دشمن اجنبی» با مسوولان نظام در بالاترین سطوح حکمرانی، هرچند میتواند منافع جناحی و سیاسی کوتاه مدتی برای یک جریان سیاسی داشته باشد، اما باید بررسی کرد که آیا مآلاً ایده‌ی سنتی زدوبند درپس‌پرده و فساد سیستماتیک را تقویت نخواهد کرد؟ 🆔️ @yaminpour
تاملی درباره گاندو/ شماره(2) 🔸️چرا اصولگرایان گاندو را دوست دارند؟ ۱.در حال حاضر جدی ترین رقیب ایده نئولیبرال در اداره کشور، ایده «دولت مقتدر» است. نئولیبرالها اداره کشور را منوط به الحاق به اقتصاد جهانی و گره زدن مقدرات کشور به دیپلماسی سیاسی و اقتصادی در ارتباط با کشورهای شمال می دانند. از نظر آنها امنیت هم از مسیر درهم آمیختگی سرمایه های خارجی با منابع و امکانهای داخلی به دست می‌آید. در مقابل، دولت مقتدر اداره کشور را بر اساس بدبینی به بیرون مرزها و اتکای تام و تمام بر داخل برنامه‌ریزی میکند. برای دولت مقتدر، توسعه و رونق تولید در سایه اقتدار حاکمیتی در درون مرزها بوجود می آید. ۲. «تهدید امنیتی» که از بدخواهی قدرتهای بزرگ و «دیگران» ناشی می شود، برای کسانی که به دولت مقتدر می‌اندیشند(اصولگرایان)، مفهوم یاری‌گر مهمی است تا ضرورت و اهمیت خود را در برابر ایده رقیبشان یعنی دولت نئولیبرال اثبات کنند. در حالیکه نئولیبرالها تهدید امنیتی را «توهم توطئه» میدانند و آنچه را رقیبشان دشمن یا «قدرتهای بدخواه» یا «جهانخوار» می نامند، به شریک تجاری یا طرف قرارداد فرومی‌کاهند.(تعبیرهای آقای روحانی و وزیر امورخارجه اش را درباره آمریکایی ها به یاد بیاورید) با ایجاد سمپاتی میان مخاطب با نیروهای امنیتی در مبارزه با «دیگران» نقش مهمی را در آماده سازی اذهان برای فهم ایده دولت مقتدر ایفا میکند. گاندو از اینکه آشکارا مسوولان دولت فعلی را همراستا با «دیگران» معرفی کند، ابایی ندارد. بنابراین مخاطب به نظام حق می دهد به هرکسی که از آنسوی مرزها می آید بدبین باشد و برای حفظ خود به جای توسعه ارتباط با خارج(ایده نئولیبرالها)، درونگراتر شود. ۳. گاندو حتی پا را پیش‌تر می گذارد و با نشان دادن دائمی کل شهر زیر لنز دوربین ناظران امنیتی، به مخاطب ایرانی میگوید باید به من حق بدهید که «سراسربین» باشم. این دستاوردی بزرگ برای اصولگرایانی است که در کنار دنبال کردن ایده دولت مقتدر، هنوز پاسخی برای مساله میزان نظارت بر شهروندان ندارند. آنها همیشه با این چالش مواجه بوده اند که رقیب نئولیبرال با طرح پوپولیستی مطالبات آزادی خواهانه و شعار مبارزه با محدودیتها(مثلا دیوار کشی در پیاده روها یا فیلترنگ در فضای مجازی) بخشی از آراء طبقه متوسط را مال خود کرده است. همراهی مخاطب با گاندو در واقع مجوز دادن به او برای محدودکردن بخشی از آزادی اجتماعی است در قبال بدست آوردن امنیت. گاندو به اصولگرایان کمک خواهد کرد که بتوانند توضیح دهد مردم باید با بخشی از سختگیری سیاسی و اجتماعی و نظارت بر خود توسط حاکمیت همراهی کنند و آنرا لازم بدانند. اما نقطه درست برای ایستادن در میان دوگانه امنیت و آزادی چیست؟ در میان تبلیغات پوپولیستی اصلاحطلبانه برای آزادی و فرار محافظه کارانه از پاسخ به آن، کجا باید ایستاد؟ پاسخ به این سوال سالهاست در غرقاب سیاسی‌کاری انتخاباتی به محاق رفته است. شاید در یادداشت بعدی درباره‌اش سخن بگوییم. 🆔️ @yaminpour
