eitaa logo
کانال سیاسی،انقلابی ،بابصیرت در مسیر ولایت
167 دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
12.9هزار ویدیو
172 فایل
#ماملت_امام_حسینیم
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 میرزای بزرگ و ادای حق روضه 🔻نقل مي‌کنند در محضر ميرزاي بزرگ روضه‌خواني بود، عبارت مقتل را مي‌خواند، يک عبارتي را خواند که ميرزا خيلي منقلب شد، به گونه‌اي که عمامه‌اش را برداشت و گريه شدیدی کرد، روضه‌ خوان خواست ادامه بدهد، ميرزا گفت: شيخ اجازه بده ما همان جمله اول را درک کنیم و حقش را ادا کنيم، بعد وارد قسمت بعدي شويد و آن جمله اين بود: «وَ دَخلت زينبُ علي ابن‌زياد» اين جمله را که خواندند، آن‌قدر اين بزرگوار منقلب شد و گریه کرد که اجازه نداد ادامه اش را بخواند. [زینب کجا و مجلس نامحرمان کجا؟!] ‌ ‌ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری @karafshan5
حَرَم عَجَب حال و هوایی دارد••• چه صفایی دارد♥️ بنویسید✍ به روی این شهدا🌷 چقدر عمه ی سادات دارد😍
بعد از شهادت تا مدتها توی دست داعشی ها بود. تا اینکه قرار شد لبنان و داعش، تبادلی با هم انجام بدهند. بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای را آزاد کند و داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند. به من گفتند: "می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را کنی?" می دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها کنند و بلایی سرم بیاورند. اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم. خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و رفتیم طرف . ※※※※ توی دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه اش ما را می پایید. پیکری شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!" میخکوب شدم از درون گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم?! این بدن شده. این بدن قطعه قطعه شده!" بی اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت و اسلحه اش را کرد و کشید طرفم. داد زدم: "پست فطرتا. مگه شما مسلمون نیستید?! مگه دین ندارید?! پس کو سر این جنازه?! کو دست هاش?!" حاج سعید حرف‌هایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد. داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت: "این کار ما نبوده.کار داعش عراق بوده." دوباره فریاد زدم: "کجای آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید!?" داعشی به زبان آمد. گفت: "تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کرده‌ام،و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!" هر چه می کردم، پیکر قابل شناسایی نبود.به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکر را با خودمون ببریم برای شناسایی دقیق تر." اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا." نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، جنازه محسن نبود و داعش می خواست مان بدهد. توی دلم شدن به علیها السلام. گفتم: "بی بی جان. خودتون کمک مون کنید. خودتون دستمون رو بگیرید.خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید."😭 یکهو چشمم افتاد به تکه کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد. خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن،استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم!😔 بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر . از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم. وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم بهشان که از آن آزمایش DNA بگیرند. دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی و هم . واقعا به استراحت نیاز داشتم فرداش حرکت کردم سمت دمشق.همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله، پیکر محسن را تحویل گرفته اند.💝 به دمشق که رسیدم، رفتم حرم بی بی علیهاالسلام. وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچه‌ها آمد پیشم و گفت: " و شهید حججی اومده‌ان سوریه. الان هم همین جا هستن. توی حرم." من را برد پیش پدر محسن که کنار ایستاده بود. پدر محسن می دانست که من برای پسرش رفته بودم. تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن آوردی?" نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر را تحویل داده‌اند? بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند? بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند?😭 گفتم: "حاج‌آقا، مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش." گفت: "قسمت میدم به بی‌بی که بگو." التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.😭 دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارموش رو برآوردی، راضی ام." وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: "حاج‌آقا، سر که نداره!بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام و اربا اربا کرده ان."😭 هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!"💔 🌷🌷🌷🌷🌷
