#ماهبندگے🌙♥️
•
^ࢪوزنھمشدۅݪےیـاࢪنیـامڋ
چہبگویـمکھجاݩسࢪشد
ۅ
عبـاسنیامڋ...
سخـنازغُصہعاۺـقشڋ
ۅ
معشوقݩـیامـد؛
اےاهݪحرݦ!
یـاحسیݩمیࢪوعلمڋاࢪنیامد...^
.
•
#روزنهمماهرمضان🌙
══@karbala_h══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
『 اَلحُسِـٰین🇵🇸』
#ماهبندگے🌙♥️ • ^ࢪوزنھمشدۅݪےیـاࢪنیـامڋ چہبگویـمکھجاݩسࢪشد ۅ عبـاسنیامڋ... سخـنازغُصہعاۺـ
🖇♥️
|سحرِ روزِ نهم را دو سہ خط روضہ ڪنم
عطش و مشڪ و لب خشڪ و دو دستان قلم|
══ @karbala_h ══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استورے💜
•• صَباحاًاتنَفسبحُبالحُسین💛🌱
══@karbala_h══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
..🎈
خونریزےِ شدیدے داشت
داخلِ اتاق عمل دڪتر اشاره ڪرد🤞🏻
ڪه چادرم رو دربیارم،
تا راحت تر مجروج رو جابهجا ڪنم.
گوشہۍ چادرمـ رو گرفت🌿
وبُریده بُریده گفت:
"من دارم میرم ڪه چادُرت رو درنیارے"
چادرم تو مُشتش بود
ڪه شهید شُـد....♥️•°
..
🧕🏻• به روایت پَرستارِ جنگ:)
🦋• #چادرانہ
══ @karbala_h ══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
°وَقتـئمـئگؤیَـم: مَـنلـٕئغَیرُڪیَعنـئ
بُـریده ٱمٱزایـندُنیـٱیبـئأرزش😔
ٱزایـٓندُنیٱئبـئمهـٓدی...🥀°
#مولاےماآقاےما💚
══ @karbala_h ══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اسـتۅرۍ📲
بہیہسرۍازرفیـقاشمیگفت:
حیـفاونبچہبسیجۍکہبدنشمـیرهروسنگ غـسالخۅنہ...🥀♥️
══@karbala_h══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
#اسٺورے🍃🎈
.•
﴿الٰلهُماحفَظقائِدݩاَالاماٰمالخٰامِنھاے﴾
══@karbala_h══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
『 اَلحُسِـٰین🇵🇸』
#اسٺورے🍃🎈 .• ﴿الٰلهُماحفَظقائِدݩاَالاماٰمالخٰامِنھاے﴾ ══@karbala_h══ ╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
💜🖇
بخند
آنقدر جآنآنھ
ڪھ دل تمام ثانیھها
شاد شود
این نھایت مھربانی توست
در حق دنیایے
ڪھ در برابر حجم غمهایمان
ڪم آوردہ🙃🌱
#دلبرانہـ💜
══@karbala_h══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
joze9.mp3
4.11M
♥️🖇
#جزء۹قرآنڪریم😍🌱
تندخوانےوترتیل📖
قـارے: #استاد_معتز_آقایـے🎤
مدتزماݧ←۳۴دقیقہ
•^بهنیابٺاز👇
←شهیدمحسنحججی♥️
←حضرتابراهیم💜
#قبولباشہ🌱
══@karbala_h══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
••دلمندرسبدی
عشقبهنیلِتوسپرد
نگهشدار ،
بهموسیشدنش
میارزد ..🕶☁️••
══@karbala_h══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
『 اَلحُسِـٰین🇵🇸』
••|📱|•• #استورے💚 #حسـین_جان #میڪشےمراحسین ══@karbala_h══ ╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
کسدلبهاختیاربهمهرتنمیدهد
دامینهادهایکهگرفتارمیکنی...
#میڪشےمراحسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتازدلتنگیبنویس
گفتمدلتنگڪی ؟
گفت: #ح !
گفتمحمثلچی؟
گفتبنویسحمثل :
#حسین♥️
#حرم🌱
#حیات✨
نوشتم...
گفتجملہبساز !
بابغضنوشتم :
دلتنگییعنیحسین
حسینیعنیحرم
حرمیعنےحیات
حیاتیعنیمنبیعشقحسینمیمیرم💔
#بداهه🌱
══@karbala_h══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
『 اَلحُسِـٰین🇵🇸』
#پارتپنجم📒😍🌱 می دانست این تنهایی را نیاز دارد. نگاهش را در اتاق چرخاند... به لباسهای مردش که مثل
#پارتششم📚🖇
_خیره انشاءاهلل!
آیه که چشم باز کرد، صدای بسته شدن در خانه را شنید. چشمش به قاب عکس روی میز کنار تخت افتاد... عکس دونفره! کاش بودی و با کودکت رد من!
