#افطار_نامه
افطار هجدهم
............به ایستگاه هجدهم که می رسی.....
قلبت به تپش می افتد پایت از حرکت باز می ایستد
و غمی عجیب در دلت پدیدار می شود.....
ایستگاه هجدهم سیاه پوش است🏴
و صدای گریه ای که گوش مسافران سفر رمضان را می نوازد و آنان را به گریه وا می دارد....😭
و دشتی پر از گل ها یاس معطر کبود ...🌸
هجده عدد غریبی است.....
به هجده که می رسی نمی دانی گریه کنی و یا بخندی.....
هجده .......یادگار دو واقعه مهم جهان هستی است.....
غدیر...............🌺
............سقیفه🔥
و چه قصه ایست قصه ی غدیر و چه داستانی است داستان سقیفه....😔
هجده.....
پر از درد و آه است🥀
هجده یاد آور روزهایی است...
که هنوز کفن پیامبر (ص)خشک نشده
هر کس شمشیر بر کمر دارد در نقش یک مجاهد غیور
و هر کس که سوره حمدش را غلیظ تر خوانده یا تسبیح زیباتری در دست دارد شده است عالم ربانی....😰
فرق آن ها با جانشین پیامبر به همین اندازه بود ......
.بزرگ و غیر قابل انکار.....😳
مانند اینکه بخواهی کودکی نا بالغ را با آیت الله ی بزرگ قیاس کنی ...
اصلا قابل قیاس نیست....
این کجا و آن کجا....
اما آنان با کمال وقاحت ....قیاس کردند.....
علی (ع)جوان است و جاهل و ما بزرگ هستیم و دانا تر....
او کشنده بزرگان عرب است پس نمی تواند بر ما سروری کند....
او.....😰
و علمای بی علم قوم در یک شب فاتحه ی اسلام را خواندند و همه ی آن را جز اندکی را با پیامبر (ص)به خاک سپردند....
و در این میان خاندان نبوت ماند و اسلامی که توسط شغال های انسان نمای شهر تکه تکه شده بود .....🔥
و شهر برای اینکه سالها کینه و بغض را به جان خاندان عزادار نبوت بریزد ....
با یکدیگر متحد شد و مشعلی برافروخت برای سوزاندن ماه و شمشیری را صیغل داد برای شکافتن خورشید.....💔
و مشعل به جان گل های یاس افتاد ........
مادر .....در ......آتش ........😭🥀
و خورشید دست بسته و پابرهنه در
کوچه کشیده میشد و ماه او با تنی سوخته و روی کبود برای نجات او به دنبالش می دوید........😭
سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد
آن که فهمید خودش را به نفهمیدن زد
و آن شمشیر به ودیعه ماند تا صبح
نوزدهم که در دست قاتل مولا بد مستی کند......😰🗡
.......قطار دنیا از حرکت ایستاده و ما باید ایستگاه های بعد را پیاده طی کنیم...
از دور سه نردبان در دل دشت نمایان می شود ....نردبانی سر به فلک کشیده.....
انگار زمان و مکان و احوال این جهان ایستاده تا ما امشب را با محبوب خود خلوت کنیم...📿🤲.
و ما می توانیم از درخت اول بالا برویم و بقیه عمر را از فراز آسمان طی کند....
امشب اولین شبی است که زمان و مکان هم بی معنی است....
امشب می شود هزار ماه را طی کرد و تا عرش سفر کرد.....😍
می نویسم که شب تیره سحر می گردد
یک نفر مانده از این قوم که بر می گردد
#مادر_هجده_ساله
#الهم_العجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_حیدر
#انتظار
#ماه_مبارک_رمضان
#مهمانی_محبوب