شدہدلتنگشوےچارہنیابےجزاشڪ؟
منبہاینچارہےبیچارہدچارمهـرشب...😭
『 اَلحُسِـٰین🇵🇸』
حالاڪہدلاتونهواییشدهیہخاطرهمیگم👇
ساعاتآخر،نه!
حتیدقایقآخرهمنه!
لحظاتآخرےبودڪہتوحرمارباببودیم...
دلڪندنازبهشتخیییلیییسختہ
دلمنمیخواسترفتنروباورڪنم
جلوےدرخروجییهوبہمامانمگفتم:
چندلحظہوایسید...
الانبرمیگردم
برگشتمتوقسمتاصلینزدیڪضریح
حالمعجیبحالگریهبود😭💔
بهیڪۍازخادمهاگفتمفارسیمیفهمید؟؟
واونهملبخندزدوگفت :
یهڪم!
بغضڪردهبودم...
نمیتونستمراحتحرفبزنم
باصداےلرزونوچشمایخیسگفتم :
"میشهشبجمعهازطرفمنیهسلامبدین؟؟ "
وبهضریحششگوشہاربابنگاهڪردم💔😭
تعجبڪردهبودویکمممیخندید!
بالهجهغلیظعربیگفت:انشاءالله...
انگارحالبیقرارمنبراشعجیببود!
نمیدونمچرامیخندید😔🍃
فقطبہذهنمرسیدڪہ👇
『 اَلحُسِـٰین🇵🇸』
ساعاتآخر،نه! حتیدقایقآخرهمنه! لحظاتآخرےبودڪہتوحرمارباببودیم... دلڪندنازبهشتخیییلیییس
ساڪنحرمعشق
چہمیفهمدحالعاشقِدورازوطنرا...(:💔
『 اَلحُسِـٰین🇵🇸』
بریم#روضہ💔😭
زیرصدااینباشہ
متنایۍڪہمیفرستموبخونین...🥀
میگنپسرقدوقامتشڪھبلندشه
عصاےوقتپیرےباباشمیشہ....
دیدنحسینبلندڪھمےشہ
هنوزقدمےپیشنرفتھ
چنانباصورتبھزمینمےخوره
ڪھخاڪوخجلمیڪرد
سیدالشهدامونتعجبکردهبود
هرچھمےرفتگویانمےرسید ...
باباجان!
علےع!؟
ارضڪربلاوسیعشدهیاپایمنازتوڪوتاه؟!
حیران دستانشرابرزمینتفتیدهتڪیھداد
وپنجھبهخاکبرد...😭😭😭
بَد اخلاقَن چِقدر مَردایِ شامی..
بِه جایِ قَلب سَنگه تو دِلاشون!😞
با این دَستایِ سَنگینی کِه دارَن،
دِلم میسوزِه واسِه بَچه هاشون🖤
[ب..ا..با..
د...دن..د..دو..نام..شک..س..ست..]😭
#رقیہخاتون😭🥀
『 اَلحُسِـٰین🇵🇸』
آخآخ😭😭 یہجملہمیگمبعدشبریمیڪمسینہزنے👇
روےدستشپسرشرفت،
ولیقولشنه💔
#علےاصغرِبابآ
خدایاماطاقتدورےازروضہهـاےمحرمونداریم
نڪنہامسالمحرممجبورباشیمتوخونہبشینیم
『 اَلحُسِـٰین🇵🇸』
خدایاماطاقتدورےازروضہهـاےمحرمونداریم نڪنہامسالمحرممجبورباشیمتوخونہبشینیم
بہسالبےمحرمفڪرڪردے؟😭
بریمسراغ#جاموندهها؟؟؟😔😭
فڪرڪنامسالمجابمونے💔
#طاقتدوریندارمخداااآ
بچه رو دیدے؟!
سه چهار سالش مثلا!
دستاشو ڪه باز میڪنه...
زل ڪه میزنه به چشمات و بغل میخواد
بغلش ڪه نگیرے...
اول لب و لوچهاش ڪج و ماوج میشه...
یهچے میدوعه تو گلوش...
زور زورڪے قورتش میده...
ڪف دستاشو باز و بسته میڪنه...
خودشو رو پنجه پاش میڪشه...
اگه پشتتو ڪنے...
یه نمه پلڪاش خیس میشه...
سماجت میڪنه...
اشڪش صاف میاد لب مژهاش...
ڪه به یه پلڪ زدنش بنده!
یحتمل دیدے دیگه؟!
خودشو میڪشه جلو... گوشه شلوارتو میگیره...نگاه مبهوت و شفافشو میشونه تو چشمات!
انگارے باور نمیڪنه نمیخواے بغلش ڪنے...
『 اَلحُسِـٰین🇵🇸』
اگه پشتتو ڪنے... یه نمه پلڪاش خیس میشه... سماجت میڪنه... اشڪش صاف میاد لب مژهاش... ڪه به یه پلڪ زدن
اگه فقط یه قدم ازش فاصله بگیرے...
اون گوشه لباست از مشتش بیرون بیاد...
یه چند لحظه گنگ نگاهت میڪنه...
پُقے میزنه زیر گریه...
اولین چیزیم ڪه بین هق هقش میپرسه
اینه :دوسم ندارے؟!
یه همچین حالے...
انگارے تازه باورمون شده...
واقعےِ واقعے نمیخوان بغلمون ڪنن...
#آقادوسمونندارے؟!😔😭💔
『 اَلحُسِـٰین🇵🇸』
خیلےدلتنگم....
مناروممیشمباعڪسحرم💔
دلتنگےیعنیحالمن
دلتنگےشدوَبالمن
دلتنگےسختہواسہاونڪہهوایےمیشہ😭