َ
حداقل یک عکس داشتی چشمش را بست و به یاد آورد:
-من میدونم دختره! دختر باباست این فسقلی!
آیه: نخیرم! پسر مامانشه؛ مثال من دارم بزرگش میکنما! خودم میدونم بچه پسره!
-حاال میبینی! این خانوم کوچولوی منه، نفس باباشه!
آیه ابرو در هم کشید و لب ورچید:
_بفرما! بهخاطر همین کارای توئه که میگم من دختر نمیخوام! دختر هووی مادره؛ نیومده جای منو گرفته!
-نگو بانو! تو زیباترین آیهی خدایی! تو تمام زندگی منی... دختر میخوام که مثل مادرش باشه... شکل مادرش باشه! میخوام همهی خونه پر از تو باشه بانو!
َ لبخند به لب آیه آمد؛ کاش پسری باشد شبیه تو! من تو را میخواهممن!
تلفن همراهش زنگ خورد. آن را در کیفش پیدا کرد. نام "رها" نقش بسته بود... "رها" دوست بود، خواهر بود، همکار بود. رها لبخند بود... لبخندی به وسعت تمام دردهایش!
رها پالتویش را بیشتر به خود فشرد. از زیر چادری که سوغات آیه از مشهد بود هم سرما میلرزاندش! باید چند دست لباس گرم می خرید؛
شاید میتوانست اندکی از حقوقش را برای خود نگاه دارد. خسته شده بود از این زندگی؛ باید با احسان صحبت میکرد تا زودتر ازدواج کنند.
اینطوری خودش خالص میشد اما مادرش چه؟ او را تنها میگذاشت؟
به خانه رسید؛ خانهی نسبتا بزرگ و خوبی بود، اما هیچ چیز این خانه برای او و مادرش نبود. زنگ را فشرد... کسی در را باز نکرد. میدانست
مادرش اجازهی باز کردن در را هم ندارد؛ هیچوقت این حق را نداشت.
ّصه زندگی رها واین مادر و دختر هیچ حقی نداشتند، داستان تلخی بود مادرش...
امروز کلیدش را جا گذاشته بود و باید پشت در میماند تا پدر دلش بسوزد و در را باز کند. ساعتی گذشت و سرما به جانش نشسته بود.
ماشین برادرش رامین را دید که با سرعت نزدیک میشود.
ترمز سخت مقابل در زد و با عجله پیاده شد؛ حتی رها را هم ندید! در را باز کرد و وارد
خانه شد... در را باز گذاشت و رفت. رها وارد شد، رامین همیشه عجیب رفتار میکرد؛ اما امروز این همه دستپاچگی، عجیب بود!
وارد خانه که شد، به سمت آشپزخانه رفت، جایی که همیشه میتوانست
مادرش را پیدا کند.
رها: سالم مامان زهرای خودم، خسته نباشی!
_سالم عزیزم؛ ببخش که پشت در موندی! بابات خونهست، نشد در رو برات باز کنم! چرا کلید نبرده بودی؟ آخه دختر تو چرااینقدبیحواسی؟
رها مادر را در آغوش گرفت:
_فدای سرت عزیزم؛ حرص نخور! من عادت دارم!صدای فریاد پدرش بلند شد:
_پسرهی احمق! میدونی چیکار کردی؟ باید زودتر فرار کنی! همین حاال برو خودتو گم و گور کن تا ببینم چه غلطی کردی!
رامین: اما بابا...
خفه شو... خفه شو و زودتر برو! احمق پلیسا اولین جایی که میان اینجاست!
#پارت_ششم😍🌱
#ݕيــــو♥️
^اللّٰهم أَنتَ عُدَّتى إنْ حَزِنْتُ ...
خدایا بین غصہ ها ، تو پناه منـی😌^
══ @karbala_h ══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
#شهیدحاجقاسمسلیمانے♥️🔗
^•^←اےغیرٺایماݩها 🌱
اےݘارهݕہراݩها→^•^
^•^←هرگزݩروےاز یاد
درݩعرہطوفاݩها→^•^
^•^←ازخوݩٺومےروید
صدݪاݪہبہداماݩها→^•^
^•^←اےقاسمجݕاریݩ
سرلشڪرمیداݩها→^•^
^•^←ازݩامتومےافٺد
صدݪرزہݕہ شیطاݩها→^•^
══@karbala_h══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
#بَندَتفَداتشِہخُدا🌱
^إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ؛:)
ڪہ عاشِقـ|♥️|
بدے معشوق را نمےبیند🦋💚✨
══ @karbala_h ══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
4_5814519033038374985.mp3
8.33M
✨۶:۰۰✨
#زیارتعاشورا♥️🌱
میخانیمهرروزبہنیت|
•🤲😍•سلامتۍهمہمردمجهان
•😍🤲•سلامتۍرهبرموݩ
•🤲😍•شفاعتامامحسینجانم
•😍🤲•تعجیلدرفرجصاحبقلبموڹ
══@karbala_h══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