eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
10.8هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
35 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
{} مهلا خانم سینے چایے را روے میز جلوے احمد آقا گذاشت نگاهے به کارتون هاےوسط پذیرایی انداخت ــــ مهیا دنبال چے میگردے از وقتے اومدے همه ڪارتون هاے انبارو اوردے وسط پذیرایے احمد آقا لبخندےبہ مهلا خانم زدـ ـــ ولش ڪن خانم بزار ڪارشو بڪنه مهیا سرش را از ڪارتون دراورد و بوسے براے احمد آقا فرستاد ـــ ایول باباے چیز فهم احمد آقا خنده اے ڪرد و سرش را تڪان داد مهیا جیغ بلندے زد مهلا خانم با نگرانے به سمتش رفت ــــ چی شد مادر ـــ پیداش ڪردم ایول ـــ نمیرےدختر دلم گرفت احمد آقا خندید و گفت ـــ حالا چے هست این مهیا چادر را سرش ڪرد ـــ چادرےڪه از ڪربلا برام اوردید یادتونه مهلا خانم واحمد آقا با تعجب به مهیا نگاهے ڪردند مهلا خانم شوڪ زده پرسید ـــ برا چیتہ؟؟ ـــآها خوبہ یادم انداختید مهیا از بین ڪارتون ها رد شد و ڪنار احمد آقا نشست ـــ مریم، داداشش و همڪاراش مے خوان دانش آموزانو ببرن اردو منم دعوت ڪردن برم باشون ــــ برا همین می خواے چادر سرت ڪنے ــــ آره اجباریہ ـــ مگہ ڪجا میرید ـــ راهیان نور شلمچه اینا فڪ ڪنم ــــ تو هم میرے ــــ آره دیگہ یعنی نمیزارید برم احمد آقا دستے بر روے سرش ڪشید ـــ نه دخترم برو به سلامت ڪی ان شاء الله میرید ـــ پس فردا ،خب من برم بخوابم فردا صبح ڪلاس دارم ـــ شبت خوش باباجان ــــ ڪجا ڪجا همه اینارو جمع میڪنے میزارے تو انباری مهیا به طرف اتاقش دوید ــــ مامان جونم جمع میکنه ــــ مهیا دستم بهت برسه میکشمت مهیا خندید و خودش را روی تخت پرت ڪرد گوشیش را برداشت و برای مریم پیامک فرستاد ــــ میگم مری جان میشه زهرا هم بیاد بعد دو دقیقه مریم جواب داد ـــ مری و کوفت اسممو درست بگو .از شهاب پرسیدم گفت اشکال نداره فقط مدارکتو بیار تا بیمه بشی .ـــ اوکی از شهاب جوووونت تشکر کن ــــ باشه مهیا جوووونم لبخندی زد و گوشیش را خاموش کرد برای این اردو خیلی ذوق داشت این اردو برایش تازگی داشت و مطمئن بود با زهرا و مریم خوش میگذره... ✍🏻 : فاطمه امیری 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