15.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 سری دوم تلویزیونی در قالب امنیتی به کارگردانی جواد افشار و تهیه کنندگی مجتبی امینی در سال 1399 تولید شده است. ⭕️ سریال «گاندو» مجموعه‌ای ضدجاسوسی مهیج و خوش ساخت است که تولید آن با زحمت زیادی همراه بوده است. فیلمنامه این سریال براساس مستندات و وقایع تاریخی که در کشور رخ داده به نگارش درآمده است. 🆔 @ofogh_tv
جهان فیلم ... فصل دوم سریال گاندو تمام شد. فیلمسازان می دانند که ورود به خط قرمز ها هم جسارت می خواهد و هم صبر تمام نشدنی. بسیاری کارگردانان حتی از ورود به موضوعات تاریخی هم حذر می کنند. پژوهش قبل از فیلمنامه، ساخت لوکیشن ها، گریم های سنگین و چهره پردازی و طراحی لباس و ... همگی باعث شده بسیاری از فیلمسازان به درون آپارتمان ها خزیده و راحت ترین سوژه ها را برای ساخت فیلم انتخاب کنند: عشق های چندطرفه وخیانت های چندطرفه در چند آپارتمان. نه پژوهشی نیاز دارد و نه لوکیشن خاصی و نه جسارتی برای ورود به حوزه های ممنوعه. 🔹ساخت سریالی مانند گاندو هم مهارت بالایی نیاز دارد و هم مطالعه زیاد قبل از ساخت فیلم وهم دقت نظری در ابعاد فیلمنامه؛ به غیر از هماهنگی هایی که لازم است با نهادهای مختلف صورت بگیرد و از این جهات واقعا باید به دست اندکاران سریال خسته نباشید گفت. سریالی که جایش نه تنها در تلویزیون بلکه در رسانه های داخلی خالی بود. ◽️به خاطر اهمیت ساخت چنین سریال هایی، لازم دیدم نکته ای را طرح کنم که تا حدودی نادیده انگاشته شده. محتوا از طریق فرم است که منتقل می شود. همه رمزگان فنی فیلم از میزانسن و موسیقی و وسایل صحنه گرفته تا نور و رنگ و دیالوگ همه در کنار هم است که می توانند جهان فیلم را بسازنند و محتوا را در ذهن مخاطب بنشانند. 🔰وقتی سهم بیشتری به دیالوگ می دهیم یعنی نتوانسته ایم محصول را به خوبی به فیلم تبدیل کنیم. البته این یکی از خطاهای پرتکرار هنرمندانی است که می خواهند مفاهیم ارزشی را منتقل کنند. کاستی این گونه آثار، باعث می شود وقتی هنرمند به این نوع عرصه ها ورود پیدا می کند، برای ارائه مفهوم به مخاطب تشنه باشد و این تشنگی سبب می شود در پرداخت اثر رسانه ای، سهم زیادی را به مستقیم گویی بدهد و از جهان فیلم خارج شود. حال آن که هر رسانه، جهان خاص خود را دارد و اگر در چارچوب آن جهان سخن نگوییم، نمی توانیم رابطه خوبی با مخاطب برقرار کنیم. جهان کتاب با جهان فیلم با جهان روزنامه با جهان تلویزیون متفاوت است. ◀️ اگر می خواهیم "فیلم" بسازیم و مخصوصا در سبک spy film ها با امثال «سری فیلم های جیسون بورن» و «ماموریت غیرممکن» و ... رقابت کنیم نیاز داریم وارد جهان «قصه و فیلم» شویم. وجه روایی فیلم چنان اثری دارد که هزار دیالوگ مستقیم نمی تواند جای آن را بگیرد. 🖋️دکتر حفیظه مهدیان پژوهشگر فرهنگ و ارتباطات 📌آدرس کانال؛ 🆔@fekrat_net