eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
16.1هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
36 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام کشتی امن نجات نوکرها سلام ای تو حیات و ممات نوکرها سلام شاه دو عالم، سلام اربابم سلام بر تو شد از واجبات نوکرها @karbala_ya_hosein
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
عزیزان برای هنوز میلیون و صدوهجده هزار تومن جمع شده از هزار تا یا هزار یا علی بگید به نیت اهل بیت و شهدا واریز بزنید بدهی این خانواده رو پرداخت کنیم مطمئن باشید برکتش به زندگیتون برمیگرده بزنید روی شماره کارت کپی میشه گروه جهادی‌حضرت‌مادر
5892107046105584
اگر برای شماره گروه جهادی حضرت مادر واریز نشد به این کارت واریز بزنید محمدی 5894631547765255 دوستان رسید رو برای ادمین بفرستید مبالغ با کمک دیگه قاطی نشه @Karbala15 اجرتون با حضرت زهرا(س) https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت822 گذر از طوفان✨ پوشه های رو روی میز گذاشتم پریسا پنجره پشت سرش
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ استکانم رو روی میز گذاشتم پریسا یه شکلات برداشت _نمیخوری ؟ _نه فعلا _پرونده های که کارهای من فقط مونده رو بیا بخون امروز تمومش کنیم _چه عجله ایه ،طیب که گفت تا چند روز وقت هست _فردا لیست خرید های این یکماه باید ثبت و بایگانی کنیم امروز تموم بشن بهتره _اها باشه پرونده ها رو برداشتم روی میز پریسا گذاشتم صندلیم رو سمت میز پریسا کشیدم قبل از اینکه بشینم صدای گوشیم بلند شد دستم رو دراز کردم گوشی رو از روی میز برداشتم _پریسا شروع کن ببینم خونه چکار دارن بعدش برات متن رو میخونم تماس رو وصل کردم _الو _سلام آجی کی برمیگردی؟ _سلام عزیزم دوساعت دیگه _بستنی زمستونی برام خریدی؟ _نه برگردم میخرم _یه پفیلا هم میاری؟ _آره عزیزم آجی عمه کارت داره _گوشی بهش بده از نیلو خداحافظی کردم صدای عمه پخش شد _ترانه جان؟ _جانم عمه _‌‌میتونی سس کچاپ بخری‌‌؟ _باشه چشم اگر چیز دیگه ای لازمه بود پیام بفرستید بخرم _دستت دردنکنه فعلا خداحافظ _خدا نگهدار پریسا سرش رو بلند کرد _امتحانا تموم شد دعوت بازی های ناز بانو شروع شده خنده صدا داری کردم _‌فعلا راهی مشهده برگرده حتما شروع میشه بهانه هم هست دیگه با تعجب گفت _مشهد !باکی میره؟دکتر اجازه داده حاجی بره؟ _بابا که فعلا نمیشه مسافت های طولانی بره با خواهراش میره دیشب اومد گفت تعطیل شدید گفتم نه اولش باور نکرد بعدش گفت یه هفته مدرسه نرو _منم قبول نکردم دیگه عمه گفت خودم میمونم پیشتون _عه چرا مدرسه نری؟ _مواظب بابا و نیلو باشم یهوی صداش بلند شد _نیلو نمیبره؟ _نه بابا تازه اگر نرگس بهم وابسته بود اونم جا میذاشت _وای ترانه وای این دیگه کیه نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
اجرتون با حضرت زهرا(س)
چراغ بعدی کدوم عزیز به نیت اهل بیت روشن میکنه
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت823 گذر از طوفان✨ استکانم رو روی میز گذاشتم پریسا یه شکلات بردا
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ با صدای لرزش گوشیم چشم هام رو باز کردم گوشی رو از کناربالشتم برداشتم خواب آلود انگشتم رو روی صفحه کشید با صدای الو گفتن که پخش شد تند روی زمین نشستم به صفحه خیره شدم ای وای شماره فروغیه چرا فک کردم زنگ بیداریه کاش انگشتم رو روی صفحه نمیکشیدم گلوم رو صاف کردم گوشی رو کنار گوشم گذاشتم _سلام _سلام خوبی؟خواب بودی؟ _ممنون ،بله _این چند روز چقد خوابالو و تنبل شدی _خستگی امتحانها هنوز پا برجاست _دو روز دیگه میشه یه هفته امتحان ها تموم شده هنوز خسته ای _خب کارهای این چند روز شرکت هم زیاد بود _آره واقعا با خانم خجسته عالی پیش رفتید دستتون درد نکنه _وظیفه مون بود آروم خندید _کاش همه مثل تو دوستت وظیفه شناس بودن ،زنگ زدم بهت بگم پنجشنبه صبح میام دنبالت بریم یه جایی _کجا؟ _یه جا قرار کاری دارم _خب من چرا بیام؟ _چون من دوست دارم باز شروع کرد _عه من جدی پرسیدم _مگه من شوخی کردم! _پنجشنبه میخوام استراحت کنم درس بخونم وقتی لازم نیست بیام چرا بیام؟ _وقتی من میگم حتما لازمه ،درستم میخونی الان هرچی بگم از حرفش کوتاه نمیاد _آقاطیب هم هستن؟ _نه باید بره شهرداری پیگیر چند تا کار بشه _آدرس رو بفرستید خودم میام _میام دنبالت _باشه _زن بابات برگشت؟ _نه دو روز دیگه بر میگرده _خوبه حداقل یه بیرون رفتن رو بدون استرس میایی ناخواسته خنده م گرفت _چقد خوشحالید ‌_نباید باشم ‌،همیشه با استرس از خونه می اومدی بیرون چقد غر میزدی دیر شد برسم خونه زن بابام شروع میکنه گیر دادن _همه رو هم حفظ کردی صدای طاها جان گفتن کسی از اون طرف خط بلند شد _نورا جان مامان داره صدام میزنه بهت پیام میدم کاری نداری _نه خداحافظ _خدا نگهدار گوشی رو کنار بالشت گذاشتم و بلند شدم بقول پریسا عزیز دوردونه فروغی ها چقدم دوستش دارن نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
رفیق شهیده ام روزت مبارک ♥️ فرشته ای از فرشتگان سرزمین من؛ [شهیده فائزه رحیمی] را می‌گویم! همسنگری که حالا الگویِ ما شده . . . از عروجش، آشوبیم اما! جایی برایِ درنگ نیست و تنها به شوق نگاهش، با انگیزۀ قوی تری ادامه می‌دهیم؛ عاشق بود و حسرت معشوق داشت و شهادت در حقش محقق شد؛ رفیقِ دغدغه مند ما به فکر فرزندان ایران بود ک حال با آسمانی شدنش، برای خود استاد شده و مکتب رقم زده، مکتبی با راز می توان دختر دهه هشتادی بود و به درجه شهادت رسید! رفاقت تا شهادت؛ یادت در خاطر فرشتگان سرزمین من ابدیست رفیق:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام کشتی امن نجات نوکرها سلام ای تو حیات و ممات نوکرها سلام شاه دو عالم، سلام اربابم سلام بر تو شد از واجبات نوکرها @karbala_ya_hosein
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت824 گذر از طوفان✨ با صدای لرزش گوشیم چشم هام رو باز کردم گوشی ر
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ به محض رسیدن کنار ایستگاه ماشین فروغی جلوم توقف کرد در رو باز کردم و نشستم _سلام با لبخند سمتم چرخید _سلام خوبی؟ ببخشید دیر رسیدم _ممنون، نه خواهش میکنم همزمان باهم رسیدیم _خوبه گس معطل نشدی سرم رو تکون دادم و گفتم _یه سوال بپرسم؟ پاش رو روی گاز گذاشت و مهربون گفت _دوتا بپرس _جلسه ای که من هیچی از متوجه نمیشم چرا باید حضور داشته باشم؟ از گوشه چشم نگاهم کرد با لبخند گفت _اولا باید یاد بگیری بعدشم دوست نداشتم تنها باشم _مگه من میخوام مهندس بشم که بخوام یاد بگیرم ،پس چطور تا الان هر جلسه ای رفتی تنها بودی ؟اصلا چطور جلسه رو خونه ننداختی سرعتش رو بیشتر کرد _هیچ کدوم از جلسه ها رو تنها نرفتم مگر جلسه ای که خارج شهر بوده باشه وگرنه یا داداش طیب یا طاهر هستن یا دوتایی باهم میرن ولی جلسه امروز وسط حرف زدنش صدای زنگ گوشیش بلند شد گوشی رو برداشت و سمتم گرفت _جواب بده بگو برسم زنگ میزنم نگاهی به اسم روی صفحه انداختم من چرا جواب طیب رو بدم _من حرف نمیزنم انگشتم رو روی صفحه کشیدم گوشی رو کنار گوشش گذاشتم _الو سلام بعد از چند ثانیه سکوت گفت _چشم حواسم هست برسیم خبر میدم خدا حافظی کرد گوشی از کنار گوشش برداشتم ناراحت گفتم _چرا به آقا طیب گفتید من همراهتون هستن همه چی رو بهش اطلاع میدی ؟ _بستگی داره بشه گفته بشه یانه نگاه چپ چپی بهش انداختم خنده صدا داری کرد و گفت _شوخی کردم چرا اخم میکنی ،یکی از دلیل های اینکه جلسه امروز کافی شاپه چون چند تا خانم هم برای جلسه هستن منم دوست نداشتم تنها باشم ،اگر داداش میرفت اصلا نمیرفتم ولی رفته یه پروژه رو ببینه طاهر هم پیگیر یه زمینه _آها بعد آقا توی جلسه نیست؟ یهوی صدای خنده ش بلند شد _مگه میشه نباشه‌، دو تا از خانم ها همسر دوتا از مهندس ها هستن یکی دیگه شون جدید اومده و دوتا آقای دیگه هم هستن _اون وقت نمیگن من کی هستن؟ لبخندپر از شیطنتی زد _همسر من دیگه صورتم رو سمت شیشه چرخوندم از سر به سر گذاشتن من چی عایدش میشه نمیدونم نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.گذر از طوفان پارت اول تقدیم به نگاه مهربونتون✨ نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . .
السلام علیک یا فاطمه معصومه سلام الله توی مناطق محروم شهرستان‌های تهران بعضی‌ها آرزوی رفتن به قم و حرم‌حضرت معصومه سلام‌الله رو دارن. دستشون تنگه و مشهد و کربلا براشون ارزوی دست نیافتنی هست. خیریه در نظر داره در هفته‌ی کرامت این عزیزان رو به صورت رایگان به قم و جمکران ببره.‌ برای این امر خیر باز هم نیاز به کم و همیاری شما داریم. یا علی بگید و دست این عزیزان رو با ذکر با علی بگیرید و هر مبلغی که در توانتون هست کمک کنید اجرتون با برادرشون امام رضا علیه‌السلام به شماره حساب گروه جهادی شهدای دانش آموزی واریز کنید🙏🌷 بزنید رو کارت ذخیره میشه👇👇 6273817010183220 فیش واریزی رو برای این آیدی بفرستید🌹👇👇 @Mahdis1234 لینک‌قرار گاه گروه جهادی https://eitaa.com/joinchat/3165061169C62614d580a در ضمن این اجازه رو به گروه جهادی بدید تا احیانا اگر مبلغی اضافه‌تر جمع شد صرف کارهای خیر بکنه🌹
حتما که هر کسی این پیام رو ببینه دلش پر میکشه برای زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها ولی شاید به دلایلی شرایطش براتون مهیا نباشه. اما میتونید با واریز حتی شده با مبلغی کم یکی از شیعیانی که توان مالی برای رفتن به این زیارت رو نداره راهی قم و زیارت دختر عزیز موسی ابن جعفر علیه اسلان کنید و از ثواب زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها بهرمند بشید🙏🌹
.گذر از طوفان پارت اول تقدیم به نگاه مهربونتون✨ نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . .
معلم و اساتید عزیزی که همراهمون هستید روزتون مبارک باشه🌸😍
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت825 گذر از طوفان✨ به محض رسیدن کنار ایستگاه ماشین فروغی جلوم تو
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ وارد کافی شاپی که برای جلسه فروغی و همکارهاش انتخاب شده بود شدیم دستش رو روی کمرم گذاشت سمت میزی که کنار پنجره بزرگی که منظره زیبای پر از برف داخل حیاط رو نمایش میداد رفتیم یکی از صندلی هارو کشید اشاره کرد بشینم خودشم رو به روم نشست _چی میخوری سفارش بدم؟ _پس همکارهات کجاهستن؟ _اون یک ساعت دیگه میرسن دوست داشتم قبل از جلسه باهم حرف بزنیم باز میخواد مقدمه چینی کنه بحث خواستگاری رو شروع کنه به صندلی تکیه دادم و گفتم _اگر همون حرفهای قبلی که جوابش رو میدونید پس تکرار نشه بهتره قول دادم هرچی میگی گوش بدم ولی در مورد اون موضوع حرفی زده نشه تا وقتی که بابا خوب بشه بگم برای خطبه طلاق بریم محضر لبخندی زد و خونسرد گفت _اخم بهت نمیاد ها از حرفش خنده م گرفت به حیاط خیره شدم _آها بخند سمت پنجره چرخید _بعد از جلسه بریم برف بازی با تعجب گفتم _اینجا؟ خندید سرش رو روبه بالا تکون داد _اطراف لواسان و شمشک و دربند آخرین باری که لواسان رفتم با دایی و آقاجون اینا بود ولی شمشک رو نرفتم آب دهنم رو پایین فرستادم و گفتم _این مکان ها باخانواده میری یه طوری نگاهت میکنن انگار باید نمیرفتی ،حالا بدون خانواده بریم چه شود کنترل شده خندید _جای شلوغ نمیریم فعلا بگو چی سفارش بدم شونه م رو بالا انداختم _نمیدونم به پیشخدمت اشاره کرد با یه کاغذ و خودکار کنار میز وایساد _بفرمایید در خدمتم _دوتا کیک شکلاتی با چایی _چشم امر دیگه ای ندارید لبخندی زد _فعلا نه تا همکارامون برسن بعد از رفتن پیشخدمت گفتم _دوتا کیک چه خبره اسراف میشه دوباره خنده ش گرفت _کیک هاش فنجونیه وخیلی خوشمزه س همه شو میخوری _آخه تازه صبحانه خوردم ابروهاش رو بالا انداخت _تنهایی صبحانه خوردی؟ متعجب گفتم _مگه نخوردی؟ _نه میخواستم باهم بخوریم _عه من که نمیدونستم صدای خنده ش بلند شد _‌شوخی کردم مامان که اجازه نمیده صبحانه نخورده بیرون بیام حالا نوبت منه اذیتش کنن با لحن شوخی گفتم _انقد مامانی هستید! لبخند عمیقی روی لبش نشست طوری که کم نیاورده باشه گفت _نمیدونم باید خودت بیایی ببینی هرچی بگم یه جوابی میده که از حرفم پیشمون بشم نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