زندگی و فضايل (س) شخصيت (س) را نميتوان در اين سطور مختصر بيان كرد. اما در حد امكان قطراتي از دريای فضائل ايشان را انشاءالله بيان خواهيم كرد. در مورد وفات ايشان هم مختصرا عرض كنيم كه وفات ايشان طبق قول مشهور در سال ۶۲ هـ اتفاق افتاده است. 💠زندگی آن حضرت 🔷اين بانوی بزرگوار در شهر مدينه تولد يافت. شوهرِ حضرت، عبدالله بن جعفر پسر عموی بزرگوارش بوده است. او يكي از شخصيتهاي مشهور اسلام و از سخاوتمندان بنام و معروف ميباشد». (س) داراي القاب و كنيه های زيادی است. يكی از القاب آن حضرت كه در روايات آمده، يا «عقيله بنی هاشم» است كه به معنای زن ارجمند و گرامي در فاميل خود، ميباشد. از ديگر القاب آن حضرت ميتوان «صديقه صغری» «عارفه» «عالمه» «فاضله» «كامله» و «عابده آل علی» را نام برد. 🔷 (س) تا زماني كه اميرالمؤمنين(ع) در مدينه بودند با شوهرش عبدالله بن جعفر در مدينه زندگی كردند و زماني كه اميرالمؤمنين(ع) پايتخت حكومت اسلامی را به كوفه منتقل كردند به كوفه نقل مكان نمودند. (س) در كوفه به ارشاد و تعليم زنان كوفه اشتغال داشت». امام علی(ع) در سال ۴۰ هجری در كوفه به شهادت رسيد. بنابراين سن (س) در اين زمان تقريبا ۳۵ سال بود. حدود ۱۰ سال هم بعد از شهادت پدر بزرگوارش با برادرش امام حسن(ع) زيست نمود. امام حسن(ع) در سال ۵۰ هجري به شهادت رسيد. بعد از شهادت امام حسن(ع) ۱۰ سال نيز با برادر ديگرش يعنی امام حسين(ع) زندگی كرد. 🔷حضور ده ساله (س) در صحنه زندگي برادرش امام حسين(ع) پر حادثه ترين و رنج آورترين دوران زندگی ايشان است. (س) در طول زندگي با مصائب زيادي روبرو شد. اما در و ديدن آن صحنه های دلخراش و از دست دادن برادران و فرزندان و فرزندان برادر از همه مصيبات دردآورتر و ناگوارتر بود. چرا كه در يك روز همه عزيزانش خصوصاً برادرش امام حسين(س) را از دست داد. هنگام مصيبت جانگداز كربلا سن (س) ۵۵ سال بود. 🔷اين بانوي بزرگوار در شب يكشنبه چهاردهم ماه رجب سال ۶۲ هجري درگذشت.» هر چند اقوال ديگري نيز در مورد ماه وفات ايشان وجود دارد. اما قول مشهور همان ۱۴ ماه رجب سال ۶۲ هجري است. سيد هاشم رسولی محلاتي مينويسد: «مشهور آن است كه وفات آن بانوی معظمه در شب يكشنبه چهاردهم ماه رجب سال ۶۲ هجري اتفاق افتاد. يعنی حدود يك سال و نيم بعد از واقعه عاشورا». 💠 به طور خلاصه 🔷 حضرت: شهيد مطهری در اين رابطه مينويسد: در حماسه حسينی، آن كسی كه بيش از همه درس تحمل و بردباری را آموخت و بيش از همه اين پرتو حسيني بر روح مقدس او تابيد خواهر بزرگوارش (س) بود، و در ناسخ التواريخ آمده است: محققاً از آغاز خلقت تاكنون از هيچ زني از زنهاي انبياء و اولياء اين حلم و بردباری پديد نيامده است». 🔷 آن حضرت: (س) در تمام مدت اسارت و نماز شبش تعطيل نشد» در كتاب رياحين الشريعه آمده است: شب زنده داری (س) در تمام عمرش ترك نشد حتی شب يازدهم محرم». 🔷 آن حضرت: خطبه های آتشين و زيباي (س) در كوفه و شام كه يزيد و يزيديان را رسوا ساخت و بود. شهيد مطهري در اين رابطه مينويسد:«خطابه اي كه (س) در مجلس يزيد خوانده است از خطابه های بینظير دنياست». 🔷 آن حضرت: زماني كه (س) خطبه پرمحتوا و آتشين خود را در بازار كوفه ايراد نمود، امام سجاد(ع) در تأييد (س) فرمود: الحمدلله تو دانشمند و بدون معلم و بانوی خردمندی بدون استاد ميباشي. اين سخن امام سجاد(س) نشان دهنده آن حضرت ميباشد. 🔷 آن حضرت: در بزرگواری آنحضرت همين نكته بس كه زمانی كه در عصر روز دو پسرش را شهيد كردند از خيمه پای بيرون نگذاشت، در حالی كه هنگام شهادت ساير شهدا از خيمه بيرون می آمد و امام حسين(ع) را دلداری ميداد، ولی اينجا براي اينكه برادرش امام حسين(ع) خجالت نكشد از خيمه بيرون نيامد. 🔷 ايشان: در كتاب «زينب بنت الامام اميرالمؤمنين» مقام عصمت را براي اين بزرگوار ذكر ميكند و مينويسد: هرچند مقام عصمت براي ايشان «ضروري دين» نيست ولي به اين مرحله رسيده اند...» و خلاصه بايد گفت: «شئونات باطنيه و (س) نايبه زهرا، امينه خدا... را هيچكس نتواند به تحرير و تقرير در آورد». ابن اثير مينويسد: (س) در فصاحت و بلاغت و زهد و عبادت و فضيلت و شجاعت و سخاوت شبيه ترين مردم به پدر خود علی(ع) و مادر خود فاطمه(س) بود.  
﷽؛ شِعر دَر دَست ندارَم وَلی از رویِ ادَب اَلسَلام اِی همِه یِ دار و ندارَم زِینب (س)🌸💚 میلاد سراسر برکت عقیلة‌العرب کبری سلام الله علیها و بر تمامی دوستداران آن حضرت و پرستاران عزیز که این روزهای سخت کرونایی خیلی مدیونشونیم تبریک میگیم..😃 خدا قوت👌💐🌱 @karafshanbasijhamzeh
مکتب زینبی.mp3
5.61M
🏴🍁 🍁 ✅ 💠 ویژه وفات سلام‌الله‌علیها 🎙کارشناس: استاد محمد شجاعی 🔹🌺🔹 ◾️کربلا در کربلا می‌ماند اگر نبود! ◾️حضرت زینب سلام‌الله‌علیها، شاهکارترین الگوست در عصر نبرد رسانه‌ها!